جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۸
رنگ زندگی را از شما آموختم

حدیثه قربان، تصویرگر کتاب‌های کودک در یادداشتی برای غلامعلی مکتبی نوشته: شما نخستین کسی بودید که به من آموخت رنگ‌ها فقط نقش نیستند؛ معنا دارند، جان دارند، شادی می‌آورند. از شما یاد گرفتم زلال بمانم. ساده زندگی کنم. بی‌هیاهو بیافرینم و به کودکان بیاموزم دنیا را رنگی ببینند.

غلامعلی مکتبی که یکی از نخستین پیشگامان تصویرگری کتاب‌های درسی در ایران بود، ۱۸ اردیبهشت ماه با دنیای ما خداحافظی کرد. او بیش از ۵۰ ا کتاب شعر را تصویرگری کرده. تصویرگری کتاب‌های «حسنی تو شهر قصه»، «حسنی نگو یه دسته گل»، «آقا باهوش»، «پسته دهان بسته»، «آسمان دریا شد»، «آسمان هنوز آبی است»، «ابلق»، «ابن سینا»، «از سادگی تا تأثیرگذاری طرح‌ها و رنگ‌ها»، «از همه بهتر مامان منه»، «بابای من قشنگ است»، «بازی ابر و باد»، «باغ فرشته‌ها»، «بزغاله خانم»، «بلبل نوک طلا و باغ آرزوها» و «پس کی برف می‌بارد؟» کار اوست.

مکتبی بر تصویرگری کتاب‌های آموزشی ایران نظارت داشت و در کنار هنرمندانی چون نورالدین زرین‌کلک و پرویز کلانتری از نخستین تصویرگران کتاب‌های درسی در ایران بود. حدیثه قربان، تصویرگر کتاب‌های گروه سنی خردسال و کودک و از شادگران غلامعلی مکتبی، یادداشتی را در اختیار ایبنا گذاشته که در ادامه می‌خوانید:

«رنگ‌های شاد زندگی‌ام را از شما آموختم. آموختم رنگ صورتی مایل به قرمز را برای کوه‌های دوردست به کار ببرم. لپ‌های خورشید نارنجی‌ام را سبز و زرافه و خرس و کفشدوزک خندان را بزرگ‌تر از صفحه کاغذ بکشم تا خندهایشان برای هر کودکی قشنگ‌تر و دلنشین‌تر شود.

شما به من آموختید از رنگ‌های سیاه و تیره، کمتر استفاده کنم چون بچه‌ها باید رنگ‌های شاد را ببینند و لمس کنند نه تیرگی را. از شما آموختم برای کودکان شعر بخوانم و به آنها بگویم شعر، معنای دیگر زندگی است.

از شما آموختم ساده بودن و ساده فکر کردن و ساده زیستن، بسیار راحت و در عین حال، خیلی دشوار است چرا که همانند یک کودک باید با دنیای واقعی روبه‌رو شوی و یاد بگیری ساده از آن عبور کنی. از شما آموختم به دور از هیاهو و حاشیه کار کنم و دنیای کودکانه‌ام را بزرگ و قوی نگه دارم. از شما آموختم به دنیای کودکانه‌ام پایبند باشم و تنها صداقت و راستی را به تصویر بکشم.

از شما آموختم غلامعلی مکتبی بودن چقدر سخت است. این‌که از ۹۰ بهار و تابستان و پاییز و زمستان گذر کنی اما همچنان مثل یک کودک، پاک و زلال و شفاف بمانی و به دیگران سادگی و مهربانی را هدیه بدهی.

چقدر خوشبخت بودم که آن اتاق سمت چپ طبقه دوم ساختمان مجلات رشد برایم تکیه‌گاهی شد تا به اینجا و اکنون برسم و بدانم که همچنان در راهم و مشتاق یادگیری. من در همه لحظات مهم زندگی حرفه‌ای خود به داشتن معلم بزرگ و برجسته‌ای چون شما افتخار می‌کنم و می‌دانم چه موهبتی نصییب من شده است.

در قلبم، قاب عکسی به رنگ صورتی ساخته‌ام که تصویر قشنگ‌ترین لبخندتان را با آن کلاه و عینک و مداد و قلم‌فلزی نگه‌دارم، چون آنجا تنها جای امنی است که برایتان سراغ دارم.

به امید دیدار در دنیایی که رنگارنگ است مثل دنیای رنگین شما.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها