به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، مهدی حمیدی پارسا در چهلوهشتمین نشست انجمن ادبی «ماها» با موضوع «چندصدایی و گفتوگو در منطق مکالمهای باختین» در موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه به میزبانی یونس عزیزی، با اشاره به اینکه رمان جایگاه شنیدن صداهای متعدد است، گفت: باختین میگوید رمان میدان نیروهای زبانی و ارزشی متقابل است، برای اینکه این نیروها رودرروی هم قرار گیرند و به هم عرضه شوند. در واقع رمان جایگاهی است که ما صداها را در آن میشنویم. صدای شخصیتهایی که هر کدام نماینده اندیشهها و گفتمانهای متفاوتند.
وی افزود: این اندیشهها در حوزههای مختلف اعم از سیاست، فلسفه، فکر و اندیشه، اخلاق، دین و دیگر موضوعات میتواند باشد و باختین، داستایوفسکی را به عنوان داستاننویسی معرفی میکند که توانسته است این نوع از رمان را خلق کند.
رئیس موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی قم تصریح کرد: باختین میگوید رمان تنها ژانر ادبی است که فرجام نیافته است، به بیان دیگر تنها ژانر ادبی است که تعریف ندارد، چرا که هر زمانی امکان دارد شکل جدیدی از رمان نوشته شود و ما شکل نهایی و غایی برای رمان نداریم.
حمیدیپارسا بیان کرد: اثری میتواند واجد چند صدایی باشد که ویژگی فرجام نیافتگی داشته باشد. فرجام نیافتگی یعنی اینکه نویسنده از ابتدا درباره شخصیتها و طرز اندیشه و تفکر آنها تصمیم قطعیاش را نگرفته باشد چرا که این تصمیم باعث میشود ما صدای آن شخصیتها را نشنویم. پس نباید فرجام شخصیتها از ابتدا قطعی باشد. اساساً انسان یک موجود فرجام نیافته است.

مفهوم «دیگری» برای «آگاهی» اهمیت هستیشناسانه دارد
وی با اشاره به مفهم «دیگری» در اندیشه باختین، یادآور شد: مفهوم دیگری از مفاهیم بعدی است که باختین مطرح میکند. همه عالم برای من دیگری است و ما خواه یا ناخواه به آن مواجهه داریم. اولین کارکردی که برای ما دارد کارکرد معرفت شناختی است. یعنی من خودم را به واسطه نسبتم با دیگری میشناسم. از نحوه مواجهیای که با دیگران دارم من خودم را میشناسم. برای اینکه من به خودم آگاهی پیدا کنم به تعبیر باختین دیگری برای آگاهی اهمیت هستی شناسانه دارد. اگر دیگری نباشد من به معرفت و شناخت نمیرسم.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: نوع مواجهه ما با دیگری میتواند به دو شکل عمده باشد. یک شکل به این صورت که من دیگری را چیزی یا کسی بدانم که او هم به اندازه من حق سخن نظر و اندیشیدن دارد یا دیگری را چیزی بدانم که در واقع او باید شنونده و تابع من باشد. به بیان دیگر آیا من دیگری را سوژه میدانم یا ابژه. سوژه به این معنا که آیا او هم فاعلیتی در آگاهی دارد یا تنها میتواند ابژه باشد و فاعلیتی نداشته باشد.
حمیدیپارسا گفت: در رمان، ما چند شخصیت داریم که هر کدام از آنها نسبت به شخصیتهای رمان «دیگری» محسوب میشوند. منِ نویسنده ممکن است با یکی همراهتر باشم اما اگر به بقیه امکان بیان نگاه و فکر و اندیشه ندهم در واقع دیگری را به جای اینکه سوژه بدانم به ابژه تبدیل میکنم، اینجاست که راه گفتوگو بسته میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و اندیشه قم بیان کرد: گفتوگوی حقیقی زمانی رخ میدهد که من دیگری را بپذیرم که او هم میاندیشد و حق ابراز اندیشه اندیشه را دارد. گفتوگو زمانی شکل میگیرد که معتقد باشم دیگری هم بهرهای از حقیقت را دارد. در ادبیات چند شخصیت وجود دارد که هر کدام نگاه و اندیشهای دارند و نویسنده میتواند به آنها به عنوان صاحبان اندیشه و سخن امکان ابراز سخن دهد. در این صورت مکالمه باختینی شکل میگیرد وگرنه اگر نویسنده این امکان را فراهم نکند هیچ گفتوگویی در متن شکل نخواهد گرفت.
حمیدیپارسا در پایان با تاکید بر نقش نویسنده در فراهم آوردن فضای چند صدایی در اثر تاکید کرد: پذیرش صداهای مختلف در متن زمانی برای منِ نویسنده اتفاق میافتد که در زندگی واقعی خودم بتوانم این صداها را بپذیرم. اگر منِ نویسنده در واقعیت زندگی خودم را سوژه صرف ندانم، آنگاه میتوان اثری را خلق کنم که این امکان را فراهم آورد تا صداهای دیگر شنیده شوند و امکان چند صدایی و چند آوایی به وجود آید.
نظر شما