یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۲
نشر تجملاتی؛ معنا پشت جلدهای زرکوب

زینب زین‌الدینی، کارشناس‌ارشد مدیریت فرهنگی معتقد است؛ ارزش آثار ادبی کلاسیک فارسی، در محتوای فکری و هنری آن‌هاست؛ بنابراین وقتی نشر فرهنگی جای خود را به نشر تجملاتی می‌دهد، این خطر وجود دارد که خودِ معنا قربانی شود.

سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، زینب زین‌الدینی، کارشناس‌ارشد مدیریت فرهنگی و پژوهشگر حوزه فرهنگ و صنایع فرهنگی: یکی از نشانه‌های تمدن و فرهنگ زنده، دسترسی عمومی به میراث ادبی و هنری آن جامعه است. در ایران، آثار فاخر و بزرگی چون شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، مثنوی معنوی مولانا و دیوان شمس، ستون‌های هویت فرهنگی و زبانی ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها را تشکیل می‌دهند. این آثار، نه‌تنها متون ادبی، بلکه آینه‌هایی از تفکر، زبان، روح و تجربه تاریخی یک ملت‌اند. در آن‌ها آرمان‌های اخلاقی، زیبایی‌شناسی زبانی و حکمت زندگی جاری است.


اما آنچه امروزه در بازار نشر شاهد آن هستیم، روندی است که این میراث را به اشیایی لوکس و گران‌قیمت تبدیل کرده است؛ چاپ‌هایی با جلد چرم، حاشیه‌نگاری‌های طلاکاری‌شده، قطع‌های نفیس و قیمت‌هایی که از توان خرید قشر وسیعی از مردم خارج است. از شاهنامه‌هایی با قیمت‌های میلیونی گرفته تا گلستان‌هایی با جلدهای نفیس. اکنون بسیاری از این آثار در قالب محصولاتی تجملی عرضه می‌شوند که بیشتر مناسب هدیه‌های اداری، تشریفاتی و کلکسیونی‌اند تا خواندن و بهره‌برداری روزمره.

این وضعیت سؤالات مهمی، در ذهن هر دلسوز فرهنگی ایجاد می‌کند: آیا چنین برخوردی با این گنجینه‌ها، همسو با فلسفه وجودی‌شان است؟ آیا حافظ و مولوی شعر سروده‌اند تا اشعارشان در کتابخانه‌ها به شیوه اجناس لوکس و نفیس نگهداری شود؟ آیا فردوسی ۳۰ سال از عمرش را صرف خلق شاهنامه کرد تا حاصل آن تنها در کتابخانه‌های اشرافی نگهداری شود؟

حقیقت این است، این آثار برای خوانده شدن و زندگی کردن خلق شده‌اند، نه برای قرار گرفتن در ویترین کتابخانه‌ها یا صرفاً هدیه‌های تشریفاتی. وقتی نسخه‌ای از شاهنامه یا مثنوی به قیمت چند میلیون تومان فروخته می‌شود، چه دانش‌آموز یا دانشجویی می‌تواند آن را تهیه کند؟ چه خانواده‌ای آن را برای فرزند خود می‌خرد؟ کتابی که قرار بوده آموزش‌گر حکمت و زبان فارسی باشد، بدل به کالایی لاکچری شده که مصرف فرهنگی‌اش به شدت محدود شده است.

جدول قیمت نسخه‌های شاهنامه و مثنوی از ناشران مختلف (اطلاعات از وب‌سایت‌های فروش کتاب)

نشر تجملاتی؛ معنا پشت جلدهای زرکوب

در نگاه اول شاید این تجمل‌گرایی در چاپ کتاب را بتوان نشانه‌ای از احترام به میراث دانست؛ اما در عمل، نتیجه‌ی آن نوعی جداسازی فرهنگی است. وقتی نسخه‌های قابل‌دسترس، ساده و ارزان این آثار کم می‌شود و بازار زیر سلطه‌ی چاپ‌های فاخر قرار می‌گیرد، بخش بزرگی از جامعه از ارتباط زنده و جاری با این میراث محروم می‌شود. فرهنگ، اگر قرار است زنده بماند، باید در دست مردم باشد؛ نه صرفاً در قفسه کتابخانه‌های لوکس و گران‌قیمت.

ارزش آثار کلاسیک ما، در محتوای فکری و هنری آن‌هاست، نه در زرکوبی جلد یا نوع کاغذ. وقتی نشر فرهنگی جای خود را به نشر تجملاتی می‌دهد، این خطر وجود دارد که خودِ معنا قربانی شود. آنچه باید نفیس بماند، زبان مولوی و اندیشه‌های حافظ است، نه صرفاً کتابی با کاغذ گلاسه و جعبه‌ی مخمل. باید سخن سعدی و حافظ و مولوی را در زندگی روزمره زنده نگه داریم و به آموزه‌های آن‌ها عمل کنیم، چرا که این سخنان نه‌تنها میراث فرهنگی ما، بلکه چراغ راه معنوی و اخلاقی‌مان هستند.

فرهنگ ملی، میراث مشترک همه شهروندان یک جامعه است، نه امتیازی برای قشر خاص. هرگاه کتابی از حافظ یا سعدی به محصولی تبدیل شود که تنها افراد خاص توان خرید آن را دارند، به همان اندازه، ما از اصل رسالت فرهنگی خود دور شده‌ایم. اگر روزگاری حافظ در قهوه‌خانه‌ها زمزمه می‌شد و سعدی بر زبان مردم جاری بود، امروزه در چه وضعیتی قرار داریم؟ در گذشته، اشعار حافظ و سخنان سعدی به‌صورت زنده در دل مردم جریان داشت و بخش مهمی از فرهنگ روزمره به شمار می‌رفت. قهوه‌خانه‌ها محل تکرار و یادآوری این گنجینه‌های ادبی بودند و مردم با زبان و اندیشه‌ی این بزرگان زندگی می‌کردند. اما امروزه، با گذر زمان و تغییر سبک زندگی، این ارتباط کم‌رنگ شده و کمتر شاهد حضور فعال این میراث فرهنگی در گفتار و رفتار روزمره مردم هستیم. باید بکوشیم تا دوباره زبان و اندیشه‌ی این شعرای بزرگ را به زندگی‌مان بازگردانیم و آن را زنده نگه داریم؛ چراکه این گنجینه‌ها ستون‌های فرهنگ و هویت ما هستند.چرا باید جوان امروزی برای خرید یک نسخه‌ی خواندنی از بوستان، دست‌کم چند صد هزار و یا میلیون تومان هزینه کند؟ آن هم در شرایطی که کتاب رمان و یا داستان بازاری گاه با قیمت کمتر و در شمارگان بیشتر در اختیارش هستند.


در بسیاری از کشورهای مدرن، دسترسی آزاد به میراث ادبی نه‌تنها به‌عنوان مظهر فرهنگی، بلکه به‌عنوان یک حق عمومی نهادینه شده است. در فرانسه قانونی تصویب شده که آزادی دسترسی به کتابخانه‌های عمومی را تضمین و مجموعه‌های عمومی دیجیتال مانند BnF را در اختیار همگان قرار می‌دهد؛ این پایگاه‌ها هزاران اثر کلاسیک را به‌صورت epub، تصاویر، پادکست و اپلیکیشن رایگان عرضه می‌کنند؛ ازجمله آثار کلاسیک فرانسوی مانند ویکتور هوگو، لا فونتن و ژول ورن . در ژاپن نیز پروژه Aozora Bunko از ۱۹۹۷ به‌طور مداوم آثار کلاسیک ادبی ژاپنی را در قالب دیجیتال منتشر می‌کند و کتابخانه ملی ژاپن نیز مجموعه‌ای بسیار گسترده از منابع دیجیتال تاریخی را در دسترس عمومی قرار داده است. در هند نیز نهادهایی مانند Sahitya Akademi و National Book Trust با انتشار هزاران ترجمه در زبان‌های مختلف، و پروژه‌هایی همچون National Translation Mission به‌منظور ترجمه متون دانشی و ادبی به ۲۲ زبان رسمی کشور، تلاش می‌کنند که میراث ادبی ملی – کلاسیک و علمی – در دسترس همه اقشار باشد.

در ایران اما هنوز رویکرد مشخص و شفافی برای حمایت از «دسترسی عمومی به ادبیات کلاسیک» تدوین نشده است. از طرف دیگر، غلبه‌ی نگاه اقتصادی در صنعت نشر، موجب شده که حتی آثار کلاسیک هم تابع منطق بازار باشند: هرچه نفیس‌تر، گران‌تر؛ و هرچه گران‌تر، پرفروش‌تر در میان نهادها و اشخاصی که به دنبال هدایای لوکس فرهنگی‌اند. این نگاه، ماهیت کتاب را از رسانه‌ی دانایی به کالای نمایشی تغییر داده است. بدیهی‌ست که ناشر نیز برای بقا در بازار، گاهی ناچار به چنین سیاست‌هایی می‌شود؛ اما نبود حمایت‌های هدفمند فرهنگی، او را به سوی سود بیشتر و شمارگان کمتر سوق می‌دهد.

برای برون‌رفت از این وضعیت، نخستین گام، بازنگری در نگاه سیاست‌گذاران فرهنگی است. باید دسترسی عمومی به میراث ادبی به‌عنوان یک حق فرهنگی شناسایی شود. این حق، نه‌تنها در انتشار نسخه‌های چاپی ارزان‌قیمت، بلکه در تولید نسخه‌های صوتی، دیجیتال، خلاصه‌شده و حتی بازنویسی‌شده برای گروه‌های مختلف سنی و تحصیلی نمود پیدا می‌کند. تا زمانی که مثنوی تنها در چاپ‌های نفیس و با خط نستعلیق قدیمی عرضه می‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت نوجوانان امروزی با آن انس بگیرند؟

نشر تجملاتی؛ معنا پشت جلدهای زرکوب

همچنین، کتابخانه‌های عمومی، مدارس، پلتفرم‌های دیجیتال و رسانه‌های فرهنگی، باید بیش از پیش به تقویت رابطه‌ی مردم با ادبیات کلاسیک بپردازند. برگزاری جلسات کتاب‌خوانی، بازخوانی متون کهن با زبان امروزی و آموزش حکمت نهفته در آثار بزرگان، تنها بخشی از راهکارهایی است که می‌توان به کار بست. مهم این است که این میراث دوباره در جان مردم جاری گردد.

در نهایت، باید از خود بپرسیم: اگر امروزه فردوسی زنده بود، آیا خشنود می‌شد که شاهنامه‌اش را تنها اقلیت ثروتمند بتوانند بخوانند؟ اگر حافظ بود، آیا راضی می‌شد که غزلیاتش در زرورق طلا پیچیده شود اما از ذهن و زبان مردم دور بماند؟ بی‌تردید، رسالت شاعران و حکیمان ما در رساندن معنا به همه‌ی مردم بوده است، نه در تجمل بخشیدن به معنا.

فرهنگ، اگر قرار است زنده بماند، باید در دست مردم باشد؛ نه در قفسه‌های لوکس کتابخانه‌ها یا جعبه‌های گران‌قیمت. وظیفه‌ی ماست که به‌جای زیبا کردن ظاهر میراث، راهی برای زنده نگه داشتن جان آن بیابیم. چراکه ادبیات کلاسیک، زمانی زنده است که خوانده شود، فهمیده شود و در زندگی روزمره‌مان جاری باشد.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۱۵:۴۴ - ۱۴۰۴/۰۶/۰۹
    آفرین . افزایش چاپهای نفیس کتاب را گران تر می کند .

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها