سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: کایلی رید، رماننویس ۳۷ ساله متولد آریزونا، پنج سال پیش با انتشار رمان «چه دوران خوشی» به موفقیت چشمگیر تجاری و منتقدان دست یافت؛ موفقیتی که گاه میتواند دستوپای نویسنده را برای نوشتن کتاب دوم ببندد، اما این کتاب حتی به فهرست اولیه جایزه بوکر ۲۰۲۰ نیز راه یافت. با این حال، رمان جدیدش «بیا و بگیرش» که ماه آینده نسخه جلد نرم آن منتشر میشود، انتظارات را برآورده ساخته و ضمن ادامه برخی از موضوعات کتاب نخست، جسورانه راهی متفاوت را پیش گرفته است.
این داستان در دانشگاه آرکانزاس شکل میگیرد؛ جایی که ثروت، طبقه اجتماعی و نژاد، آرزوها و دغدغههای گروهی از دانشجویان و یک استاد مهمان را که خودش نیز بیعیب و نقص نیست، رقم میزند. رید که مدتی است در دانشگاه میشیگان تدریس میکند، این روزها مشغول آمادهسازی برای مهاجرت به هلند همراه با همسر و دختر کمسنش است. او همچنین یکی از داوران جایزه بوکر امسال است.
چه چیزی الهامبخش نوشتن «بیا و بگیرش» شد؟
در کارگاه نویسندگی داستان برای دانشجویان کارشناسی تدریس میکردم و دانشجویان برایم بسیار جالب بودند؛ هم باهوش و هم عجیب و با صداهایی که تا مدتها در ذهنم میماندند. تقریباً در همان دوران، همسرم کتابی به نام «هزینه مهمانی: چگونه دانشگاهها نابرابری را حفظ میکنند» را به من هدیه داد که دو جامعهشناس با زندگی در دانشگاه، وضعیت مالی دختران جوان را بررسی کرده بودند. همیشه به مسائل مالی علاقهمند بودم و شروع کردم به مصاحبه با دانشجویان درباره پول و همین باعث شد داستان رمان شکل بگیرد.
پول در کتاب «چه دوران خوشی» هم نقشی پررنگ داشت، هرچند بحث بیشتر حول نژاد بود؛ درست است؟
«چه دوران خوشی» در آخرین روز ۲۰۱۹ منتشر شد و تابستان بعد، قتل جورج فلوید رخ داد. فکر میکنم بسیاری از هنرمندان سیاهپوست متوجه شدند که برخی مخاطبان بر این باورند با خرید آثار هنری سیاهپوستان، بخشی از نژادپرستی را حل کردهاند. اما حقیقت این است که جدا کردن نژاد از پول کاملاً بیمعناست. پایین بودن درآمد متوسط خانوادههای سیاهپوست، مستقیماً ریشه در بردهداری دارد. همچنان معتقدم مصرفگرایی نمیتواند نژادپرستی را درمان کند؛ البته تفسیر تأثیر کتابهایم همواره به عهده خواننده است.
به مضمون یا تم رمان هنگام نوشتن فکر میکنید؟
مضمون همیشه آخر میآید. هیچگاه با خودم نمیگویم میخواهم درباره سرمایهداری یا زنان بنویسم. آنچه من را به نوشتن وامیدارد، معمولاً یک لحظه کوچک یا جملهای است که در ذهنم باقی مانده. راستش را بگویم، متنهایی که شعارزدهاند را اصلاً دوست ندارم. صرفاً میخواهم رمان حقیقت را پیش روی من بگذارد تا خودم تصمیم بگیرم، چون زندگی، خود پیچیده است.
اگر مضمون در آخر میآید، چه چیز در ابتدا قرار دارد؟
برای من همیشه داستان اولویت دارد. وقتی کسی کتابی را معرفی میکند و میگوید پنجاه صفحه اولش کسلکننده است اما بعد خوب میشود، اصلاً سراغش نمیروم! کتاب باید از ابتدا با داستانش من را جذب کند، وگرنه رغبتی به خواندنش ندارم. برای من، داستان در ابتدا، شخصیت در مرحله بعد و سپس صدا اهمیت دارد.
در «بیا و بگیرش»، صدای شخصیتها را بسیار واقعی و با لحنی مستندنویسانه ارائه دادهاید. آیا چیزهایی که از دانشجویان شنیدید مستقماً وارد رمان شد؟
دختری جوان گفت که چک حقوق خود را از مطب دندانپزشکی پدرش میگیرد. پرسیدم آنجا کار میکنی؟ گفت نه، «چک تمرینی» هستند. گفتم شبیه تقلب نیست؟ گفت: «نه، کاملاً طبیعی است.» این روایت دقیقاً وارد کتاب شد – حتی قرار بود نام کتاب همین باشد. معمولاً بسیاری از چیزهایی را که در واقعیت میشنوم، وارد داستانهایم میکنم. هر چیزی ممکن است به درد داستان بخورد!
شما استعداد خوبی در یافتن جنبههای دوستداشتنی در شخصیتهایی دارید که خیلی راحت میشد قضاوتشان کرد…
امیدوارم نسبت به شخصیتهایم سخاوتمند باشم. برایم دلنشینترین نوع دلشکستگی در رمان زمانی است که میدانی شخصیت بهتر میداند و میتواند بهتر عمل کند. عاشق شخصیتهایی هستم که مخاطب دلش میخواهد تکانشان بدهد، چون این به نظرم بسیار واقعی است.
در حال و هوای هلند و قرار گرفتن در زبانی غیر از انگلیسی، نوشتن کتاب سوم برایتان چگونه خواهد بود؟
باید خیلی سریع هلندی یاد بگیرم! یادگیری زبان جدید برایم بسیار مفید است. زمانی که «چه دوران خوشی» را مینوشتم، چهار روز در هفته کلاس آلمانی میرفتم و واقعاً تجربه خوبی بود که روزم را با بلد نبودن چیزی شروع کنم. وقتی سراغ نوشتن میرفتم، دیگر اولین اشتباه روزم نبود و این فشار کار را کم میکرد.
حالا که صحبت از فشار شد، فهرست مطالعه شما برای داوری بوکر چقدر است؟
حدود ۱۶۰ رمان. یادداشتهایم را به شکلی بسیار نامرتب مینویسم اما حق ندارم در خواندن عقب بیفتم. تلاش میکنم روزی دو کتاب بخوانم و تقریباً آنها را مقابل هم قرار میدهم؛ یک ساعت برای یکی و یک ساعت برای دیگری… این روش به روشنی نشان میدهد کدام کتاب واقعاً توجه مرا جلب کرده است.
جو گروه داوران چگونه است؟
گروه واقعاً دوستداشتنی است [دیگر داوران بوکر ۲۰۲۵ عبارتند از: رادی دویل (رئیس)، ایوبامی آدبایو، سارا جسیکا پارکر و کریس پاور] و من نقش بدقلق گروه را دارم، اصلاً کوتاه نمیآیم! کار سختی است زیرا بعضی کتابها تأثیر عمیقی بر من گذاشتهاند و سطح انتظاراتم را بالا بردهاند.
برندگان مورد علاقهتان در سالهای گذشته چه کسانی هستند؟
مثل خیلیها از «خودفروش» اثر پل بیتی لذت بردم و همچنین «آن عدن دیگر» نوشته پل هاردینگ که در سال ۲۰۲۳ در فهرست نهایی قرار داشت.
در میان کتابهایی که میخوانید، نویسندهای هست که مدام به آثارش بازگردید؟
جیمز بالدوین. همیشه نسخههایی از «آتشی دیگر»، «یادداشتهای یک پسر بومی» و «کشوری دیگر» روی میزم هست. از سبک بیان تا ساختار اندیشهاش، همه چیزش برای من تأثیرگذار است. در ۱۹ سالگی برای یک کلاس بازیگری مونولوگی از «بلوز آقای چارلی» اجرا کردم. تصور نمیکنم اجرای فوقالعادهای بوده باشد، ولی همان باعث آشناییام با بالدوین شد.
آیا از کودکی دوست داشتی نویسنده شوی؟
در حال تمیز کردن اتاق کودکیام، فهرستی پیدا کردم از کارهایی که آرزو داشتم تا پیش از ۴۰ سالگی انجام دهم و کنار «بوسیدن یک پسر در مسابقه فوتبال» نوشته بودم: «انتشار یک کتاب». خوشحالم که توانستهام چند آرزوی دیگرم را هم عملی کنم!
آیا چیزی در قفسهکتابهایت هست که خوانندگان را متعجب کند؟
چای زنجبیل و تعداد زیادی کارت یادداشت! حدود یکسوم از «بیا و بگیرش» ابتدا روی کارتهای یادداشت نوشته شد. در روزهایی که احساس میکنم زمان یا الهام کافی ندارم، اینکه با خودم بگویم امروز فقط شش کارت یادداشت مینویسم، بار فشار را بسیار کاهش میدهد.
منبع: گاردین، ۱۹ آوریل ۲۰۲۵
نظر شما