یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۴
برای جلوگیری از مصادره آوینی آثار خودش را بخوانیم/ در کشور جریان جنگ‌طلب نداریم

مهدی متولیان مدیر مرکز مطالعات بنیاد روایت فتح تصریح کرد: یکی از پروژه‌هایی که الان کار می‌کنیم در این باره است که خود تجربه روایت فتح را چطور می‌شود تبدیل به یک قالب آکادمیک کرد تا قابل تدریس شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به مناسبت سالروز شهادت شهید آوینی و  هفتۀ هنر انقلاب اسلامی، مهدی متولیان، مسئول مرکز مطالعات بنیاد روایت فتح، در گفت‌وگویی با ایبنا از شرح کار این مرکز، نگرش شهید آوینی به هنر، خصیصه‌های هنر انقلاب و تقابل هنر اسلامی با هنر غربی سخن گفته است که شماره دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

مطالعات روایت فتح با چه هدفی انجام می‌شود؟ ساخت فیلم، چاپ کتاب، یا چه قالبی برای خروجی خود متصور است؟

اگر کارها به آن سطح علمی برسد که در قالب کتاب بتوان منتشر کرد این کار را می‌کنیم. مثلاً یکی از پروژه‌هایی که الان کار می‌کنیم درباره این است که خود تجربه روایت فتح را چطور می‌شود تبدیل به یک قالب آکادمیک کرد تا قابل تدریس شود. یکی از بزرگوارانی که دستیار شهید آوینی بود آن زمان که روایت فتح را تولید می‌کردند آمد این کار را انجام داد، این تجربه را مدون کرد و در یک مقطعی در یکی از دانشگاه‌های علمی کاربردی تدریس کرد. ما با او قرار گذاشتیم تا این کار را بسط دهد، از او مصاحبه تفصیلی گرفتیم، گفتیم کار را شروع کند تا از آن کتابی تولید شود. یک سری از کارهایمان این قابلیت را دارد و این کار را می‌کنیم.
یک سری کارهای دیگر که برای مصرف مدیران است، یک سری هم به درد هنرمندان می‌خورد. برای مدیران از اتفاق و رویدادهایی که اتفاق می‌افتد تا حد توان رصد و تحلیل ارائه می‌دهیم. مثلاً راجع به جشنوارۀ فیلم فجر این کار را کردیم. از طرف دیگر پژوهش‌هایی انجام می‌دهیم مربوط به بعضی پیچیدگی‌های مدیریتی که باعث می‌شود آثاری که تولید می‌شوند نقض غرض باشند. مثلاً انجمن‌های انقلاب و دفاع مقدس که برای ما هستند، انجمن سینمایی، انجمن تئاتر، انجمن تجسمی، خیلی وقت‌ها تولیداتی دارند که نقض غرض‌اند. مثلاً در جشنواره مقاومت آثاری تولید می‌شوند که ضدجنگ‌اند؛ نه مربوط به مقاومت و دفاع مقدس. ولی این‌ها را وارد جشنواره می‌کنند، داوری می‌کنند، حتی جوایزی می‌گیرند. این یک مشکل گفتمانی و مشکل نظری دارد که مدیران از پسش برنیامده‌اند. ما این مشکل را سعی می‌کنیم بهشان ارائه دهیم. حال اگر قابلیت نشر هم داشته باشد آن را به واحد انتشار خود واگذار می‌کنیم تا رویش کار کنند. البته تا به حال این کار نشده چون مجموعۀ ما یک مجموعۀ تازه‌کار است اما با این هدف داریم کار می‌کنیم. ولی خیلی‌هایش هم برای این است که فقط مدیر از آن استفاده کند و راهکار دربیاورد. این هم به آن برمی‌گردد که ما چقدر جنبۀ کاربردی‌بودن پژوهش‌هایمان را رعایت کنیم و خیلی انتزاعی نشود و از مسائل و چالش‌های درگیر مجموعه ما فاصله نگیرد.
ما روند کلی رویدادهای هنری کشور را رصد می‌کنیم. الان روی جشنوارۀ تجسمی هم داریم کار می‌کنیم. منتها هنوز خروجی‌اش درنیامده. این رصدها را انجام می‌دهیم که در وهله اول بفهمیم در کشور چه اتفاقاتی دارد می‌افتد، ثانیاً ما چه کار باید بکنیم. حاصل این رصدها بیشتر برای مدیران خودمان فرستاده می‌شود تا اشرافشان در تصمیم‌گیری‌هایشان بیشتر شود. در ضمن مجموعۀ ما، مرکز مطالعاتی روایت فتح، نوپاست. مرکز مطالعاتی برای اواخر سال ۹۸ به بعد است. خیلی وقت‌ها به خاطر مسائلی که در کشور پیش می‌آمد مأموریت‌های انحرافی هم به ما خورد. مثلاً ماجرای کرونا و فعالیت‌های بسیج در این زمینه باعث شد مدتی رفتیم سمت تصمیم‌گیری‌هایی که در حوزۀ کرونا اتفاق می‌افتاد و تجربه‌نگاری آنها. یک مدت طولانی در سال ۹۹ کار ما این شد. تا اینکه آن کار را تحویل دادیم به بخش‌های پژوهشی بسیج و برگشتیم سر کار خودمان.


آیا در سال‌های اخیر فیلمی به سرمایه‌گذاری یا تهیه‌کنندگی روایت فتح تولید شده است؟ آخرینش چه فیلمی بوده؟ چرا روایت فتح دیگر خیلی به‌ سمت تولیدات سینمایی نمی‌رود؟ به‌دلیل بودجه است یا دلایل دیگری دارد؟

بله، در یک مقطعی باگ بودجه‌ای پیدا شده بود و روایت فتح در دوران مدیریت‌های گذشته‌اش دچار مشکل شده بود. ولی در سال‌های اخیر، سال ۹۹ فیلم «تک‌تیرانداز» را ما تولید کردیم، سال ۱۴۰۰ در فیلم «موقعیت مهدی» مشارکت کردیم، و در سال ۱۴۰۱ فیلم «اتاقک گلی» را باز مشارکت داشتیم با بنیاد شهید و باغ‌موزۀ دفاع مقدس.


 باغ‌موزه فقط امکانات جنگی را داده؟
خیر، باغ‌موزه اتفاقاً هزینه گذاشته و مشارکت ما بیشتر در حیطه لجستیک و امکانات بوده است. چون شهرک سینمایی دفاع مقدس وابسته به روایت فتح است، خدمات می‌دهد و خدماتش هم پرهزینه است.
ما داریم برمی‌گردیم به آن ریل در قالب انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس. غیر از آن تولیدات دیگری هم داریم که به این جشنواره نرسیده‌اند اما در دست کارند و ان‌شاءالله سال‌های بعد به بهره‌برداری می‌رسند.


حوزه نویسندگان و پژوهشگران شما و آن‌ها که به ایشان سفارش پژوهش می‌دهید تا چقدر وسیع است و با چه دایره‌ای از نویسندگان ارتباط دارید؟

این مربوط به بخش انتشارات است که من زیاد مطلع نیستم. ولی الان رویکرد انتشارات روایت فتح تولید خاطره‌نگاری و سرگذشت شهدای دوران دفاع مقدس و به‌ویژه شهدای دوران اخیر، شهدای مدافع حرم است. خیلی از این کارها را نویسندگان جوان انجام می‌دهند و خیلی‌ها را نویسندگان خانم دارند انجام می‌دهند. یعنی موضوعاتی است که ظاهراً استقبال طیف نویسندگان زن را برمی‌انگیزد. مثل خانم عاطفه جهان‌احمدی یکی از نویسندگان شاخصی است که با ما زیاد کار کرده است.
 
فهم واقعی نگاه آوینی در گرو خواندن او از دریچه آثار خود اوست

 اتفاقاً این موضوع جالبی است و ما دوست داریم در این پرونده به چنین موضوعاتی هم بپردازیم مثل نظر شهید آوینی در مورد هیچکاک، نظر شهید آوینی در مورد فیلم «مادر» علی حاتمی،... کمی ببینیم نظر شهید آوینی چه بوده و چگونه فکر می‌کرده است. انتشار این‌ها در حد همان کتاب‌ها مانده، هیچ کس نخوانده است و هیچ جا نشر پیدا نمی‌کند. نتیجه این است که هر کس می‌رسد شهید آوینی را مصادره به مطلوب می‌کند.

بله، و راه چاره اینکه شهید آوینی مصادره به مطلوب نشود این است که بروند و همین کتاب‌هایش را بخوانند.
دیروز با دوستی صحبت می‌کردم می‌گفت یک عده شروع کرده‌اند برای آشنایی با آثار شهید آوینی دورۀ آثار بگذارند و مطالعه کنند. پرسیدم چه کتابی را دارند می‌خوانند؟ گفت «ماجرای فکر آوینی». گفتم برای چه این کار را می‌کنند؟ بروند اصل کتاب‌ها را بخوانند. این کتاب یک روایتی دربارۀ شهید است. وقتی خود آثارش در دسترس است چرا دارید اثر دیگری می‌خوانید؟
به صرف این هم که کتاب‌های نقدهای سینمایی شهید آوینی را بخوانیم گوشی دستمان نمی‌آید این چه منطقی دارد. باید مبانی نگاه شهید آوینی به بحث سینما و از آن مهم‌تر مبانی نگاه او به مسئلۀ هنر و از آن مهم‌تر نگاهش به عالم را بفهمیم. غرب‌شناسی شهید آوینی خیلی متفاوت است با غرب‌شناسی‌ای که الان در مملکت رایج است. برای اینکه نگاه شهید آوینی به غرب دستمان آید باید کتاب «فردای دیگر» را بخوانیم یا در یک سطح دیگر کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» را بخوانیم. اگر بخواهیم بفهمیم نگاه شهید آوینی به هنر چیست باید کتاب «رستاخیز جان» را بخوانیم. اگر بخواهیم بفهمیم نگاه شهید آوینی به سینما چیست باید این سه جلد «آینۀ جادو» را بخوانیم. جلد اول و سوم مهم‌تر از جلد دوم است. چون جلد دوم عمدۀ رصدهایی است که شهید آوینی از فیلم‌ها و جشنواره‌های فیلمی که آن سال‌ها برگزار می‌شده نوشته و دربارۀ مصداق‌هاست اما جلد اول و سوم مبانی نگاه شهید آوینی را نشان می‌دهند. آن وقت با آن منطق می‌شود فهمید که چرا آوینی راجع به هیچکاک انقدر برانگیخته شد و این مقاله را نوشت. فکر می‌کنم آقای فراستی است که تعریف می‌کند طی یک هفته فیلم‌های زیادی از هیچکاک را برای او آورد، او نشست به‌طور فشرده نگاهشان کرد و بعد آن مقاله را نوشت. این مقاله در یک بعدی از وجه فنی کار هیچکاک است و از بعد دیگر دربارۀ نگرش هیچکاک به عالم و موضوعات عالم است. این استنباط من است که آوینی هیچکاک را پسندیده است به این خاطر که نگاه هیچکاک به قصه و داستان یک جورهایی نگاه کهن است، نگاه کلاسیک امثال‌و‌حکمی که ما در فرهنگ خودمان داشتیم. یک تطابق‌ها و شباهت‌هایی دیده است. از طرف دیگر چیزی که نوشتن دربارۀ هیچکاک و انتشار آن کتاب «هیچکاک همیشه استاد» را برای آوینی و فراستی و امثال آن‌ها مسئلۀ استراتژیک و مهمی می‌کرد، رویکردهایی است که در سیاست‌گذاری‌های سینمایی در مملکت به وجود آمده بود. آن جریان فکری داشت به‌شدت سینمای مردم‌دار، سینمایی که مردم بروند و ببینند، را از بین می‌برد، شهید آوینی برای مقابله با این جریان آن کتاب را دربارۀ هیچکاک کار کرد.
 
سینما و تئاتر ضدجنگ در مقابل سینما و تئاتر دفاع مقدس

موضوعاتی که در مرکز مطالعاتی روایت فتح حول آن‌ها مطالعه انجام می‌شود شامل چه مضامینی است؟ آیا منحصراً حوزۀ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است؟ خودتان پیش‌تر اشاره کردید دربارۀ مبانی هنر و تحلیل وضعیت فرهنگی و هنری جامعه و...

کار ما در آنجا تولید هنری است و تولید هنری فارغ از موضوعش مسائل فنی دارد. بنابراین در آن مسائل فنی هم ما مطالعاتی انجام می‌دهیم. منتها به فراخور آنچه که مبتلابه آن مجموعه باشد. ما انجمن سینمایی داریم، انجمن تجسمی داریم، انجمن تئاتر داریم، و آن‌ها هم به ما مربوط می‌شوند. مثلاً یکی از مطالعاتی که مستقلاً تولید نکردیم اما در آن مشارکت داشتیم بحثی بود که انجمن سینمایی دنبال می‌کرد برای اینکه چگونه فیلم‌ها را وارد بازار جهانی کنیم، چه مکانیزمی را باید طی کرد و تجربه‌های دیگران چگونه بوده است.
ولی آنچه اولویت است و نیاز الان است و باید حلش کنیم یک سری مسائل راهبردی هنر است. مثل همین ابتلایی که چگونه سینما یا تئاتر دفاع مقدس ما می‌شود ضدجنگ. باز در سینما هنوز یک سری آثار هستند که می‌توان به آن گفت کار دفاع مقدس. ولی در تئاتر همۀ کارها ضدجنگ شده اند. الان بیشتر تمرکز ما روی این‌هاست.

 لطفاً کمی این ضدجنگ‌بودن را توضیح دهید و باز کنید و در موردش صحبت کنیم. مانعی نیست حتی اگر اسم ببریم و مثال بزنیم.

مسئلۀ ضدجنگ به خاطر برتری‌پیدا‌کردن و نفوذ تفکر غرب‌زده در عالم هنر است. در تفکر انقلاب اسلامی ما چرا اسم جنگ را گذاشته‌ایم دفاع مقدس؟ اگر این جنگ فقط جنگی بود که این مصائب و ویرانی‌ها را برای ما آورده بود که باید حتی از یادآوری آن پرهیز می‌کردیم. چرا این همه تشکیلات در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد تا دفاع مقدس را گرامی بدارد و یادآوری کند؟ چون اصلاً مسئله‌اش جنگ‌بودن جنگ نیست بلکه ارزش‌های معنوی‌ای است که در این بستر جنگ به وجود آمدند. چرا به آن مقدس می‌گوییم؟ آن وجه قدسی به خاطر وجود همین ارزش‌هاست و به خاطر نوع انسان‌هایی که در بستر فرهنگی جنگ ساخته شدند. وگرنه خود وقایع جنگ اصالت ندارند‌. مهم نیست یک جا رفته‌ایم عملیات کرده‌ایم و پیروز شده‌ایم، یک جا رفته‌ایم عملیات کرده‌ایم و شکست خورده‌ایم. مهم این است که آن رزمنده با چه کیفیتی ایستاد و جنگید و مهم آن بستر فرهنگی است که او را وادار به ایستادن می‌کرد. ۸۰درصد شهدای ما در فاصله سنی ۱۶ تا ۲۰ سال‌اند. عمدتاً زیر ۲۰ سال دارند. فرماندهان مطرح و شاخصی که با نگاه به عکس‌هایشان فکر می‌کنی داری به یک آدم چهل‌ساله نگاه می‌کنی، همه در دهۀ ۲۰ زندگی خود بودند. آنچه باعث می‌شود ما بخواهیم جنگ را گرامی بداریم و از آن دفاع کنیم مسئله‌ای اخلاقی و معنوی است؛ خود کیفیت جنگ نیست. اما جریانی در سینما یا هنر به وجود می‌آید که مثلاً می‌گوید این ویرانی‌هایی که به وجود آمد خیلی سخت است. زنانی که همسرانشان را از دست دادند، بچه‌هایی که پدرانشان را از دست دادند،... این‌ها خیلی دردناک است و ما باید نشان دهیم آن‌ها چه رنجی کشیده‌اند. خب شما نشان بدهید که بعدش به چه برسید؟ مثلاً فیلم «مهمان داریم» داستان یک پدر و مادر شهید هستند که در خانه‌شان تخیلاتی دارند که بچه‌هایشان می‌آیند، شوخی می‌کنند، و با آن‌ها زندگی می‌کنند. آخر که فیلم تمام می‌شود و می‌فهمید این‌ها همه‌اش خیالات بوده و این هر سه فرزند شهید شده‌اند، چه حسی پیدا می‌کنید؟ آدم فرو می‌ریزد و ویران می‌شود. و بعد به این فکر می‌کند که مبادا جنگ دیگری رخ دهد. مبادا اگر جنگ دیگری رخ داد من درگیرش شوم. خانواده‌ام چه می‌شوند، پدر و مادرم چه می‌شوند؟
در حالی که از منظر حکمت اسلامی چه جنگ و چه هر ابتلایی که در عالم به وجود آید همه کوران حادثه‌ای هستند تا انسان در آن ساخته شود، تربیت شود و تعالی روحی پیدا کند. آنچه در نگرش اسلامی برای ما اصالت دارد این تعالی روحی است، نه مرگ و زندگی. ما مرگ را پایان زندگی نمی‌دانیم بلکه مرحله جدیدی از زندگی می‌دانیم. این‌ها به خاطر مباحثی است که در انسان‌شناسی ما مطرح می‌شود و نگرشی که ما به مرگ داریم. فیلمسازان ما که عمدتاً در کانسپت فکری غربی بار می‌آیند و رشد می‌کنند همواره می‌خواهند دربارۀ «چگونه زندگی را نگه‌داشتن» بحث کنند و اینکه جنگ بد است و زشت است. اما هیچ موقع نمی‌توانند به این موضوع ورود کنند که آن پدر و مادری که غم بی‌فرزندی کشیده‌اند به چه حالات شخصی و معنوی رسیده‌اند و چه به دست آورده‌اند. آن مادر شهیدی که سه فرزندش را به جنگ می‌فرستد چگونه این کار را می‌کند؟ بچه اولت رفت و شهید شد چرا دومی را هم می‌فرستی؟ چه عقیده و فکری داری؟ مثل مجاهدین خلق هم نیستند که بگوییم با یک روش خیلی خشک و چکشی عواطف را سرکوب کرده‌اند. عواطفشان را دارند اما باز فرزندشان را می‌فرستند جنگ. شاید بشود گفت عاطفه‌ای بزرگ‌تر از این عاطفه بوده که آن‌ها را وادار به چنین کاری کرده است. اینهاست که عجیب است و محل بررسی است.

اگر منزلی ویران می‌شود و بر اثر بمباران عده‌ای از بین می‌روند، در کل تاریخ جنگ‌ها چنین اتفاقی افتاده است. چه اصراری است روی این جنگ کار کنیم؟ اصلاً روی جنگ جهانی دوم کار می‌کنیم. ویرانی‌هایی که آنجا اتفاق افتاده خیلی هم دردناک‌تر و گسترده‌تر بوده. اینکه ما به این می‌پردازیم برای این است که ببینیم بعد از این جنگ چه بهره معنوی عاید ملت ما شده است. ملت ما در جنگ یک تجربۀ جمعی و عمیق عرفانی دارد. ولو اینکه بگوید از نظر عِده و عُده آن تعدادی که درگیر جنگ شده‌اند کسر کوچکی بوده‌اند نسبت به کل جمعیت. مهم این است که ما تجربه‌ای جمعی داشته‌ایم که یک تجربه معنوی و رشد معنوی است. هنرمندان ما نمی‌توانند وارد این شوند. چون نظامی که آن‌ها به آن خو کرده‌اند نظام فلسفی و فکری غرب است. ما متأسفانه این مسئله را در این سالها نتوانسته‌ایم درست کنیم. بنابراین او می‌آید فیلم ضدجنگ می‌سازد و می‌گوید فیلم دفاع مقدس است دیگر. ببین چه ویرانی‌ها و چه جنایت‌هایی صدام کرده و چه رنجی این خانواده متحمل شده. مدیران ما هم می‌گویند راست می‌گوید، این واقعیت است دیگر.
 
وظیفۀ هنر؛ بازنمایی واقعیت یا ترسیم ایده‌‌آل‌ها و ایجاد پالایش روحی؟

بحثی که دربارۀ هنر انقلاب باید مطرح کنم این واقعیت‌گرایی و رئالیسم در هنر است. این هم مربوط به هنر مدرن است و برای هنر ما نیست. خیلی با قیافۀ حق‌به‌جانب می‌گویند این واقعیت است دیگر و باید از واقعیات حرف زد. اولاً که گفته باید از واقعیات حرف بزنیم؟! به هنرمند چه مربوط است که از واقعیات حرف بزند؟ دوماً این که تو دیدی فقط پوستۀ واقعیت است. باطن واقعیت چیست؟ آیا توانسته‌ای به باطنش راه پیدا کنی؟ ویران شد، خراب شد، فرو ریخت، این‌ها را که همه دیده‌اند. این‌ها را دوباره نشان می‌دهی که چه؟ می‌گوید من می‌خواهم به جنگ‌طلبان هشدار دهم که جنگ بعدی‌ای اتفاق نیفتد. سوال: در مملکت ما چه کسی جنگ طلب است؟ آیا مثلاً جریانی اجتماعی وجود دارد یا مدیران جمهوری اسلامی ما را به سمت جنگ سوق می‌دهند؟ ما که در ۳۰ سال گذشته از بروز هر جنگی توانسته‌ایم فرار کنیم. این همه جنگ دوروبر ما اتفاق افتاد و درگیر یکی از آن‌ها هم نشدیم. انگار یک جریان انقلابی و تندرو وجود دارند که آن‌ها جنگل‌طلبند. اما چنین چیزی نیست. ممکن است شما شخصی پیدا کنید که این گونه باشد اما یک جریان اجتماعی این چنینی وجود ندارد که به خاطرش اثر تولید کنید تا آن‌ها بروند ببینند.
من باب مثال مثل این است که جشنوارۀ انار برگزار می‌کنیم و یک نفر سیب برای ما می‌آورد! می‌پرسیم چرا سیب آورده، می‌گوید سیب که بد نیست. ضدجنگ هم بد نیست اما موضوع ما نیست. مدیر فرهنگی ما هم چون تفکیک معانی و تعاریف برایش انجام نشده گیج می‌شود در مواجهه با این اثر. راهش می‌دهد در جشنوارۀ مقاومت یا جشنوارۀ دفاع مقدس. ما وقتی جشنوارۀ مقاومت یا جشنوارۀ دفاع مقدس برگزار می‌کنیم راجع به این جنبه‌های جنگ و در این کانسپت فکری حرف می‌زنیم. اصلاً ضدجنگ هم خوب، اما به ما و به این جشنواره چه مربوط است؟ بروید بسازید و هر که خواست هم برود ببیند و بپسندد.

چه کسی مسئول مشخص‌کردن این خط تمایز است که این اثر دفاع مقدسی است و آن اثر جنگی است؟ بالاخره یک نهادی باید مسئول این بشود که مشخص کند مثلاً «تنگه ابوقریب» جنگی است؛ دفاع مقدسی نیست.
نمی‌شود یک مرجع این‌چنینی تعیین کرد. بله یک خط فکری باید به وجود آید. گفتمانش در جامعه باید شکل گیرد.

این گفتمان را که باید ایجاد کند؟ بالاخره ما باید  بروزی از یک فرد مسئول ببینیم.

به نظر من این گفتمان را در دانشگاه‌ها باید شکل می‌دادند. یک کم‌فروشی که در دانشگاه‌ها و محافل علمی ما وجود دارد این است که همین چالش‌هایی که در جامعه هست را به گفت‌وگو نمی‌گذارند در قالب کرسی‌های آزاداندیشی که رهبری ده‌پانزده سال پیش می‌گفت. آنجا بهترین ظرفیت را برای این بحث‌ها دارد. قرار نبوده که در آن فقط بحث‌های سیاسی این جناح و آن جناح صورت گیرد. همین مسائل علمی که به حوزه‌های علوم انسانی، هنر، علوم اجتماعی مربوط می‌شود، یا حتی حوزه‌های فنی که در رشته‌های فنی مطرح است را به بحث و مناظره می‌گذاشتند.
به نظر من در وهلۀ اول این وظیفه متوجه نهادهای علمی ما به‌طور عام می‌شود. در وهله بعد هم آن مراجع فرهنگی که با این چیزها درگیرند مثل وزارت ارشاد، مثل سازمان سینمایی که به این بحثی که در حوزه سینما داریم، این سازمان باید می‌پرداخت.
این سوال همیشه مطرح است که اساسا باید هنرمند واقعیت را نشان دهد؟ چون یکی از پایانه‌هایی است که تفاوت هنر مدرن و هنر اصیل را مشخص می‌کند. هنر در طول تاریخ و از بدو پیدایشش ترسیم آمال‌ها و آرزوهای بشر بوده است. چیزهایی که در عالم واقع به آن دست پیدا نمی‌کند، تصویرسازی‌اش را در هنر می‌کند. درست مثل اینکه یک بچه وقتی نقاشی می‌کند چه می‌کشد؟ چیزهایی که دوست دارد. مثلاً یک فیلمی می‌بیند، از قهرمان داستان خوشش می‌آید، نقاشی‌اش را می‌کشد. کارکرد هنر برای بشر این بوده است. نهضت‌ها و مکتب‌های واقعیت‌گرا یا رئالیستی در هنر برای سده‌های اخیرند. بعد از رنسانس و مکاتبی که در دل رنسانس یکی‌یکی آمدند و رفتند، حداکثر در دویست سال اخیر به وجود آمده‌اند و دعوای واقعیت‌گرایی و تصویرگری واقعیت دارند. اما این با فلسفه هنر تضاد دارد. آیا همان واقعیتی که بشر می‌تواند خودش ببیند و درک کند را برایش بازسازی می‌کنی؟ چه منظر جدیدی به او دادی؟ چه پالایش روحی برای او ایجاد می‌کند اینکه همان تصویر را دوباره ببیند؟
مثلاً تابلوی «گرنیکا»ی پیکاسو به آدمی که درگیر جنگ‌های داخلی اسپانیا بوده چه اضافه می‌کند؟ نهایت این است که وضع خود را در آن تابلو پیدا کرد، هم‌ذات‌پنداری کرد و آن تابلو وضعش را بازنمایی کرد. خب این خاص کسی است که درگیر آن موقعیت بوده. کسی که خارج از این موقعیت بوده از آن چه می‌فهمد؟

فیلم «درخت گردو» چرا باید ساخته شود و چرا من باید آخر هفته به‌عنوان تفریح بچه‌هایم را بردارم ببرم این فیلم را ببینیم؟ بروم ببینم مردم سردشت چه رنجی کشیده‌اند؟ باشد قبول، رنج آن‌ها خیلی تأسف‌برانگیز است اما تو چرا می‌خواهی آن عذاب را به من هم منتقل کنی تا من هم درک کنم؟ مثل این است که کسی را شکنجه کرده‌اند و من بخواهم به‌صورت مجازی آن را برای تو به تصویر بکشم تا تو هم آن را تجربه کنی. هنر که کارش نشان‌دادن واقعیت نیست. رسانه شاید رسالتی در این زمینه داشته باشد و لازم باشد بازتابی دهد تا کسی که مسئول است و به او مربوط است ببیند و یک جریان اجتماعی به وجود آید؛ اما به هنر چه مربوط است؟ هنر باید ترسیم ایدئال‌ها و تصاویر زیبا و آرمان‌های بشر باشد. می‌تواند به مصائب هم بپردازد ولی از این باید عبور کند و به یک پالایش روحی و یک پالایش حکمی برساند بشر را. هنر باید این را تذکر دهد که تو از کجا آمده ای و قرار است به کجا بروی. مثلاً همین برنامه روایت فتح راجع به جنگ واقعی که در جهان ما اتفاق می‌افتد و مسئله روزمره‌ای که مردم با آن درگیر بودند گزارش می‌دهد و تصویرگری می‌کند. اما برآیندیی که از آن نتیجه می‌گیرد چیست؟ از آن صدر تاریخ تا پایان تاریخ جایگاه تو را ترسیم می‌کند که تو بفهمی کجای کار هستی و چه کاره‌ای. سهم تو چیست، شأن و منزلت تو چیست. به تعبیر پژوهشگر عزیزی که کار قشنگی کرده به این می‌گویم رئالیسم عرفانی. واقعیت‌گرا است اما در نهایت یک حقیقت بالاتری را از آن نتیجه می‌گیرد. هنر غرب این را نمی‌فهمد و به‌شدت فرو می‌رود در واقع‌گرایی و رئالیسم صرف. در حالی که ما چه به‌لحاظ تعلیمات و آموزه‌های دینمان بخواهیم حساب کنیم، چه به‌لحاظ معنای حقیقی و ذاتی‌ای که هنر در طول تاریخ داشته، نمی‌توانیم به رئالیسم به آن شکل رو بیاوریم. مدل فیلم «درخت گردو»، مدل فیلم «تنگه ابوغریب»، مدل فیلم‌هایی که محمدرضا باشه‌آهنگر می‌سازد، این‌ها مدل فیلم ما نیست؛ مطابق با کانسپت فکری جامعه ایرانی، ماقبل انقلاب اسلامی، نیست. جامعه ایرانی برخورد عارفانه‌ای با پدیده‌ها و مسائل داشته است. مثل مسئلۀ عاشورا که تا این حد هم با فرهنگ ما عجین است. ما از روایت عاشورا فقط به ذکر مصیبت می‌رسیم؟ ما با آن انگیزشی ایجاد می‌کنیم که جلوی ظلم و ناملایمت‌ها بایستیم. بزرگترین جلوۀ تأثیر عاشورا در فرهنگ ما خود وقوع انقلاب اسلامی بود. مخاطب روضه و عزاداری خود را دائماً در معرض آن صحنه دید. آن روز امام حسین تنها بود و شهید شد. او جلوی شمشیر یا گلوله ایستاد. حالا اگر برای من پیش بیاید، من که این همه برای امام حسین سینه زده‌ام، می‌ایستم؟ در انقلاب اسلامی روضه‌خوان‌های امام حسین امتحان پس دادند. در دوران جنگ نیز همینطور.
 
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط