به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» گردآوری مریم پیمان، که مجموعهای از مقالاتی است که درباره روزهای آغاز انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران نوشته شده؛ یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴ به همت موسسه رحمان در شهر کتاب مرکزی رونمایی شد. در این برنامه عبدالحسین نیکگهر، الهه کولایی، محمد فرنود، محمدعلی سیدنژاد و مریم پیمان سخنرانی کردند.
جامعهشناسی سیاسی دانشگاه
در ابتدای برنامه دبیر نشست گفت: این کتاب حاصل ماهها و شاید سالها تلاش دست کم ۳۱ نویسنده و پژوهشگر است. این اثر حاصل یک پروژه پژوهشی با عنوان طرح مطالعات دانشگاه پساانقلابی در موسسه رحمان و با مدیریت مریم پیمان از آبان ۱۴۰۲ تا خرداد ۱۴۰۳ به اجرا درآمد و توسط انتشارات گامنو منتشر شده است. این کتاب یکنوع جامعهشناسی سیاسی دانشگاه در ایران هست آنهم در برههای مهم و تاریخی در روزهای آغازین انقلاب ۵۷ که از آن با انقلاب فرهنگی یاد میکنیم.
در ابتدای جلسه پیمان مغازه، عضو هیئتمدیره موسسه رحمان درباره انقلاب فرهنگی گفت: انقلاب فرهنگی و اتفاقاتی که در دانشگاه افتاده بر حیات اجتماعی جوانان ما و به طبع کل جامعه تاثیر مستقیم میگذارد و حتی جمعی از نخبگان کشور را نیز تحت تاثیر قرار داد. هدف ما این است به یکی از اتفاقاتی که در گذشته کشور افتاده نگاهی واقعبینانه داشته باشیم و از گذشته درس بگیریم.
بوروکراتیک شدن فرهنگ
سخنران بعدی مریم پیمان، گردآورنده و مدیر طرح دانشگاه پساانقلابی، بود. او درباره این اثر گفت: انقلاب فرهنگی ابعاد بسیار گسترده و متنوعی دارد. من از طریق روزنامهها توانستم شش سال ۵۷ تا ۶۳ را به دست آورم تا بفهمم این انقلاب فرهنگی چه بوده. بیش از ۷۰ موضوع بکر در این حوزه هست که تا به حال کسی به آن توجه نکرده و مهمترین آن اقتصاد انقلاب فرهنگی است.
او افزود: این کتاب تنها کار من به تنهایی نیست. بلکه حاصل تلاش ۳۱ نویسنده، ۲۱ ارزیاب، ۵ مصاحبهشونده اصلی، ۱۸ مصاحبهشونده محتوایی از دانشگاههای سراسر کشور از دانشگاه علم و صنعت، شیراز، جندیشاپور است. ما مستندات خود را در اختیار دو تن از جوانان پژوهشگر یکی خانم رضایت و آقای آجودانی قرار دادیم و دو مقاله بسیار عالی در حوزه زیست دانشجویی را از آن استخراج کردیم.
مدیر طرح دانشگاه پساانقلابی درباره انقلاب فرهنگی بیان کرد: آنچه که درباره انقلاب فرهنگی وجود داشت، روایتی کاملاً قرائت از بالا بود و من سعی کردم یکبار قرائت از پایین را بخوانم. دولتها ملاک تقسیم دوران بعد از انقلاب شده بودند اما من امر فرهنگی را ملاک بخشبندی دورهها قرار دادم. علت انتخاب سالهای ۵۷ تا ۶۳ این بود که از ابتدای انقلاب تا سال ۶۳ ما عملاً فرهنگی متنوع، چندگونه، بینالمللی وگسترده داریم اما پس از تبدیل شدن ستاد انقلاب فرهنگی به شورای انقلاب فرهنگی کاملاً انحصارگرایی و دولتگرایی در فرهنگ دیده میشود. به عبارتی بوروکراتیک شدن فرهنگ کاملاً مشهود است.
مریم پیمان ادامه داد: نکته بعدی این است که جغرافیای علمی که تاکنون درباره انقلاب فرهنگی در ایران دیده شده متاسفانه به زبان فارسی و داخلی و تایید قرائت مسلط بود، اما این کتاب برای نخستینبار روایت از پایین را با ملاک تقسیم امر فرهنگی، بینالمللی و متنوع میبیند. من کل دورههای پس از انقلاب را با ملاک امر فرهنگی به این دوران تقسیم کردم. ابتدا دوره ۵۷ تا ۶۳، سپس سال ۶۳ تا ۶۸ که در آن جنگ مهم بود، ۶۸ تا ۷۶ یک فضای راکد وجود دارد که قصد بازیابی و سازندگی خود را دارد، پس از آن تحول کیفی و کمی را به لطف حضور دکتر معین و تیم او در وزارت علوم داریم. در دوره بعد به قبض دانشگاه میرسیم و کمکم شاهد آن هستیم. در دوره آخر سالهای ۹۲ تا ۴۰۳ هست و ما تلاشهایی نافرجام را میبینیم که گویا دانشجو در آن وجود ندارد و تنها آییننامه بخشنامههایی هست که دولت برای مدیریت فرهنگ پیش میبرد.
قربانی انقلاب فرهنگی
سخنران بعدی عبدالحسین نیکگهر، استاد سابق جامعهشناسی دانشگاه تهران بود. او در ابتدای سخنانش گفت: من به عنوان قربانی انقلاب فرهنگی چند کلمه میگویم. آخرین جلسه درس ما قبل از انقلاب فرهنگی در خرداد ۵۸ بود که مبانی جامعهشناسی تدریس میکردم. در آن جلسه که در تالار بزرگ با بیش از ۲۰۰ دانشجو برگزار شد یک دانشجو از من درباره ارتباط دین و علم سوال کرد. من روی تخته نوشتم پیشفرض علم تجربه است و پیشفرض دین معجزه است و اینها در تضاد هستند. همین دلیل پاکسازی من از دانشگاه شد. به قول مرحوم باطنی در جلسهای که آش انقلاب فرهنگی را در حضور عبدالکریم سروش، فارسچی و زیباکلام میپختنند؛ فرهنگ به انقلاب احتیاج ندارد، اگر هم داشته باشد شما صلاحیت آنرا ندارید.
تجربه بینظیر تاریخی
سخنران بعدی الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که در دوران انقلاب فرهنگی دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و ناظر و شاهد اتفاقات آن دوره بوده است. او گفت: آن زمان برای ما دانشجویان علوم سیاسی که یک مدل غربی را تجربه کرده بود این سوال مطرح بود که کاربست این نظریهها برای جامعه ما چیست و دانشگاه چه خدمتی به نیازهای جامعه ما خواهد کرد. شاید در آن زمان کمتر ادراکی از الگوهای توسعه و نوسازی در جهان داشتیم. میدانیم که قبل از انقلاب اسلامی یک الگوی توسعه که برپایه ارزشهای غربی طراحی و تنظیم شده بود دانشگاه را در جهت تربیت و آموزش نیروهایی برای همان الگوهای توسعه تدوین کرده بود.
او ادامه داد: این برای من سخت بود که میدیدم دوستانمان به دلیل صفبندیهای سیاسی با ما رودررو میشدند و برای من قابل درک نبود که چرا دانشگاه و روابط انسانی ما دانشجوها باید برگردان خط کشیها و شکافهای سیاسی شود که در ذات هر انقلابی هست و آنچه که در بیرون از جامعه در حال شکلگیری بود باید در دانشگاه نیز بازتاب پیدا میکرد. چرا که شرایط ابتدایی پیروزی انقلاب در مسیر یک جامعه مانند جامعه ما باید به سمت تمرکز مجدد حرکت میکرد. در واقع آن رویاگرایی، تصورات غیرواقعی و غیرمرتبط با تاریخ و اقتضاهای جامعه ایرانی متاسفانه در مسیر محک خوردن با واقعیتها با ابطالهای جدی روبرو شد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اظهار کرد: من انقلاب فرهنگی را در این چارچوب میبینم که تلاشی بود برای پاسخ دادن به الگو دوران پیش از انقلاب که غربی شدن جامعه ایران، نادیده گرفتن ارزشهای دینی بود و مولفههای هویت ملت ما که هم ایرانی و هم اسلامی بود متاسفانه در مسیر این تحولات از اینور بام افتادیم در حالی که باید سهم آنها در دورههای مختلف به درستی ارزیابی شود.
کولایی درباره انقلاب فرهنگی گفت: فکر میکنم آنچه که در انقلاب فرهنگی رخ داد ضمن اینکه یک تجربه بینظیر تاریخی بود، زیرا روحانیت شیعه طبیعتاً در طول تاریخ فرصتی برای حکومت کردن به دست نیاورده بود و این اولین بار بود که چنین اتفاقی میافتاد. انسانها پیچ و مهره و قابل مهندسی کردن نیستند. این تفکر را امروز در حوزههای فرهنگی میبینیم. همین ساختن انسان اسلامی. نتیجه این میشود که چشمانداز دانشگاه ما که همیشه نقش ارتباطی با جامعه و دانش بشری داشته بسیار نگرانکننده است.
او به عنوان آخرین نکته بیان کرد: ما تصور میکردیم به علت شکاف بین سنت و مدرنیته، بین دانشگاه و حوزه پیوند ایجاد میشود، اما برخلاف تصور حوزه بر دانشگاه غلبه کرد و متودولوژی علمی دانشگاه از این موضوع بسیار صدمه دید و ما شاهد این ارتباط نابرابر بین جامعه سنتی و جامعه مدرن هستیم.
در ادامه برنامه محمدعلی سیدنژاد، از موسسان دفتر تحکیم وحدت و از دانشجویان فعال در سالهای انقلاب فرهنگی گفت: من نیز یکی از محرومشدگان انقلاب فرهنگی هستم. دوبار از دانشگاه اخراج شدم یکبار زمان شاه و زمان دیگر بعد از انقلاب فرهنگی. من بیانیه تعطیلی دانشگاهها و آغاز انقلاب فرهنگی را قبل از خطبههای نماز جمعه قرائت کردم. به عنوان کسی که قبل از انقلاب از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان بودم از نزدیک در جریان این فعالیتها بودم.
او درباره جنبش دانشجویی عنوان کرد: اولین اقدام ما بعد از تاسیس دفتر تحکیم، تسخیر سفارت آمریکا بود که چون در شورای مرکزی ما به توافق نرسیدیم و با آن سازوکارها تایید نشد، دوستان ما ناگزیر شدند به نام دانشجویان پیرو خط امام این کار را انجام دهند البته من جزو مخالفان تصرف سفارت بودم.
نظر شما