سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سارا رئیسزاده: انسان موجودی روایتپرداز است تا جایی که برخی اندیشمندان آن را مهمترین عامل تمایز انسان از سایر موجودات میدانند. اصطلاح «من روایت میکنم، پس هستم» اشاره به همین تمایز است. انسان با روایت کردن سعی در شناختن، محصور کردن و سلطه بر جهان پیرامونش دارد. او برای هر پدیده روایتی میسازد تا آن را درک کند. اسطورهها با همین کارکرد ساخته شدند تا جهان و انسان را به هم بشناسانند.
در میان عناصر و مولفههای متعدد یک روایت، زمان یکی از مهمترین آنهاست. به طور کلی زمان برای انسان که موجودی تاریخمند است و تاریخ انقضا دارد، امری حیاتی محسوب میشود. فرار از زمان، یعنی فرار از مرگ و این در عالم واقع و درسیر زمان خطی برای بشر هرگز مقدور نبوده است. بنابراین انسان به گریزگاهی به نام «روایت» پناه میبرد تا زمان آرمانی خود را آنجا صورتبندی کند. زمان را به جلو ببرد، متوقف کند، به گذشته بازگردد، آن را کش دهد و طولانیتر کند و یا یک مقطعی از زمان را چندین بار تکرار کند.
روایت از این منظر گویی برای انسان نه امری ضمنی بلکه حیاتی و ضروری است. بخش مهمی از جذابیت و افسون داستان و داستانپردازی، شاید به همین رهایی ناشی از خلق زمان آرمانی و تخیلی و برهم زدن نظم معمول و چینش مجدد آن باز میگردد.
ژرار ژنت از جمله محققانی است که به موضوع زمان در مطالعات روایتشناسی خود به طور مفصل پرداخته است. وی دو نوع زمان را در روایت تعریف و آنها را از هم تفکیک میکند؛ یکی زمان روایت و دیگری زمان داستان. زمانی که داستان در آن اتفاق افتاده است و دیگری زمانی که ما برای روایت کردن آن داستان اختصاص میدهیم. مثلاً داستان کوتاهی را در نظر بگیرید که زندگی چندین ساله یک شخصیت یا قهرمان را روایت میکند اما خواندن آن داستان کوتاه یعنی روایت آن شاید ساعتی بیشتر طول نکشد. ژنت هم چنین به چینش و دیرش و نیز نظم و تکرار در زمان روایت نیز میپردازد.
رمان «یک گاری انار ترک خورده» از همه مولفههای زمانی یاد شده در خلق فضایی خاص و خلاقانه به خوبی بهره برده است. رمان از ۱۲ پاره یا اپیزود مستقل تشکیل شده که همگی آنها در موضوع «زمان» مشترکاند. همه اپیزودها به لحظه بمباران هوایی اردبیل در ۲۱ اسفند سال ۱۳۶۶ ختم میشوند. هر فصل از رمان، روایت مقطعی از زندگی ۱۲ شهید این بمباران است که در نهایت با انفجار بمب خاتمه مییابد.
نویسنده با تکرار زمان و برگشت به گذشته در هر اپیزود، رخداد مرکزی رمان، یعنی بمباران را برجستهتر و پر رنگتر مینماید. تکرار و تناوبی که در عالم بیرونی هرگز ممکن نیست. گویی میتوان در این روایت از بمباران هوایی اردبیل، سیالانه و آزادانه در حوالی زمانی و مکانی فاجعه چرخید و نگاهی به پس و پیش حوادث و داستان زندگی آدمها انداخت.
گذر از زمان خطی و ایجاد زمان دایرهای یا گردشی که رویدادها از نو میتوانند اتفاث بیفتند، چون تکرار اصلاً پدیدهای ذهنی است و در جهان رویدادهای طبیعی و واقعی هیچ تکراری وجود ندارد. حتی خورشید که هر روز صبح طلوع میکند خورشیدی نیست که دیروز طلوع کرده بود.
زمان پریشی عامدانه نویسنده، به خلق ساختاری اپیزودیک و خلاقانه منجر شده است. همچنین کمک شایانی برای پررنگ کردن مسئله و دغدغه اصلی روایت، یعنی بمباران است. از طرف دیگر شاهد برهم زدن دیرش رویدادها در این رمان هستیم. به این معنا که اصابت بمب ها به منازل مسکونی و مناطق شهری اردبیل شاید در خلال چند ثانیه روی داده است، اما در اغلب اپیزودها با امتداد و کشش عمدی این لحظات، وحشت و اضطراب ناشی از آن نیز کش مییابد و بر خواننده تاثیری ژرف مینهد. گویی زمان در لحظهای که بمب بر زمین میافتد و روح شهیدی به آسمان پر میکشد، متوقف میشود و در زمان روایی نیز با توقف، مکث و کشش توام میشود.
در پایان باید به پایان بندی خوب رمان اشاره کرد که دیگر نگاه از زمین به بمب و بمباران نیست، بلکه روایتی از بالا و از دید خود «بمب» است که صفیر میکشد و آسمان شهر را میپیماید. پایانبندی رمان با تمرکز بر عامل محوری پیرنگ، یعنی بمب و نیز مولفه زمانی مرکزی در اپیزودها یعنی اصابت بمب هوایی بر محلههای مسکونی شهر اردبیل، تدبیر هوشمندانه دیگری است که بر جذابیتهای روایتی این رمان افزوده است.
کتاب «یک گاری انار ترک خورده» مجموعه داستان پیوسته در مورد واقعه بمباران شهر اردبیل در ۲۱ اسفندماه سال ۱۳۶۶ به قلم خدیجه خانی اسفند ماه سال گذشته توسط سوره مهر وارد بازار شد.
نظر شما