دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۶
روش نویسندگان مشهور برای خلاقیت را امتحان کنید

اگر نوشتن سخت پیش می‌رود، شاید مشکل از الهام نباشد، از عادت‌هاست. نیکول کلایست برای شکستن انسداد خلاق، چند روزی با آیین‌های عجیب پنج نویسنده بزرگ زندگی کرد: از درازکش نوشتن کاپوتی تا سحرخیزی موراکامی. نتیجه؟ بیشتر از یک نسخه آماده برای موفقیت، کشف لذتی بود که در تغییر ریتم روزانه پنهان است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجله ادبی ووگ طی مقاله‌ای به قلم نیکول کلیست تجربه‌ای جذاب و شخصی از آزمایش آیین‌های نوشتاری پنج نویسنده برجسته (ترومن کپوتی، ارنست همینگوی، جوآن دیدیون، چارلز دیکنز و هاروکی موراکامی) برای بالا بردن توانایی و خلاقیت نویسندگان جوان روایت می‌کند. این کاوش، که از یک هدف سالیانه برآورده نشده برای نوشتن فیلمنامه سرچشمه می‌گیرد، نه تنها تلاشی برای شکستن سد خلاقیت است، بلکه تأملی بر اهمیت نظم، محیط و حتی فعالیت‌های به‌ظاهر نامرتبط در فرآیند خلاقانه.

نکته قابل‌توجه این است که چگونه هر آیین، از نوشتن افقی کپوتی تا پیاده‌روی‌های طولانی دیکنز، راهی منحصربه‌فرد برای دسترسی به خلاقیت ارائه می‌دهد. تجربه کلیست نشان می‌دهد که خلاقیت اغلب در تقاطع نظم و آزادی شکوفا می‌شود. چه از طریق تکرار بی‌امان موراکامی یا سوزن‌دوزی آرامش‌بخش دیدیون. این مقاله به نویسندگان نوپا یادآوری می‌کند که هیچ فرمول واحدی برای خلاقیت وجود ندارد، اما کاوش در روال‌های دیگران می‌تواند جرقه‌ای برای یافتن مسیر خود باشد.

کلیست می‌نویسد: من سال‌ها به‌عنوان روزنامه‌نگار کار کرده‌ام، اما چند کلاس فیلمنامه‌نویسی در دانشگاه و علاقه به سینما و تلویزیون مرا با رؤیای داستان‌گویی تصویری تنها گذاشته است. حتی یک دوره آنلاین نیویورک‌یونیورسیتی گذراندم (به‌قیمت ۲۲۸۳ دلار، که حیف پول بود) اما هنوز هیچ خط داستانی واقعی ننوشته‌ام. واقعیت این است که هیچ‌کس شما را مجبور به دنبال کردن رؤیاهایتان نمی‌کند. لحظه‌ای می‌رسد که باید انتخاب کنید: یا در حسرت بمانید یا خودتان را به حرکت وادارید.

وقتی بار دیگر به اهداف ۲۰۲۵ نگاه کردم، به نقطه‌ای رسیدم که دیگر نمی‌توانستم از کنار این شکست بگذرم. در جست‌وجوهای اینترنتی به ویدیوهایی درباره عادات نویسندگی همینگوی برخوردم. نخستین فکرم این بود: «همینگوی از این ویدیوها متنفر می‌شد». دومی: «پس من این کار را می‌کنم.»

از همین‌جا آزمایشی شروع شد: بازآفرینی آیین‌های پنج نویسنده مشهور. آیا تقلید از آنها می‌توانست در من خلاقیت بیدار کند؟ شاید در نهایت چیزی جز شرمندگی عایدم نمی‌شد، اما حداقل در دسته‌ای قرار می‌گرفت که می‌توان نامش را «رشد» گذاشت.

ترومن کاپوتی: نوشتن افقی

کاپوتی در گفت‌وگویی با پاریس ریویو گفته بود که تنها در حالت درازکش می‌تواند فکر کند؛ روی تخت یا کاناپه، با سیگار و قهوه یا شری و مارتینی. من هم همان کار را کردم: دفترچه بزرگ، مداد مکانیکی، قهوه، چای نعنا و شری. سیگار را حذف کردم اما باقی را امتحان کردم. نتیجه؟ ساعت‌ها نوشتن با لذت و آزادی. هرچند پاهایم بی‌حس شد، اما حس بازی در قالب شخصیتی دیگر، مرا از انسداد خلاق نجات داد.

ارنست همینگوی: یک جمله راستین

همینگوی باور داشت که باید فقط «یک جمله راست» نوشت و کار را از همان آغاز کرد. صبح زود بیدار شدم و در پاریس، نزدیک کافه‌های مورد علاقه‌اش، امتحان کردم. روز اول به‌دلیل بی‌خوابی فاجعه شد («چشم‌خانه‌هایم درد می‌کنند» نخستین جمله‌ام بود). روز دوم بهتر شد و تجربه‌ای شیرین در فضایی شبیه همان دوران به‌دست آمد.

جوآن دیدیون: کاردستی برای انسداد

دیدیون در مصاحبه‌ای گفته بود برای غلبه بر انسداد دست به کارهای بی‌فکری مثل گلدوزی می‌زند. من هم در پاریس یک کیت گلدوزی خریدم. وقتی داستانم پیش نمی‌رفت، نخ بنفش را از پارچه گذراندم. ناگهان ذهنم نظم گرفت و حس کردم افکارم دوباره سر جای خود نشسته‌اند. تجربه‌ای ساده اما شگفت‌انگیز.

چارلز دیکنز: پیاده‌روی سه‌ساعته

دیکنز هر روز پنج ساعت کار می‌کرد و بعد سه ساعت در لندن قدم می‌زد. من هم پس از نوشتن، زیر باران پاریس به پیاده‌روی رفتم. بیش از ۲۱ هزار قدم راه رفتم، از کلیسایی کوچک تا غرفه‌های کتابفروشی کنار سن. خسته شدم اما پرانرژی برگشتم. دیکنز بیهوده بر این عادت اصرار نداشت.

هاروکی موراکامی: سحرخیزی

موراکامی صبح چهار بیدار می‌شود، پنج ساعت می‌نویسد و بعد می‌دود یا شنا می‌کند، و شب زود می‌خوابد. من هم بیداری، نوشتن و زودخوابیدن را امتحان کردم، اما ورزش سنگین را با تمرین خانگی جایگزین کردم. تجربه موفق بود، هرچند ناتمام، زیرا تکرار روزانه و مداوم (آن‌طور که موراکامی می‌خواهد) برایم ممکن نبود.

نتیجه اینکه تقلید از آیین‌های نویسندگان بزرگ شاید ما را به نابغه‌ای تازه تبدیل نکند، اما می‌تواند همان تکان کوچک باشد که برای شروع حرکت نیاز داریم. چه درازکشیدن کاپوتی باشد، چه جمله راست همینگوی، چه گلدوزی دیدیون، چه قدم‌زدن دیکنز، یا سحرخیزی موراکامی، همه راهی برای رسیدن به ریتمی تازه در نوشتن هستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها