شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۸
در «بی‌عدالتی اقلیمی» پرسیده‌ام چه کسانی آسیب می‌بینند و چرا؟

در کتاب «بی‌عدالتی اقلیمی»، به این پرداخته‌ام که چرا برخی جوامع بیش از دیگران از حوادث شدید آب‌وهوایی آسیب می‌بینند و عامل اصلی آسیب‌ها نه شدت پدیده‌های طبیعی، بلکه ساختارهای نابرابر اجتماعی و میزان آمادگی افراد است.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: فریدریکه اوتو، مدرس ارشد علوم اقلیمی در کالج سلطنتی لندن (امپریال کالج) است. او همچنین یکی از بنیان‌گذاران پروژه تعیین نسبت بلایای هواشناسی به تغییرات اقلیمی (World Weather Attribution) است؛ پروژه‌ای که می‌کوشد تأثیر گرمایش جهانی بر شدت و تکرار پدیده‌های آب‌وهوایی شدید را روشن سازد. در این پروژه همچنین بررسی می‌شود که چگونه عواملی چون معماری نامناسب و فقر باعث شدیدتر و خطرناک‌تر شدن موج گرما، طوفان، سیل و آتش‌سوزی‌های جنگلی می‌شوند. «چرا باید با نابرابری جهانی بجنگیم تا بحران آب‌وهوایی را مهار کنیم» مضمون کتاب دوم او یعنی «بی‌عدالتی اقلیمی» است.

ادعای مرکزی کتاب شما این است که بحران اقلیمی در واقع نشانه‌ای از نابرابری و بی‌عدالتی جهانی است؛ این نظر برای برخی عجیب است چون بسیاری تصور می‌کنند گرمایش جهانی صرفاً از میزان کربن منتشرشده در جو نشأت می‌گیرد.

بله، البته اگر فقط به فیزیک موضوع بپردازیم، مسئله گرمایش مربوط به میزان کربن جو است. اما اینکه چقدر کربن در جو باشد، خود ناشی از سوزاندن سوخت‌های فسیلی است. در عین حال، فقط عده کمی از افراد ثروتمند و شرکت‌هایی که مالک یا سهامدار این منابع هستند، بیشترین منافع را می‌برند. بیشتر مردم هیچ سودی از این فرایند نمی‌برند. رؤیای آمریکایی یعنی تحرک اجتماعی، نه سوزاندن سوخت‌های فسیلی.

شما می‌گویید که مسائلی مانند نژادپرستی، استعمار و تبعیض جنسیتی، همگی در بحران اقلیمی نقش دارند. مقابله با این ریشه‌ها دشوارتر از راه‌حل‌های فنی به نظر می‌رسد؟

مسلماً این کار دشوارتر از صرفاً اختراع فناوری‌های جدید است. اما انرژی‌های تجدیدپذیر مانند خورشیدی را داریم و می‌بینیم که هنوز مشکل حل نشده است. راه‌حل زمانی ممکن می‌شود که به سراغ علت‌های ریشه‌ای برویم. به گمان من این علت‌ها همان نابرابری‌هایی است که در جامعه داریم.

عده‌ای معتقدند چنین جملاتی سیاسی‌اند و دانشمند باید در مرزهای علم بماند.

ایده نوشتن این کتاب (بی عدالتی اقلیمی) از کارم نشأت گرفت، چون هر بار که مطالعه‌ای انجام می‌دهیم، بررسی می‌کنیم نقش تغییر اقلیم در حادثه آب‌وهواییِ منجر به فاجعه، چه بوده است. هم‌زمان می‌پرسیم چه کسانی آسیب دیده‌اند و چرا. تقریباً همیشه متوجه می‌شوم این آسیب نه به دلیل شدت بارندگی، بلکه به خاطر آسیب‌پذیری افراد و میزان آمادگی آن‌هاست. بنابراین، در هر نوع حادثه جوی و در هر جای دنیا، هرچه جامعه نابرابرتر باشد—چه شهری در آمریکا یا ایالتی در غرب آفریقا—پیامدهای آب‌وهوایی شدیدتر خواهد بود.

رابطه میان استخراج سوخت فسیلی و موضوعاتی مثل استعمار و نژادپرستی روشن است؛ اما نقش تبعیض جنسیتی چگونه است؟

در همه مطالعات‌مان مشاهده کرده‌ایم که هرچه ساختار جامعه مردسالارانه‌تر باشد، پیامدهای تغییر اقلیم فاجعه‌بارتر خواهد بود. اگر زنان از تصمیم‌گیری‌ها کنار گذاشته شوند و به منابع مالی دسترسی نداشته باشند، در رویدادهای جوی شدید، شمار بیشتری از مردم جان خود یا معیشت‌شان را از دست می‌دهند.

چرا اصطلاح «فاجعه طبیعی» گمراه‌کننده است؟

خطرهای طبیعی وجود دارند، اما با تغییر اقلیم، حتی این خطرها نیز دیگر آن‌چنان طبیعی به‌شمار نمی‌روند. اما اینکه آیا یک واقعه طبیعی به فاجعه می‌انجامد، بیشتر به آسیب‌پذیری اجتماعی برمی‌گردد تا عوامل طبیعی.

آیا فرآیند کنفرانس تغییر اقلیم سازمان ملل (COP) کارآمد است؟ به نظر می‌رسد بیشتر به حفظ وضعیت موجود کمک می‌کند.

قطعاً کارآمد نیست چون آنچه لازم داریم—یعنی تغییر سریع‌تر و تغییراتی به نفع اکثریت مردم، نه اقلیت ثروتمند—را محقق نمی‌کند. اما مقصر خود فرآیند نیست؛ همین فرآیند موجب شده مکالمات جدی جهانی درباره اقلیم مطرح شود. اگر این گفتگوها نبود، اکنون جهان به سمت افزایش دما تا چهار یا پنج درجه پیش می‌رفت. البته ۳ درجه نیز دنیایی غیرقابل تحمل خواهد بود، اما همین پیشرفت نتیجه فرایند کوپ است. توافق پاریس می‌گوید ما به موضوع اقلیم اهمیت می‌دهیم زیرا با حقوق بشر تناقض دارد و باید برایش کاری کنیم؛ همین یک دستاورد بزرگ است. پس به‌جای آنکه بگوییم «همه‌چیز خراب است، بی‌خیال شویم»، باید تلاش کنیم این نهادها را تقویت کنیم؛ چراکه به کار ما می‌آیند و نیازشان داریم.

آیا افراد هم مسئول هستند؟ سیاستمداران، تاجران، دانشمندان؟

این نهادها عالی هستند، اما فقط در صورتی می‌توانند کار کنند که افراد از آن‌ها پشتیبانی کنند. متأسفانه فعلاً بسیاری در تلاشند این ساختارها را تضعیف کنند. همه ما—از جمله قانون‌گذاران و دانشمندان—وظیفه داریم از آن‌ها دفاع کنیم. بدون این نهادها، هیچ موفقیتی به دست نخواهد آمد.

در کتاب خود درباره موج گرمای شمال غرب اقیانوس آرام در ۲۰۲۱ نوشته‌اید که بیش از هزار نفر را به کشتن داد و زیان اقتصادی کلانی به بار آورد. آیا برایتان نگران‌کننده است که چنین وقایع تراژیکی حتی باعث بیدارباش جمعی نمی‌شود؟

ما قطعاً نیاز به بیدارباش داریم، اما این کافی نیست؛ باید بدانیم که دقیقاً چه باید کرد. البته از چنین رویدادهایی چیزهای زیادی آموخته‌ایم؛ مثلاً مهم‌ترین عامل در تعداد تلفات هر رویداد شدید، وجود یا نبود سامانه‌های هشدار اولیه کارآمد است. مثلاً در مواجهه با طوفان هلن دیدیم مردم فلوریدا به طوفانی بودن منطقه عادت دارند و وقتی توصیه به تخلیه می‌شود، این کار را انجام می‌دهند؛ اما کمی شمال‌تر، در منطقه «اپالاچیا»، مردمی که آمادگی ذهنی ندارند، چنین نمی‌کنند. علاوه بر این، اطلاع‌رسانی اشتباه فراوان بود و حتی سازمان اضطراری فدرال آمریکا مورد حمله قرار گرفت. همین باعث شد که تلفات بسیار بیشتر شود.

یکی از نمایندگان جمهوری‌خواه ادعا کرد که دولت آمریکا خود باعث ایجاد طوفان شده است.

اینکه کسی چنین ادعایی کند و احتمالاً نیمی از شنوندگانش هم تأیید کنند، مشکل بزرگی است. واقعاً نمی‌دانم چطور باید با مشکلی که «حقایق دیگر اهمیتی ندارند» روبه‌رو شد.

به کار بردن عنوان «منکران بحران اقلیمی» برای این افراد کافی به نظر نمی‌رسد.

هرچه دروغ بزرگ‌تر و عجیب‌تر، بیشتر بر مردم اثر می‌گذارد. ما شواهد و داده‌های بی‌شماری داریم که همگی یک چیز را نشان می‌دهند. انکار داده‌ها استدلالی علیه تغییر اقلیم نمی‌سازد. به نظرم این «بی‌اعتنایی به واقعیت»، نتیجه موفقیت علم است.

شما موج گرمای شمال غربی اقیانوس آرام را «از لحاظ ریاضی غیرممکن» توصیف کردید؛ یعنی این اتفاق آن‌قدر نادر بود که فقط هر صد هزار سال یک بار ممکن بود رخ دهد.

بله، البته اگر علم اقلیم را در نظر نگیریم. اما وقتی گرمایش جهانی را وارد معادله می‌کنید، احتمال وقوع این رویداد مثلاً از یک حادثه ناممکن آماری، به یک بار در هر صد یا دویست سال تبدیل می‌شود.

و این شانس (وقوع وقایع بی‌سابقه) هم مدام بیشتر می‌شود؟

کاملاً همینطور است. در جهانی با دمای دو درجه بالاتر، موج‌هایی شبیه آن گرمای بی‌سابقه را هر پنج سال یک بار هم می‌شود انتظار داشت.

اوایل ماه جاری، یکی از اعضای هیئت مدیره شرکت بیمه جهانی Allianz SE گفت که ما در مسیر افزایش دمای ۲٫۲ تا ۳٫۴ درجه نسبت به عصر پیشاصنعتی هستیم. او گفت اگر افزایش به ۳ درجه برسد، بسیاری مناطق دیگر بیمه‌پذیر نخواهند بود و سرمایه‌گذاری غیرقابل پیش‌بینی می‌شود و در نهایت سرمایه‌داری غیرقابل دوام خواهد شد. آیا این حرف با برداشت شما سازگار است؟

شنیدن چنین حرف‌هایی از زبان یک بیمه‌گر واقعاً جالب است. سرمایه‌داری به شکل فعلی‌اش دیگر قابل دوام نخواهد بود. ما داریم آن را ناخواسته از هم می‌پاشیم.

منبع: گاردین، ۱۹ آوریل ۲۰۲۵

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین