سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیلوفر شهسواریان: رضوان خرمیان، از سال ۱۳۷۸ کارش را با ترجمه در هفتهنامهی کیهان بچهها در ۱۴ سالگی شروع کرد. از آن سال تا به حال حدود ۲۵ سال است که در این حوزه کار میکند. تاکنون کتابهای بسیاری را برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده از جمله «من و ماروین گاردنز» نوشتهی ایمی ساریگ کینگ، «مبارز کوچک و هیولای نگرانی» نوشتهی مانکا کاشا و «افسانههای مردم ایتالیا» نوشتهی آن مک دونل. بهمناسبت ۳۰ سپتامبر، روز جهانی مترجم با این نویسنده و مترجم و مدیر و موسس نشر و کتابفروشی کتابخورها در مورد دنیای ترجمه صحبت کردیم.
چرا کتابهای کودک و نوجوان ترجمه شده در ایران معمولاً بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟
علت استقبال بیشتر مخاطب از ترجمه این است که برای کتابهای تالیفی جامعهی خودمان را به عنوان مخاطب داریم اما برای ترجمه دستمان باز است تا تمام آثار کودک و نوجوان در دنیا خصوصاً آنهایی را که برگزیده شدهاند و یا کتابهایی را که به ذائقه مخاطب ایرانی نزدیکتر و جایشان در بازار کتاب خودمان خالی است ترجمه کنیم، به همین خاطر برای مخاطب هم جذابتر است و کتابهای ترجمهشده شانس بیشتری در رقابت با آثار مولفان ایرانی دارد. یک علت دیگر این است که آثار ترجمه با آثار تالیفی قابل قیاس نیست. ما با یک دنیا کتاب ترجمهشده و فعالیتهایی که انجام شده شده روبهرو هستیم و بعد آن را با تالیف مقایسه میکنیم که در مقیاس کوچک در کشور خودمان منتشر میشود. در زمینه تالیف هم به اندازهی کافی کار نکردهایم. اگر انرژی بیشتری گذاشته شود اوضاع تالیف هم از آنچه هست رفتهرفته بهتر میشود.
لطفا راجع به چالشهای ترجمه کتاب کودک و نوجوان بفرمایید. با چه مسائلی در این راه روبهرو هستید؟
یکی از بزرگترین چالشها انتخاب کتاب مناسب برای جامعهی مخاطبان ایرانی است. مسالهی بعدی ممیزی است یعنی مترجم در همان مرحله انتخاب کتاب باید مسئله ممیزی را بهصورت پیشفرض در ذهنش داشته باشد. اگر بخشی از کتاب باید سانسور شود پس باید از ابتدا از انتخاب حذف شود چون احتمالاً دچار تعدیل میشود و ممکن است به هر حال به متن ضربه بزند. در کل ممکن است کتاب را از دست بدهی چون مسائل ممیزی یکدست نیستند.
در ادامه، مساله رعایت نکردن حق کپیرایت همهجوره گریبان ما را میگیرد. متاسفانه عضو کنوانسیون برن نیستیم و از این رو نمیتوانیم تعامل خوبی با نشرهای خارجی داشته باشیم و به همین خاطر بازار کتاب با ترجمههای موازی مواجه میشود و ممکن است یکباره از یک کتاب تصویری ۴ تا ترجمه از ۴ نشر به بازار بیاید. مساله عضو نبودن در این کنوانسیون، گرفتن حق کپیرایت را دشوار میکند. در عین حال ناشری که حق کپیرایت را میگیرد و طی کردن این مسیر و پرداخت هزینه را به خودش تحمیل میکند، در نهایت به او هم امکان خاصی اضافه نمیشود چون هیچ منعی برای ناشران دیگر وجود ندارد تا دیگر آن اثر را منتشر نکنند و به دلیل عدم وجود قانون در این حوزه ممکن است ناشران به سراغ آن کتاب بروند.
در حال حاضر که هوش مصنوعی رایج شده، فکر میکنید ما باز هم مترجم خواهیم داشت و آیا نگران نیستید که این شغل از بین برود؟
فکر میکنم هوش مصنوعی میتواند تسهیلکنندهی این مسیر باشد. در نهایت تا جایی که میدانم، برای ترجمه ادبی نیاز به اندیشه و هنر و خلاقیت است که به نظرم از هوش مصنوعی برنمیآید. هوش انسانی باید پشت ترجمه وجود داشته باشد، خصوصاً وقتی بازی زبانی در متن اصلی وجود دارد و شما میخواهید صحیحترین و نزدیکترین ترجمه به متن را داشته باشید. هوش مصنوعی مانند یک جستجوگر عمل میکند، اما خلاقیت لازم را ندارد. مترجم در آثار شاخص و متمایز از بقیهی کتابها فکر میکنم باید به ریزهکاریها و جزئیاتی توجه کند که توجه به آنها از عهده هوش مصنوعی خارج است.
اگر بخواهید یکی از کتابهایی را که ترجمه کردهاید انتخاب کنید و در اینجا معرفی کنید، انتخابتان کدام است؟
«قصهگوی ذاتی» از انتشارات مدرسه برای مروجان و تسهیلگران کتاب، مفید است و یک کتاب مرجع به حساب میآید. به فعالان حوزه ادبیات کودک و نوجوان و یا مربیان و معلمان در کارگاهها که با کودک و نوجوان سر و کار دارند میتواند بسیار کمک کند. خانم جورجیانا کیبل، نویسنده کتاب، داستانهای فولکلور در تمام جهان را گردآوری و در این کتاب جمعآوری کرده و در پایان هر قصه راهکاری به مخاطب ارائه میکند و به او میگوید که این قصه را کجا و با چه ابزاری بگو و چه نتیجهای بگیر. این اثر شانس کمی برای معرفی به مخاطب را پیدا کرده است و خواندنش را به همهی افرادی که با گروه کار میکنند پیشنهاد میکنم چون ایدههای خوبی میدهد.

یکی از کتابهای جدیدی که ترجمه کردهاید، مجموعهی «سلام روبی» است. چه شد که تصمیم گرفتید این اثر را ترجمه کنید؟
این مجموعه محتوای آموزش زبان کامپیوتر بدون کامپیوتر است، که همان زبان برنامهنویسی و اسکرچ است. محتوای آن خیلی جدید است و هر جلد آن بهصورت متمرکز روی یک موضوع کار میکند؛ مثلا موضوع اینترنت، هوش مصنوعی و …. این موضوعات که مشابهشان در بازار کتاب کودک و نوجوان نیست یا به آنها کمتر پرداخته شده برای من جالب است و همیشه در انتخابهایم هست. جدا از آن بهصورت مشترک با دوستی این کار را انجام دادیم که او بر بخش برنامهنویسی مسلط بود و بخش ادبیات و قصههایش را من پیش میبردم.

کودکان و نوجوانان در آینده شاید بخواهند مترجم شوند، اما زمینه کافی برای هدایتشان به این سو وجود ندارد. چه توصیهای به نسل جدیدی دارید که در آینده در این مسیر دوست دارند قدم بگذارند؟
برای ترجمه صرفاً یادگیری زبان دوم و تسلط بر آن کافی نیست، اتفاقاً فکر میکنم برای خانوادههای امروز یادگیری زبان یک ارزش به حساب میآید و همگی برای آن هزینه میکنند تا فرزندانشان از سنین پایین در کلاسهای زبانهای گوناگون شرکت کنند. مسالهی مهاجرت هم باعث شده که زبان ترویج پیدا کند. اما این موضوع چندان ربطی به مساله ترجمهی ادبی و مترجمشدن ندارد به خاطر آنکه برای ترجمه همانقدر که به زبان دوم مسلط هستی، به زبان خودت هم باید مشرف باشی. هرچقدر احاطهات به ساختار زبان فارسی بیشتر باشد و پیشینهی خواندن قوی داشته باشی و با ادبیات معاصر خودت مانوس باشی، ترجمهی بهتری میتوانی ارائه کنی، پس صرفاً اینکه کودکان زبان بخوانند مهم نیست بلکه آن شور و انگیزه و علاقه به ادبیات هم باید وجود داشته باشد تا بتوانند اثری را به زبان فارسی برگردانند.
نظرات