سيدمحسن هاشمي، پژوهشگر هنر، در نشست «سينما و زيباييهاي اخلاقي» گفت: «ساختارهاي اخلاقي پيش از تماشاگران در سالن سينما حاضرند و آن چه پس از پايان فيلم باقي ميماند، برآيندي است از تعامل وجدان انساني پيش از ديدن فيلم و اطلاعاتي كه از فيلم به مخاطب منتقل شدهاند.»_
صابري در ابتداي اين جلسه گفت: سينماگر با تصوير مينويسد و ميتوان آن را تفسير كرد. بنابراين خواندن، نوشتن و تفسير كردن در دل سينماست. اين سه مورد، مضمامين اصلي در هرمنوتيك و تفسير متن نيز به شمار ميآيند.
وي سينماي معناگراي ديني و اخلاقي امروز را نگارگري مقدس ناميد و اظهار داشت: اين نوع سينما، فرهنگ و تصوير خودنوشتهاي است كه مخاطب را به اصل وحداني هدايت ميكند. افلاطون نيز در رساله «جمهوري»، داستان و نمايش را از ابزارهاي تربيت معنوي برشمرده است. بنابراين اين ابزار آنچه را انتقال ميدهد كه نمايش داده ميشود.
مدرس دانشگاه تربيت معلم ادامه داد: ارسطو از سه عامل فضيلتساز خلق و خوي آدميان، سرشت پاك و عقل و خرد را سخن ميگويد، سه عاملي كه ميتوانند به عنوان ابزار تربيت در نمايشها متبلور شوند.
وي افزود: هنگامي كه سينما يك هنر به حساب آمد، به فرهنگ تبديل شد، بنابراين هيچ حكومت و سياستي نميتواند از اين هنر چشم پوشيده، از آن به عنوان ابزرا فرهنگساز استفاده نكند.
سپس دهقانپور طي سخناني كتابهاي «فلسفه اخلاق» سيد محمدرضا مدرسي، «اخلاق در فيلمنامهنوسي» و مجموعه مقالات اخلاق سينما كه از سوي انتشارات هنر و انديشه منتشر شده است را به عنوان منابع راهنما براي درك بهتر موضوع نشست معرفي كرد.
وي به بحث درباره فيلم «راشومون» ساخته كارگردان ژاپني، آكيرا كوروساوا، پرداخت و گفت: اين فيلم بينظير بهخوبي نشان ميدهد كه چگونه يك كارگردان جوانب اخلاقي را با وجود موضوع حساس فيلم در نظر ميگيرد.
وي افزود: در اين فيلم، آبرو و شرف يك سامورايي به عنوان سمبلي از ژاپنيها به خطر ميافتد، چرا كه همسر او هنگام عبور از يك بيشه مورد تعدي قرار ميگيرد. در اين فيلم روايتهاي متفاوتي از افراد مختلف از اين تعدي بيان ميشود، اما نكته اينجاست كه در هيچ يك از اين روايتهاي تصويري، حريم اخلاقي شكسته نميشود و كوروساوا با رعايت كامل جوانب اخلاقي از عهده به تصوير كشيدن چنين موضوعي برميآيد.
رييس دانشكده سينما و تئاتر خاطرنشان كرد: هر انساني يا آگاه است يا ناآگاه. آگاهي به مسوليت و تعهد منجر ميشود و تعهد به عمل كردن ميانجامد. اگر سينماگري چنين نگاهي داشته باشد، وظيفه به او حكم خواهد كرد كه در نمايش تصاير زننده چه روندي در پيش گيرد.
وي افزود: در اين ميان برخي از فيلمسازان هيچگونه محدوديتي در به تصوير كشيدن تصاوير ندارند، اما از نمايش صحنههاي غيراخلاقي اجتناب ميكنند كه يكي از آنها چارلي چاپلين است.
دهقانپور در ادامه به فيلمهايي اشاره كرد كه از مضموني اخلاقي برخوردارند، نظير «ماجراي نيمروز» كه روزهاي پايان خدمت كلانتري را روايت ميكند كه زندگياش در سيطره اخلاق است. وي همچنين به فيلم «سكوت برهها» و آثار كارگردانان موج نوي فرانسه كه در پي پايهريزي سينمايي متفاوت با هاليوود بودند، اشاره كرد.
مدرس دانشگاه با بيان اين كه «هر گاه سينما به خدمت حكومت درآيد و به ابزاري براي تبليغ بدل شود، در آينده عليه خودش عمل خواهد كرد» گفت: چنين فيلمي نميتواند اخلاقي باشد و مخاطب نيز نخواهد توانست بهخوبي با درونمايه آن ارتباط برقرار كند.
دهقانپور خرد، عدالت و آزادي را به عنوان اركان نظام سازنده اخلاقي معرفي كرد كه براي رعايت اخلاقيات بايد توسط كارگردانان به كار گرفته شوند.
سپس هاشمي گفت: ما هيچگاه در سالن سينمايي حضور نخواهيم يافت؛ مگر آن كه پيش از ما، اخلاق بر صندليهاي آن نشسته باشد، چراكه اخلاق جزو علوم دستوري است كه قطعياند.
وي گستره اخلاق را بسيار وسيعتر از دين خواند و گفت: طبق گفته شهيد مطهري، انسان در كار اخلاقي نوعي عظمت و شرف تشخيص ميدهد كه بيارتباط با دين است. اين گفته، برخلاف سخن داستايوسكي است كه معتقد بود آنجا كه خدا نيست، همه چيز جايز است.
هاشمي ادامه داد: برخي خاستگاه اخلاق را فطري و عدهاي آن را اكتسابي ميپندارند. همچنين بعضي متفكران اخلاق را جزو مقوله جمال و زيبايي دانسته، عدهاي ديگر آن را در منتهاي حُسن جستوجو ميكنند.
وي سينما را نمايشگر رفتار انساني دانست كه ممكن است پسنديده يا ناپسند باشد. هاشمي خاطرنشان كرد كه نمايش رفتار ناپسند همواره تأثير منفي ندارد و ممكن است اثري معكوس در مخاطب بر جاي بگذارد.
اين پژوهشگر با بيان اين كه «عدم باور به يك مكتب اخلاقي در حقيقت باور به نوعي ديگر از مكتب اخلاقي را نويد ميدهد» گفت: بر همين اساس، هنر سينما فاقد خلاء اخلاقي است.
هاشمي در ادامه مكاتب اخلاقي سينما را در هفت گروه دستهبندي كرد و شرح داد. وي درباره مكتب مبتني بر اصالت فايده كه دامنه آن را از فلسفه اپيكور تا فيلمهاي فرانك كاپرا معرفي كرد، گفت: اولويت اخلاق بر حكمت نظري؛ يكي از مميزههاي بنيادين در انديشه اپيكور است. اين فيلسوف يونان باستان معتقد بود بزرگترين و بهترين خيري كه حكمت و فلسفه براي سعادت جاودانه انسان پديد ميآورد، محبت و دوستداري است.
وي افزود: سينماي آمريكا با اخلاقگراياني نظير «فرانك كاپرا» در فيلم «آقاي اسميت به واشنگتن ميرود» توانست اثبات كند كه اخلاق فردي قادر است جامعه بشري را كه گرفتار بحرانهاي سياسي و اجتماعي است، به مكاني امن و قابل اعتماد بدل كند.
هاشمي درباره اخلاق مبتني بر قطع علايق كه دامنه آن از ديوجانوس تا تاركوفسكي است، اظهار داشت: ريشه و اساس اخلاق رواقيون را در مسلك كلبي و شيوه زيستن ديوجانوسي ميتوان جست. كلبيون آزادمنشاني بودند كه تمامي قراردادهاي اجتماعي را خوار ميشمردند. در تاريخ سينماي شوروي سوسياليستي نيز فقدان معرفت اخلاقي ناشي از سبعيتهاي نظام ديكتاتوري، در آثار زاهدانه و عرفاني آندره تاركوفسي و سرگئي پاراجانف رخ مينمايد.
وي دامنه مكتب اخلاق مبتني بر احساس را «سنت آگوستين» تا «لوك بسون» معرفي كرد و گفت: عموم فلاسفه اخلاق برآنند كه فعل اخلاقي هم از نظر ميل و هم به لحاظ هدف بايد از دايره «خود» خارج شود. احساساتي نظير همدردي، ديگرخواهي، كسب افتخار و شفقت پايههاي بنيادي اينگونه از فلسفه اخلاق محسوب ميشوند. متفكراني مانند «شوپنهاور» و «آگوست كنت» و «آلفرد دوويني» پايههاي حكمت عمليشان را بر امور فوق استوار ساختهاند. شفقت شوپنهاوري را ميتوان در فيلمهاي «زندگي ديگران» و «لئون» لوك بسون رديابي كرد.
مكتب اخلاقي ديگري كه هاشمي معرفي كرد، اخلاق مبتني بر كمال از افلاطون تا جان فورد نام داشت. به اعتقاد هاشمي، كمالگرايي اخلاقي كه ازسوي بزرگاني نظير افلاطون و لايبنيتس مطرح شد، در فيلم «جويندگان» جان فورد و «عمر مختار» مصطفي العقاد مشهود است.
وي درباره اخلاق مبتني بر تكليف اظهار داشت: اين نوع از اخلاق را ميتوان از فلسفه كانت تا فيلمهاي كيسلوفسكي پيگيري كرد. به گفته هاشمي، كانت معتقد بود انسان به حكم وجدانش موجودي مختار و آزاد است و اگر چنين نبود؛ وظيفه، تكليف و الزام اخلاقي معنايي نداشت.
هاشمي در ادامه، اخلاق مبتني بر فلسفه حيات را از نيچه تا كوروساوا بررسي كرد و اظهار داشت: از منظر نيچه، قويترين و عاليترين ميل به زيستن در قالب تنازع بقا ظهور نمييابد، بلكه ميل به مبارزه و اراده معطوف قدرت و توان آفريدن است كه منشأ اساسي ميل به زيستن است. «هفت سامورايي» و «2001 يك اديسه» فضايي نيز بر پايه همين تفكرند.
مكتب پاياني مورد بحث در اين نشست، اخلاق مبتني بر جامعهشناسي نام داشت كه از دوركيم تا فونتريه بررسي شد. هاشمي در اين باره گفت: از نظر جامعهشناساني نظير دوركيم و فلاسفهاي مانند بگسون، منشأ اخلاق را بايد در جماعتهاي بشري جستوجو كرد. فيلمهاي «ريشقرمز» كوروساوا و «داگ ويل» لارس فونتريه نماينده اين تفكرند.
نظر شما