سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران - رویا سلیمی؛ پرتره ذبیحالله منصوری به عنوان مترجم و نویسنده ای که قریب به ۱۴۰۰ کتاب ترجمه و تالیف کرده است به تنهایی سوژه جذابی به حساب میآید. اما منصوری مترجمی است که در افواه به عدم وفاداری به متن اصلی معروف است. گزارهای که نقطه ثقل این مستند را تشکیل میدهد و روایتهای حول محور منصوری ذیل این موضوع شکل میگیرد.
اسماعیل جمشیدی روزنامهنگاری است که چندین مصاحبه مفصل در ادوار مختلف با منصوری ترتیب داده و ساختار کلی اثر نیز بر همان مصاحبهها شکل میگیرد. جمشیدی به عنوان خبرنگاری که بارها با منصوری مصاحبه کرده در مستند حضور دارد و در سکانسهایی از فیلم، بازسازی مصاحبه او با ذبیح الله منصوری که نقشش را رضا بهبودی ایفا میکند و از نقاط قوت فیلم است. با توجه به شباهت ظاهری بهبودی به سوژه مستند، شخصیتی پیش روی مخاطب قرار میگیرد که اکتها، عادتهای روزمره او در دفتر مجله خواندنیها، نوع پوشش، دستخط، وضعیت اقتصادی و بسیاری از رفتارهای او را عینیت میبخشد. در گفتگو با اهالی مطبوعات و نویسندگان بسیاری از شبهات و نظرهایی که حول محور این مترجم به وجود آمده بررسی میشود.
در کنار این گفتوگوها، فیلمساز با مردم عادی کوچه و بازار نیز در مورد آثار ذبیح الله منصوری و حواشی پیرامونش سوالاتی را مطرح میکند. گفتوگو با مردم کوچه و بازار ناظر بر اهمیت و شهرت بالای او در میان عموم افراد جامعه دارد. افرادی که مخاطب اصلی آثار او هستند و منصوری برای آنها ترجمه، تالیف و یا اقتباس انجام میدهد.
ریتم بالای فیلم از حواشی متعدد سوژه میآید. بعد از گفتگو و اظهارنظرها در مورد یکی از وجوه شخصیتی منصوری، سراغ وجه دیگری میرود که البته ناشی از حواشی بسیار این مترجم و نویسنده در طول سالهای فعالیتش است. از عدم وفاداری به متون تا انتساب اثر به برخی نویسندگان و ادعای قهرمانی بوکس و...
ضمن انتقادات بسیار به عدم وفاداری منصوری در ترجمه مطرح میشود اما نقش تعیین کننده او در ترغیب عموم به مطالعه و حتی شروع عادت مطالعه در میان روشنفکران، از نظر دور نمیماند. به طوری که آثار پرتیراژ او توسط شخص دیگری نیز سرقت شده و او نام خود را بر متون ترجمه منصوری ثبت میکند. فیلمساز سعید قانعی را جلوی دوربین می آورد و اینجا یکی دیگر از فرازهای فیلم است. او هم در توضیحات ناقص خود مخاطب را بار دیگر به اهمیت و جایگاه منصوری در توسعه و رونق صنعت نشر گواهی می شود. کنار هم قرار دادن سعید قانعی، اسماعیل جمشیدی و برخی دیگر از افرادی که کار حرفه ای منصوری را از نزدیک دنبال می کنند، استناد تاریخی اثر را بالا میبرد.
لحن سرخوشانه و گاه طعنه آمیز روایت «مشتزنی در رینگ ترجمه» قابل توجه است. گویی نوع نگاه جامعه روشنفکری به منصوری که او را چندان جدی نمیگرفتند و به اصطلاح مترجم آثار زرد میخواندند، در انتخاب لحن موثر بوده است. در اشاره یکی از روزنامهنگاران به مقاله کریم امامی به عنوان اولین کسی که به آثار منصوری به شکل جدی واکنش نشان داد، نقش روشنفکران را در پر و بال گرفتن منصوری متذکر میشود و زمینههای گسترش آثار او را در چنین فضایی ترسیم میشود. اینکه علی رغم اشتباهات فاحش منصوری و عدم پایبندی به متن، چرا در طی سالیان متمادی، نقدی بر آثار پرفروش و پر شمار او نمیشود. نکتهای که پازل دیگری در مسیر کار شائبهبرانگیز منصوری است و گویا گاه مقوم او نیز میشود.
شهپرراد سعی کرده تصویری که از منصوری ارائه میدهد، در میانه تعاریف و انتقادات مثبت و منفی و آرا اهالی اهل فن و مخاطبان عادی قرار گیرد. تصویری که هر چند انتقادات فراوانی بر او وارد میداند، اما تاثیر و جایگاه او در تاریخ ادبیات و ترجمه ایران کتمان ناپذیر است.
تعیین مرزهای واقعیت تاریخی و واقعیت داستانی در آثار منصوری کار سختی نیست. اما تعیین مرز میان آثار او و حدود مخاطبانش به نظر میرسد، امکان پذیر نباشد. حدود و ثغور آثار او در سنجههای علمی و ادبی مناقشات بسیاری را شکل داده و این فیلم سعی دارد به فهمی نسبی از جایگاه و موقعیت ادبی و اجتماعی منصوری بپردازد. اصطلاح رینگ ترجمه نیز نظیرهای بر ادعای قهرمانی بوکس منصوری است. ادعایی که در فیلم مطرح و رد میشود.
نظر شما