شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۰
وقتی حتی مرضیه برومند هم نمی‌تواند کاری بکند

در میان کارنامه‌ی درخشان مرضیه برومند، نام «مربای شیرین» بیش از آن‌که یادآور یک اثر ماندگار باشد، به نشانی از یک تجربه‌ی پرحاشیه و ناخواسته بدل شده است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،در میان کارنامه‌ی درخشان مرضیه برومند، نام «مربای شیرین» بیش از آن‌که یادآور یک اثر ماندگار باشد، به نشانی از یک تجربه‌ی پرحاشیه و ناخواسته بدل شده است؛ تجربه‌ای که نه‌تنها با میل قلبی کارگردان همراه نبود، بلکه خودِ او سال‌ها بعد، از آن به‌عنوان یک «تحمیل» یاد می‌کند. وقتی کارگردانی با سابقه‌ی ساخت سریال‌هایی چون قصه‌های تا به تا و آرایش‌گاه زیبا، چنین صراحتی در نقد فیلمی دارد که خود ساخته، یعنی مسئله فراتر از یک تجربه ناموفق است؛ این یک هشدار جدی به روند اقتباس در سینمای کودک و نوجوان است.

برومند در تازه‌ترین اظهارنظرش در نمایشگاه کتاب تهران، گفت که هوشنگ مرادی کرمانی، ساخت «مربای شیرین» را عملاً به او تحمیل کرده و فیلمنامه‌ای که نوشت، قابلیت تبدیل شدن به فیلم را نداشته است. اینکه نویسنده‌ای چیره‌دست چون مرادی کرمانی، خالق قصه‌های جاودانه‌ای مثل قصه‌های مجید و مهمان مامان، فیلمنامه‌ای بنویسد که از نظر تصویری ضعیف باشد، خود محل تأمل است. اما پرسش مهم‌تر اینجاست: چرا این ضعف در همان ابتدا تشخیص داده نشد و فیلم وارد مرحله تولید شد؟

پاسخ را باید در مناسبات پشت‌پرده‌ی سینمای اقتباسی ایران جست‌وجو کرد؛ جایی که گاه اقتباس نه با ضرورت هنری، بلکه با بده‌بستان‌های فرهنگی و مناسبت‌سازی‌های رسمی شکل می‌گیرد. «مربای شیرین» نه از دل یک نیاز سینمایی که از بستر روابط میان نویسنده، نهادهای فرهنگی و کارگردان درآمد. اینجا است که برومند هم با وجود شناخت کامل از سازوکار روایت و تصویر، ناگزیر تن به ساخت اثری می‌دهد که خودش از آن راضی نیست و سال‌ها بعد، بی‌پرده به ضعف فیلمنامه و تحمیلی بودن پروژه اشاره می‌کند.

اما این تنها مسئله نیست. بخش دیگری از حرف‌های مرضیه برومند، گواهی تلخ بر وضعیت امروز اقتباس کودک و نوجوان در سینمای ایران است. او می‌گوید در سال‌های اخیر، هیچ فیلمنامه اقتباسی خوبی از سوی بنیاد فارابی ندیده که بتواند آن را کارگردانی کند. این یعنی نه‌تنها آثار ادبی مناسب، بلکه فیلمنامه‌نویسان حرفه‌ای هم کمتر در این حوزه فعالیت می‌کنند. وضعیت به‌گونه‌ای است که کارگردانی مثل برومند، که بخش زیادی از عمر حرفه‌ای‌اش را صرف خلق آثار کودکانه کرده، حالا ناگزیر به سکوت و فاصله گرفتن از عرصه شده است.

برومند همچنین اشاره می‌کند که به دلیل مشکل شبکیه چشم، دیگر نمی‌تواند کتاب بخواند و بیشتر به پادکست و کتاب صوتی روی آورده است. این اعتراف صادقانه، یک نشانه دیگر از تغییر زیست فرهنگی نسل پیشکسوت است؛ نسلی که زمانی خود به ترویج کتاب‌خوانی کمک می‌کرد، اما امروز به دلایل جسمی و فنی، مخاطب ادبیات شنیداری شده. این‌جا هم می‌توان نشانه‌ای از گذار فرهنگی یافت؛ گذار از «خواندن» به «شنیدن»، که البته اگر درست هدایت شود، فرصتی برای پیوند دوباره نسل‌ها با ادبیات است.

«مربای شیرین» حالا دیگر بخشی از تاریخ سینمای کودک ایران است؛ فیلمی که شاید نه به‌خاطر کیفیتش، بلکه به‌خاطر آنچه پشت صحنه‌اش رخ داد، باید بازخوانی شود. این فیلم، سندی است بر اینکه حتی در سینمای کودک، اگر فیلمنامه قوی نباشد، نام‌ها و سابقه‌ها هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اقتباس، هنر ترجمه‌ی ادبیات به تصویر است؛ اما اگر این ترجمه بی‌دقت، شتاب‌زده و تحمیلی باشد، نتیجه چیزی جز یک شیرینیِ تلخ نخواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین