سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب دوجلدی «محمدِ مورّخان» (Le Mahomet des historiens) به قلم مشترک محمدعلی امیرمعزی و جان تولان، بیتردید یکی از مهمترین آثار نوین در حوزهی بازخوانی چهره تاریخی پیامبر اسلام از منظر رویکرد تاریخی انتقادی است. این اثر که در امتداد پروژهی بزرگ «قرآنِ مورّخان» تدوین شده، به دنبال آن است که سیمای پیامبر را نه صرفاً در چارچوب متون سنتی دینی، بلکه در بستر تطبیقیِ منابع اسلامی و غیراسلامی بازسازی کند. با اینحال، همانگونه که دکتر حسن عبدیپور در گفتوگو با خبرنگار ایبنا تصریح میکند، این پروژه علاوه بر نوآوری روششناختی، با مجموعهای از چالشهای معرفتی، فرهنگی و فلسفهی علم تاریخ مواجه است.

به باور عبدیپور، نقطهی قوت اثر، روشمندی انتقادی آن در تحلیل اسناد و روایتهاست؛ اما همین رویکرد در عین حال نقطهی ضعف معرفتشناختی اثر نیز محسوب میشود. نویسندگان در مقام تاریخنگار، کوشیدهاند لایههای الهیاتی و قدسیِ روایات را از دادههای تاریخی متمایز کنند. با این حال، این تفکیک در سنت اسلامی بهسادگی ممکن نیست؛ زیرا پدیدار تاریخی در سیرهی نبوی از ماهیتی قدسی و معنوی برخوردار است. در نتیجه، تلاش برای تقلیل آن به سطح صرفاً تاریخی، به نوعی «دوگانهسازی میان ایمان و تاریخ» میانجامد که خود برخلاف منطق درونی روایت دینی است.
عبدیپور در این زمینه یادآور میشود که کاربرد ابزارهای انتقادیِ تاریخنگاری غربی بدون لحاظ پیشفرضهای معرفتی سنت اسلامی، ممکن است به حذف یا تحریف معنای درونی مفاهیم نبوی منجر شود. به تعبیر وی، اثر از این جهت درگیر نوعی پارادوکس روششناختی است: از سویی بر نقد منابع کلاسیک اصرار دارد، و از سوی دیگر، برای بازسازی تاریخی خود، ناچار به استفاده از همان منابعِ نقدشده است.
عبدیپور مینویسد که انتشار اثر تنها به زبان فرانسه، در عمل نوعی انحصار معرفتی پدید آورده است. این مانع زبانی سبب میشود بخش گستردهای از پژوهشگران جهان اسلام از مشارکت در نقد و تکمیل پروژه بازبمانند و به تبع آن، قرائت اروپایی از تاریخ اسلام در فضای علمی سلطه یابد. این وضعیت میتواند مصداقی از «دانش تکمحور» باشد که در آن، صداهای غیرغربی حذف میشوند. به تعبیر ناقد، «مطالعهی تاریخ اسلام، اگر از حضور پژوهشگر مسلمان و دروندینی خالی بماند، دیر یا زود از حوزهی فهم بیناذهنی به میدان تفسیر ایدئولوژیک تبدیل میشود».
یکی از نکات برجستهی نقد عبدیپور، توجه به بُعد فرهنگی و هویتی اثر است. او معتقد است که روش تاریخی انتقادی، هرچند علمی و عینی تلقی میشود، اما در جوامع اسلامی میتواند به واکنشهای فرهنگی و حتی سیاسی منجر گردد؛ زیرا بازخوانی انتقادی روایات، خواه ناخواه، با باورهای ایمانی پیوند دارد. به گفته او، «در سنت نبوی، متن در حکم امر زنده است و هر نقدی نسبت به آن، نقد بر شخصیت دینی و نه صرفاً تاریخی تلقی میشود.» از همینرو، اثر امیرمعزی و تولان در مرز باریکی میان پژوهش دانشگاهی و داوری الهیاتی حرکت میکند.
دکتر عبدیپور ضمن اذعان به ارزش علمی بالای پروژه، تأکید میکند که تکمیل آن نیازمند حضور فعال متخصصان علوم اسلامی است. از دید او، «تحلیل تاریخیِ صرف، بدون مشارکتِ حدیثپژوهان، سیرهپژوهان و رجالشناسان، نمیتواند به تبیینی جامع از پدیده نبوی دست یابد.» کتاب «محمدِ مورّخان» اگرچه توانسته افق تازهای در مطالعات تاریخی اسلام بگشاید، اما از نبود پیوند میان تاریخنگاری دانشگاهی و سنت معرفتی اسلامی رنج میبرد.
وی پیشنهاد میکند که در صورت ترجمهی فارسی اثر، کار باید تحت نظارت هیئتی میانرشتهای متشکل از اسلامپژوهان و مورخان صورت گیرد تا دقت مفهومی و امانت در انتقال واژگان و مفاهیم الهی حفظ شود. به اعتقاد وی، غیبت این نظارت علمی میتواند به انتقال نادرست مفاهیم و حتی ایجاد سوءبرداشت دربارهی ماهیت نبوت بینجامد.
بهطور کلی، از نگاه عبدیپور، «محمدِ مورّخان» نمونهای از نوگرایی علمی در مطالعات تاریخی اسلام است، اما فاقد تعادل معرفتی میان دیدگاه تاریخی و الهیاتی است. این کتاب گامی جدی در جهت گفتوگوی شرق و غرب دربارهی پدیده نبوی قلمداد میشود، مشروط بر آنکه چنین گفتوگویی با حضور متوازن پژوهشگران مسلمان ادامه یابد.
در پایان، وی تأکید میکند: رویکرد تاریخی انتقادی آنگاه به ثمر مینشیند که از سطح تحلیل بیرونی فراتر رود و به گفتوگوی واقعی با سنت درونیِ ایمان برسد؛ زیرا حقیقت تاریخی پیامبر، نه فقط در اسناد و روایتها، بلکه در پیوند زندهی عقل و ایمان آشکار میشود.
نظر شما