سه‌شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۱
فرهاد توحیدی در «اکنون»: سریال «دایی جان ناپلئون» را حتماً ببینید چون یک کلاس درس  برای اقتباس است

فرهاد توحیدی، فیلنامه نویس، در تازه‌ترین قسمت «اکنون» از ماجرای بازگشتش به سینما گفت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، توحیدی در ابتدا با یادآوری روزهای کودکی و نوجوانیش بیان کرد: من می‌خواستم ادبیات بخوانم اما پدرم قبول نمی‌کرد و می‌گفت باید ریاضی بخوانی، من را به رشته ریاضی فرستادند و من با بدبختی آن رشته را پاس کردم. بعدها که خودم ریاضیات را مطالعه کردم، گفتم کاش اینگونه به ما آموزش نمی‌دادند، چون هنر، موسیقی طبیعت و همه چیز عالم ریاضی است.

او در ادامه از علاقه‌اش به خواندن و تغییر مسیر زندگیش با رفتن به دانشکده هنرهای دراماتیک گفت.

در بخش دیگری از این برنامه صحبت از رفاقت و رفیق‌بازی شد، موضوعی که توحیدی درباره‌اش گفت: من در این زمینه بختم بلند بود و دوستان بسیار درجه یکی دارم و یک رفاقت ۵۰ ساله را حفظ کردم، هوشنگ گلمکانی، زنده یاد مسعود مهرابی، شهاب عادل، محمد کاسبی، مجتبی یاسینی، حسن ملکی، گیتا گرکانی و دوستان بسیار زیاد دیگر.

توحیدی در پاسخ به سروش صحت که پرسید شما پیشتر گفتید که یک دوره‌ای از سینما فاصله گرفتید و آقای کیارستمی سبب شدند تا دوباره به این فضا بازگردید، ماجرا از چه قرار بود؟ توضیح داد: بعد از انقلاب فرهنگی یک دوره جدایی افتاد و انجمن تئاتر ایران عملاً منحل شد و نتوانستیم کاری انجام دهیم. آن سال‌ها باید فیلمنامه می‌نوشتیم و به وزارت ارشاد تحویل می‌دادیم تصویب می‌شد و هر چه هم می‌نوشتیم تصویب نمی‌شد و من دیگر نمی‌توانستم آن فضا را تحمل کنم.

او بیان کرد: یک راننده ای بود که گفت کامیون بخر تا من روی آن کار کنم و من در سال ۱۳۶۵ مبلغ ۳۶۰ هزارتومان پراختم تا خاور بخریم، این کار را انجام دادیم شرایط جور نشد خواستیم آن ر بفروشیم مشکل پیش آمد تا اینکه بالاخره ما از آن مبلغ ۳۰۰ هزار تومان را پس گرفتیم چون راننده سر ما کلاه گذاشته بود. در آن زمان حسن ملکی روی ویرایش جدید تاریخ تمدن ویل دورانت کار می‌کرد و دوسال و چند ماه روی این ویرایش کار کردیم.من ناچار بودم تمام ۱۵ جلد را بخوانم که آن سال‌ها برای من مثل یک دانشگاه بود.

توحیدی ادامه داد: در آن‌جا مرتضی کاخی هم با ما بود و صمیمیت نزدیکی با عباس کیارستمی داشت، در سال‌های موشک‌باران تهران اقای کیارستمی «خانه دوست کجاست» را ساخت و به واسطه مرتضی کاخی از ما دعوت کرد تا به تماشای فیلم بنشینیم با او آشنا شدم و ماجرا را گفتم که هر چه می‌نویسم ارشاد قبول نمی‌کند، او بسیار من را تشوییق کرد که باز هم بنویس و با ارشاد کاری نداشته باش.

این نویسنده تصریح کرد: در آن دوران خانه ما آپارتمانی بود دو پسر کوچک هم داشتم که باید دائم با آن‌ها بازی می‌کردم پس در خانه فرصت نوشتن برایم فراهم نبود، جای دیگری هم نداشتم، در زیر زمین یک انباری یک متر در دو متر داشتیم که من یک سال تمام از صبح تا عصر آنجا نوشتم تا اینکه بالاخره نتیجه داد و کارها ساخته شد. این را هم بگویم که من همواره فیلمنامه را با مداد و روی کاغذ می نویسم.

این فیلمنامه نویس با اشاره به اهمیت لذت بردن از کار گفت: من همیشه به دانشجوهایم می‌گویم که کار باید مثل بازی باشد، بازی هیچ چیز به جز لذت ندارد و من خودم هم از کار لذت می‌برم اما اگر تهیه‌کننده‌ها بفهمند من از کاری که لذت می‌برم هم پول می‌گیرم دیگر به من پول نمی‌دهند.

او در پاسخ به این پرسش که اگر یک نفر بخواهد فیلمنامه نویس شود باید چه کار کند گفت: شرط لازم نویسنده شدن، کتاب خواندن است، بدون خواندن کتاب و درست مشاهده کردن نمی‌توان نویسنده خوبی شد. ژان کلود کریر یک کتاب تمرین فیلمنامه‌نویسی دارد که خلاف جریان هالیوود حرکت می‌کند، در این کتاب نوشته شده فیلمنامه نویس باید روزنامه خوان باشد و مقصود از این حرف این است که فرد باید ماجرا جو باشد. هیچ دانشگاهی هنرمند شدن را به شما آموزش نمی‌دهد، صرفاً تکنیک‌ها را یاد می‌دهد.

توحیدی بیان کرد: اولین چیزی که هر نویسنده‌ای به آن نیاز دارد ایده است و یک نویسنده باید خوب ببیند، خوب بخواند و کنجکاو باشد تا بتواند ایده خلق کند، داستان‌ها همه گفته شدند، این فرم است که باید جدید و با خلاقیت باشد.

این نویسنده خاطرنشان کرد: سریال «دایی جان ناپلئون» را حتماً ببینید و البته بخوانید چون یک کلاس درس بزرگ برای اقتباس است. ما چند استاد بزرگ در حوزه اقتباس داریم آقای تقوایی و داریوش مهرجویی که درجه یک هستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها