یکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۰
رستاخیز واژه‌ها، بازگشت روایت و بحران معنا

در ساختار چندلایه و پازل‌گونه‌ی رمان «الفبای لازاروس»، تقی‌زاده از سنت روایت‌های تودرتو و هزار و یک شب‌گونه بهره می‌گیرد. هر داستان، در دل داستانی دیگر می‌زید و راویان، همچون آینه‌های شکسته، تکه‌تکه‌ی واقعیت را بازتاب می‌دهند.

‌سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) سامه ابتهاج: در روزگار آشفتگی‌های سیاسی، بحران‌های زیست‌جهانی و فروپاشی معنای جمعی، ادبیات بار دیگر به پناهگاه تفکر بدل می‌شود. «الفبای لازاروس» آخرین اثر هادی تقی‌زاده از همین‌جاست که سر بر می‌آورد؛ از دل خلأ معنا، از ویرانه‌های زبان، و از اضطرابی که انسان معاصر در مواجهه با جهانی از تصویر، خشونت و ایدئولوژی تجربه می‌کند. این رمان نه تنها ادامه‌ی مسیر تجربی نویسنده در آثاری چون «گراف گربه» و «فشار آب بر دنیای عجیب دلکو» است، بلکه در شکل و محتوا، نوعی بازتعریف از روایت در جهان پست‌فلسفی و پساآرمان‌گرای معاصر ارائه می‌دهد.

تقی‌زاده نویسنده‌ای است که مرز میان تاریخ و تخیل را لغزان می‌کند. در «گراف گربه» با ترکیب افسانه‌های پریان و علم، واقعه چرنوبیل را به اسطوره‌ای معاصر بدل کرد؛ و در «الفبای لازاروس» جهان پس از همه‌گیری را به آینه‌ای از فروپاشی تمدن و ایدئولوژی تبدیل می‌کند. او در همان دوران پاندمی، با تیزبینیِ یک مورخ‌روانشناس، نقش دلالان جنگ و بنیادهای شبه‌مذهبی در زایش خشونت‌های آینده را پیش‌بینی کرده بود. از این‌رو، رمان او در عین حال که محصول خیال است، سندی فرهنگی و تاریخی از اضطراب زمانه محسوب می‌شود.

زبان در این اثر نه ابزار روایت، بلکه خود موضوع روایت است. الفبا در اینجا نه نظامی نشانه‌شناختی، بلکه دستگاهی هستی‌شناسانه است؛ واژه‌ها به‌سان اجساد زنده‌ای‌اند که در پی رستاخیز معنا می‌گردند. لازاروس، قهرمان بازگشته از مرگ در سنت مسیحی، در اینجا استعاره‌ای از خود زبان است؛ زبانی که در هیاهوی تکنولوژی و مصرف، مرگ را تجربه کرده و حالا می‌خواهد از نو سخن بگوید.

در ساختار چندلایه و پازل‌گونه‌ی رمان، تقی‌زاده از سنت روایت‌های تودرتو و هزار و یک شب‌گونه بهره می‌گیرد. هر داستان، در دل داستانی دیگر می‌زید و راویان، همچون آینه‌های شکسته، تکه‌تکه‌ی واقعیت را بازتاب می‌دهند. این ساختار را می‌توان در پرتو نظریات ژرار ژنت و پل ریکور تحلیل کرد؛ آن‌جا که روایت، همزمان بازنمایی و بازسازی تجربه است. زمان، در اثر تقی‌زاده، خطی نیست بلکه دَوَرانی است؛ گذشته در آینده تکرار می‌شود و آینده در گذشته بازتاب می‌یابد. این بازی با زمان و روایت، نه ترفندی فرمی، که بیانی هستی‌شناسانه است: جهان، دیگر خطی روایت نمی‌شود.

از منظر روان‌شناسی تحلیلی، می‌توان گفت شخصیت‌های رمان حامل کهن‌الگوهای یونگی‌اند. «تارف پنتی‌بل» در مسیر قهرمانی خود، از تاریکیِ شک و پوچی به روشناییِ خودآگاهی گام برمی‌دارد؛ همان مسیری که جوزف کمبل در قهرمان هزارچهره توصیف می‌کند. در مقابل، شخصیت‌هایی چون «شاعر باران‌آور» یا «مکانیک پیامبرگونه» بازتاب دو سویه‌ی متناقض تمدن‌اند: خلاقیت و تخریب. آنها نه تنها دراماتیک‌اند، بلکه در سطح ناخودآگاه جمعی به اسطوره‌های نوین بدل می‌شوند. همان‌گونه که یونگ می‌گفت هر تمدنی خدایان خود را از نو می‌آفریند.

از منظر جامعه‌شناسی ادبی، «الفبای لازاروس» بر ویرانه‌های جامعه‌ی کنترل ایستاده است؛ جهانی که در آن انسان، نه سوژه‌ی مختار بلکه داده‌ای در شبکه‌ای از قدرت، سرمایه و اطلاعات است. تقی‌زاده با دقتی فوکویی، روابط قدرت را در لایه‌های دینی، نظامی و رسانه‌ای روایت می‌کند.

جنگ، نه رویدادی بیرونی، بلکه سازوکاری درونی در ذهن و زبان انسان معاصر است. او نشان می‌دهد که چگونه خشونت، در زیر پوست ایمان و پیشرفت، بازتولید می‌شود؛ گویی لازاروس نه تنها از قبر برمی‌خیزد، بلکه از دل کارخانه‌ها، بازارها و محراب‌ها نیز.

از نگاه فلسفی، رمان بر تنش میان ایمان و شک، آزادی و جبر، و مرگ و باززایی متمرکز است. لازاروس در این‌جا همان انسانِ نیچه‌ای است که باید معنای تازه‌ای برای زیستن بیابد. اما تقی‌زاده با لحن اگزیستانسیالیستیِ کامویی، می‌گوید رستاخیز، در نهایت نه بازگشت به ایمان، بلکه بازگشت به مسئولیت است.

رستاخیز واژه‌ها، بازگشت روایت و بحران معنا

از دیدگاه زیبایی‌شناسی، اثر را می‌توان ادامه‌ی سنت رئالیسم جادویی دانست، اما نه به معنای مارکزی آن، بلکه به شیوه‌ای ایرانی و مدرن؛ جایی که جادو، از ذهن انسان برخاسته و تخیل، واکنشی است در برابر اضطراب واقعیت. همان‌گونه که آندره ژید در مائده‌های زمینی می‌گفت، ادبیات زمانی معنا دارد که از دل فروپاشی معنا سربرآورد.

نکته‌ی قابل توجه در الفبای لازاروس، پیوند میان محتوا و فرم است. تقی‌زاده ساختاری طراحی کرده که خواننده را وادار به مشارکت می‌کند؛ خواننده باید میان روایت‌های پراکنده پیوند برقرار کند و از میان نشانه‌ها، حقیقت را بسازد. این فرایند، همان چیزی است که امبرتو اکو آن را «متن باز» می‌نامد؛ متنی که معنا را به تعلیق درمی‌آورد تا خواننده، هم‌خالق شود.

در این میان، ظرفیت‌های صنایع خلاق در اثر برجسته است. جهان داستانی و شخصیت‌های استعاری آن، امکان اقتباس در فیلم، بازی و پرفورمنس را فراهم می‌کنند. «الفبای لازاروس» با ساختار چندرسانه‌ای‌اش، می‌تواند به پروژه‌ای فرامتنی بدل شود که ادبیات، سینما، تصویر و داده را در هم می‌آمیزد؛ همان چیزی که در ادبیات معاصر جهان با نام transmedia storytelling می‌شناسیم.

تقی‌زاده در واقع به شکلی پیش‌گویانه، داستانی نوشته که خود از منطق پلتفرم‌های دیجیتال تبعیت می‌کند: شبکه‌ای، تکه‌تکه و مشارکتی.

در سطح بین‌فرهنگی نیز، رمان تقی‌زاده حال‌وهوای جهان آثاری چون «صد سال تنهایی» مارکز و «کافکا در کرانه» موراکامی را دارد، با این تفاوت که جهان او ایرانی‌تر، تیره‌تر و سیاسی‌تر است. در پس این جهان، روح ناآرام تمدنی ایستاده که همزمان از ایمان و علم، از اسطوره و عقل، زخمی است.

زبان تقی‌زاده در «الفبای لازاروس» زبانی چندوجهی است: گاه شاعرانه و تمثیلی، گاه فلسفی و سرد. او واژه را چون شیء می‌تراشد، به آن حجم و بُعد می‌دهد، تا جایی که زبان، به خودآگاهی می‌رسد و فرم و محتوا از یکدیگر تمییزناپذیر می‌شوند.

از نظر دراماتیک، رمان بر تقابل‌های بنیادی بنا شده است: زندگی / مرگ، ایمان / شک، زبان / سکوت، فرد / جمع. این تضادها، محرک اصلی تنش‌های روایی‌اند و به اثر، عمق تراژیک می‌بخشند. در این میان، لازاروس نه تنها قهرمان، بلکه آینه‌ی انسان معاصر است؛ انسانی که در جست‌وجوی معنای از دست‌رفته، با زبان و زمان درگیر می‌شود.

در نهایت، می‌توان گفت الفبای لازاروس اثری است در مرز میان ادبیات، فلسفه و علوم انسانی؛ روایتی از فروپاشی و بازسازی، از مرگ معنا و رستاخیز زبان. این رمان به‌سان طوماری از آینده و گذشته، روایتگر زیست انسانی در جهانی است که دیگر به نجات نمی‌اندیشد، بلکه تنها به فهمِ خود می‌کوشد.

هادی تقی‌زاده در این اثر، همچنان وفادار به دغدغه‌ی دیرینه‌اش — پیوند تخیل، فلسفه و تاریخ — باقی مانده است، اما اکنون صدایش پخته‌تر، فلسفی‌تر و جهان‌شمول‌تر است. «الفبای لازاروس» نه فقط رمانی درباره‌ی رستاخیز، که خودِ رستاخیز است از طریق زبان. در این اثر با رستاخیز ادبیات فارسی در عصر بحران مواجهیم؛ با رمانی که از مرگِ معنا سخن می‌گوید و در همان لحظه، امکان بازگشت آن را نوید می‌دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها