شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۸
مردم در جنگ، به‌روایت «زمین سوخته» احمد محمود

احمد محمود، رمان «زمین سوخته» را در همدلی با مردم گرفتار جنگ نوشت. این همدلی را در سراسر این رمان به خوبی می‌توان دید. راوی رمان او گویی گام‌به‌گام با مردم و در کنار مردم در دل جنگ پیش می‌رود، به همه‌جا سرک می‌کشد، گوش تیز می‌کند که همه‌چیز را خوب بشنود، چشم می‌گرداند که همه‌چیز را خوب ببیند تا درد مردم جنگ‌زده را تا جای ممکن با جزئیات روایت کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا این روزها عکسی منتشر شده که کتاب «زمین سوخته» احمد محمود را در میان تلی از کتاب‌های میان آوارِ به‌جامانده از حمله اسرائیل به ایران نشان می‌دهد. این عکس، خود نمادی از آشتی‌ناپذیری ادبیات با جنگ است و وقتی موضوع عکس، «زمین سوخته» است که رمانی‌ست ضد جنگ، این وجه نمادین برجسته‌تر می‌شود، چون جنگ‌خواهی با ادبیاتِ ضد جنگ سر آشتی ندارد، همچنان‌که ادبیات اصیل نیز جنگ را برنمی‌تابد و همواره بر بیهودگی و ویرانگری آن تأکید کرده است. ادبیات در پی صلح است، حتی وقتی که از جنگ می‌نویسد.

در تاریخ ادبیات جنگ در ایران، رمان «زمین سوخته» احمد محمود از آثاری‌ست که فضل تقدم دارد بر دیگر آثاری که دربارۀ این جنگ نوشته شده‌اند. این رمان، یکی از زودترین واکنش‌های ادبیات ایران به حمله عراق به ایران و جنگی‌ست که به ایران تحمیل شد. آن‌چه در «زمین سوخته» اهمیتی مضاعف دارد ترسیم جنگ از پایین و از نگاه مردم عادی است که مشغول زندگی روزمره‌اند و ناگهان بمب بر سرشان می‌ریزد و آواره می‌شوند و نیز مجبور می‌شوند با دست خالی یا هرچه دم دست دارند مقابل حملۀ نظامی بایستند.

محمود در «زمین سوخته» صداهای متنوع مردم در شرایط جنگی را ثبت و ضبط کرده و گزارشی مستندداستانی از بمباران‌های شهری و آن‌چه در چنین وضعیتی بر مردم عادی می‌رود ارائه داده و انواع واکنش‌ها از جانب مردم به جنگ و بمباران را ترسیم کرده است.

«زمین سوخته» دربارۀ سه ماه اول جنگ و بمباران‌های خوزستان است. محمود خود دربارۀ انگیزه‌اش از نوشتن این رمان در گفت‌وگو با لیلی گلستان، در کتاب «حکایت حال»، می‌گوید: «در همان سه‌ماه اول بود که برادرم کشته شد. این بود که از تهران راه افتادم و رفتم جنوب، رفتم اهواز، رفتم سوسنگرد، رفتم هویزه. تمام این مناطق را (که البته راهم نمی‌دادند و باید مجوز می‌داشتم) رفتم. تقریباً نزدیک جبهه بودم و به خوبی صدای شلیک گلوله‌ها و صدای انفجار در این مناطق شنیده می‌شد. وقتی برگشتم، واقعاً دلم تلنبار شده بود. برادرم هم کشته شده بود. دیدم چه مصیبتی را دارم تحمل می‌کنم و مردم چه تحملی دارند و چه آرام‌اند مردم دیگر شهرها. چون تهران تا موشک نخورد، جنگ را حس نکرد. درد من این بی‌حسی و بی‌تفاوتی مناطق دور از جنگ بود. دلم می‌خواست لااقل مناطق دیگر مملکت ما بفهمند که چه اتفاقی افتاده است. همین فکر وادارم کرد که بنشینم زمین سوخته را بنویسم.»

مردم در جنگ، به‌روایت «زمین سوخته» احمد محمود

رمان «زمین سوخته» اگرچه یک داستان است اما برآمده از مشاهدات نزدیک احمد محمود از سه ماه اول جنگ در خوزستان است. محمود در این رمان مردمی را نشان می‌دهد که جنگ و حملۀ ناگهانی به سرزمین‌شان، آن‌ها را غافلگیر کرده است. تصویری که محمود از جنگ در «زمین سوخته» ارائه می‌دهد، حضور و نفوذ خشونت‌بار جنگ در متن زندگی روزمره است. محمود پشت جبهه‌ها را به تصویر می‌کشد و مردمی را که عزیزانشان را از دست می‌دهند و از خانه‌های خود جاکن و آواره می‌شوند. تصویرهای او از زندگی مردم در دل جنگ به تاش‌هایی می‌ماند که نقاش با ضربات قلم بر تابلوی نقاشی می‌زند؛ به عکس‌های فوری از لحظه‌های درد و فاجعه. در «زمین سوخته» فرصتی برای داستان‌پردازی نیست. همه‌چیز تند و سریع روایت می‌شود تا تصاویر در لحظه ثبت شوند و در تاریخ باقی بمانند تا آیندگان ببینند که روزگاری مردم چگونه در متن جنگ روزگار گذرانده‌اند و چطور با جنگ مواجه شده‌اند و چه تجربۀ آخرزمانی‌ای را از سر گذرانده‌اند.

در «زمین سوخته» همچنین می‌بینیم که چطور مکان‌های زندگی روزمره، از معنای همیشگی‌شان تهی می‌شوند و تغییر شکل پیدا می‌کنند. خانه‌ها خالی می‌شوند و اداره‌ها می‌شوند محل زندگی.

«زمین سوخته» روایتی زنده از زیستن در متن فاجعه و زیر سایۀ مرگ است و روایت انواع روش‌هایی که مردم برای تاب‌آوری فاجعه و از سر گذراندن آن خلق می‌کنند. «زمین سوخته» همچنین روایت زندگی‌هایی‌ست که جنگ آن‌ها را از هم می‌پاشد؛ روایت فقدان عزیزان، سوگ، جاکن‌شدن و سرگردانی در وضعیتی که انسان‌ها ناغافل در آن گرفتار شده‌اند.

چنانکه پیش‌تر اشاره شد، محمود در این رمان از منظرهای مختلف به زیست مردم و مصائب آن‌ها در متن جنگ نگاه می‌کند و صداهای مختلف را بازتاب می‌دهد. به همین دلیل در این رمان با سندی زنده از زندگی دشوار مردم در شرایط جنگی مواجهیم.

محمود «زمین سوخته» را در همدلی با مردم گرفتار جنگ نوشت. این همدلی را در سراسر این رمان به خوبی می‌توان دید. راوی رمان او گویی گام‌به‌گام با مردم و در کنار مردم در دل جنگ پیش می‌رود، به همه‌جا سرک می‌کشد، گوش تیز می‌کند که همه‌چیز را خوب بشنود، چشم می‌گرداند که همه‌چیز را خوب ببیند تا درد مردم جنگ‌زده را تا جای ممکن با جزئیات و نه صرفاً با کلی‌گویی، روایت کند.

«زمین سوخته» داستان یک درد جمعی است. داستان مردمی که دنبال جنگ نیستند و جنگ به‌زور خود را به آن‌ها تحمیل کرده است. محمود در جایی دیگر از مصاحبه با لیلی گلستان در کتابی که پیش‌تر به آن اشاره شد، می‌گوید: «می‌دانم که این کتاب، ده بیست سال دیگر معنای دیگری پیدا خواهد کرد.» اکنون تصویر «زمین سوخته» در میان کتابهای تلنبار بر هم در خانه‌ای بمباران‌شده، ما را به یاد این حرف احمد محمود دربارۀ این رمان می‌اندازد. به قول رضا براهنی: گذشته همیشه ما را در آینده غافلگیر می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین