دوشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۸
سال‌ها یک کتاب‌خوان مخفی بودم!

جیمز ری‌بَنکس در گفتگو با گاردین قصه «کتاب خوان مخفی»‌ ای را می‌گوید که با کتاب‌های همینگوی و سلینجر بزرگ شد. کسی که در سکوت و پنهان‌کاری میان کتاب‌های کامو و اورول پناه می‌گرفت، تا نویسنده‌ای که صدای زندگی روستایی را به جهان رساند.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: هیچ‌کس باور نمی‌کرد چوپان جوانی که کتاب می‌خواند، روزی نویسنده‌ای جهانی شود. اما جیمز ری‌بَنکس نشان داد عشق به داستان می‌تواند مرز مزرعه و دنیا را درنوردد. وقتی کار در مزرعه تمام می‌شد، شب‌ها با نویسندگان بزرگ قرن بیستم هم‌صحبت می‌شد و همان شب‌ها «کتاب خوان پنهان» را به نویسنده شناخته‌شده بدل کردند.

نخستین خاطره کتاب‌خوانی

روی زمین نشسته بودم و خانم کِرِیگ، معلم دبستان‌مان، داستان اودیسئوس و کور غول‌پیکر را برایمان می‌خواند. حس می‌کردم به تپه‌ای در جزیره‌ای در یونان باستان منتقل شده‌ام. همان لحظه در ذهنم حک شد که بهترین کتاب‌ها نوعی جادو هستند.

کتاب محبوب دوران کودکی

مثل خیلی پسرها، در نوجوانی کتاب‌خوانی را کنار گذاشتم. مادرم تنها فرد کتاب‌دوست خانواده بود و تقریباً بقیه فقط به مزرعه فکر می‌کردند. یک‌بار مادربزرگم وقتی روز روشن کتاب می‌خواندم، با سرزنش گفت: «حتماً کار در مزرعه آن‌قدر کم شده که پسر وقت دارد کتاب بخواند!» و مرا بیرون فرستاد تا کاری پیدا کنم. همان موقع حس شرم کردم که او من را بیکار دیده است.

کتابی که در نوجوانی مرا تغییر داد

در ۱۵ سالگی از مدرسه خارج شدم و در مزرعه کار کردم. شب‌ها – چون رانندگی بلد نبودم و تلویزیون هم چیز جالبی نداشت – دوباره خواندن را شروع کردم. کتابخانه مادرم پر بود از کتاب‌های ارزشمند که از پدر معلمش به ارث رسیده بود. در آن دوران، مثل خیلی جوان‌ها، احساس بیگانگی می‌کردم و بهترین دوستانم همان نویسندگان بودند: آلبر کامو، ارنست همینگوی، جورج اورول، جی. دی. سلینجر و ویلفرد اوون (و بله، همه مرد؛ نسخه‌های آیریس مرداک را اصلاً نخواندم). این عشق را پنهان می‌کردم و سال‌ها «کتاب خوان مخفی» بودم. اما به لطف این کتاب‌ها، دیگر آن‌قدر تنها نبودم.

نویسنده‌ای که نظرم را عوض کرد

کتاب «فقر، به قلم آمریکا» ( Poverty, By America)، اثر متیو دزموند کمک کرد بفهمم نظام اقتصادی ما چگونه کار می‌کند، چرا به همان شکل می‌ماند و چطور بسیاری از ما از وجود فقر دیگران سود می‌بریم.

کتابی که باعث شد نویسنده شوم

زندگی یک چوپان اثر دبلیو. اچ. هادسن. این کتاب چهره زندگی روستایی قرن نوزدهم در ویلتشایر را از زبان چوپانی سالخورده روایت می‌کرد که مرا یاد پدربزرگم می‌انداخت. همان‌جا فهمیدم دنیای خودم هم می‌تواند «موضوع» یک کتاب باشد. این جرقهٔ خودباوری نوجوانی بیست سال طول کشید تا به انتشار کتاب «زندگی یک چوپان» ( The Shepherd’s Life)، بینجامد که بعدها پرفروش بین‌المللی شد.

نویسنده‌ای که دوباره به سراغش رفتم

امپراتوری خورشید اثر جی. جی. بالارد از کتاب‌های محبوبم است، ولی دیگر رمان‌ها و داستان‌هایش برایم دشوار و سنگین‌اند. با اینکه بسیاری نویسندگان بااستعداد تحسینش می‌کنند، برایم یک جور زور زدن است.

کتابی که دوباره می‌خوانم

اگر مجبور باشم تنها با یک کتاب زندگی کنم، مجموعه ترجمه‌شده اشعار آنا آخماتوا، شاعر روس، را برمی‌دارم. در شعری به‌نام رکوئیم که درباره دوران تاریک قرن بیستم نوشته، به گمانم «بهترین چیزی که خوانده‌ام» نهفته است.

کتابی که دیگر نمی‌توانم دوباره بخوانم

در دهه بیست زندگی‌ام کتاب‌های زیادی درباره هولوکاست و گولاگ خواندم تا بفهمم انسان تا کجا می‌تواند همدیگر را بیازارد یا تحمل کند. حالا که چهار فرزند دارم، این کتاب‌ها برایم بیش از حد واقعی و دلخراش شده‌اند.

کتابی که دیر کشف کردم

تا بعد از نوشتن اولین کتابم هیچ اثری از وندل بری نخوانده بودم؛ عجیب است چون او بزرگ‌ترین نویسنده رادیکالِ کشاورزی زمان ماست. بهترین آثارش به‌نظرم مجموعه جستارهای «آتشی که جهان را به پایان می‌رساند» ( The World-Ending Fire) است؛ دقیق، شفاف و ریشه‌دار در خاطرات روستایی کنتاکی.

کتابی که اکنون می‌خوانم

سومین بار است که دزدی اسب‌ها اثر پر پترسون را می‌خوانم. به ادبیات اسکاندیناوی دلبسته‌ام؛ احساس می‌کنم ریشه‌های فرهنگی‌ام به شمال وصل است. کتاب تابستان اثر تووه یانسون، شعرهای توماس ترانسترومر و رمان‌های هالدور لاکسنس را نیز دوست دارم؛ همه با علاقه به خویشاوندی، تعلق ریشه‌دار، و شخصیت‌هایی که از دل سختی شمال بیرون آمده‌اند.

کتاب آرامش‌بخش من

مردی که درخت می‌کاشت نوشته ژان ژیونو؛ تمثیل سالم و امیدبخشی دربارهٔ چوپان فرانسوی که با کاشتن بلوط‌ها در طول سالیان، جنگلی به‌وجود آورد. در ده دقیقه می‌توان آن را خواند، اما دنیایی از خرد در خود دارد.

منبع: Fri 22 Aug 2025/guardian

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها