سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: ادبیات دینی کودک و نوجوان در ایران، سالهاست که با چالشهای متعددی مواجه است؛ از روایتهای تکراری و لحن نصیحتگونه گرفته تا ناتوانی در همگامشدن با تغییرات فرهنگی و سبک زندگی نسل جدید. در این میان، نویسندگانی که بهدنبال ارائه روایتی نو از این گونه ادبی هستند با موانع ساختاری و محتوایی متعددی روبهرو میشوند.
مریم جلالی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان، در کتاب جدید خود با عنوان «ادبیات دینی کودک و نوجوان؛ نظریهها و رویکردها»، به این مسائل پرداخته و با نگاهی تحلیلی، نقش نظریههای مختلف در بازآفرینی این ژانر را بررسی کرده است. او بر این باور است که اگر قرار است ادبیات دینی برای نسل امروز معنا و جذابیت داشته باشد، باید از رویکردهای کلیشهای فاصله بگیرد و با زبانی تازه، متناسب با تجربه زیسته مخاطبان ارائه شود.
کتاب «ادبیات دینی کودک و نوجوان؛ نظریهها و رویکردها» اثری از مریم جلالی در ۲۱۰ صفحه به کوشش انتشارات آروَن منتشر شده است. به بهانه انتشار این کتاب، در گفتوگو با نویسنده آن، از موانع، ظرفیتها و آینده این نوع ادبیات سخن گفتهایم که میتوانید این مطلب را در ادامه بخوانید:
- خانم جلالی، شما در کتاب «ادبیات دینی کودک و نوجوان؛ نظریهها و رویکردها» از اهمیت ادبیات دینی کودک از گذشته تا امروز سخن گفتهاید. به نظر شما، آیا نسلهای جدید به همان میزان که در گذشته به این نوع ادبیات علاقهمند بودند، امروزه نیز جذب آن میشوند؟
اگر ادبیات دینی کودک و نوجوان را زیرمجموعه ادبیات کودک و نوجوان در نظر بگیریم، این مقوله مانند هر موضوع دیگری باید قابلیت طرح برای مخاطبان را داشته باشد. آنچه سبب جذب مخاطب کودک و نوجوان میشود، چگونگی ارائه آن است. در بسیاری از کشورهای غربی و شرقی، این درس در مجموعه واحدهای درسی آموزش قرار دارد و کودکان با علاقه به آن توجه میکنند. بنابراین بخشی از ضعف حاضر از منظر جذب مخاطب، بهدلیل سطح کیفی ارائه است و نه بهخاطر موضوع. اگر نسل جدید در کشور ایران رغبتی به ادبیات دینی ندارد، باید بر کیفیت و چگونگی ارائه این ادبیات تأمل کنیم تا علت را دریابیم.
- به نظر شما، تغییرات در نیازهای کودکان امروز موجب میشود که بازنگری در ادبیات دینی ضروری باشد؟
به سؤال دقیقی اشاره کردید. قطعاً همینطور است. از منظر ماهیت، ادبیات دینی کودک و نوجوان مقدمهای برای ارائه آگاهی جهت تربیت دینی و معنوی مؤثر در آینده آنان است. کودکان با توجه به سن، مکلف به انجام دستورهای دینی نیستند. پس اگر قرار باشد این نوع ادبیات نقش سازندهای برای مخاطبانش داشته باشد، لازم است ابتدا به نیازهای مخاطب توجه شود و سپس براساس نیازها و خواستههای گروه سنی، موضوعگزینی شود. کاری که در گذشته به آن (نیازها و خواستهها) توجه نمیشد و کودکان با دستورهای تجویزی دینی مواجه میشدند. امروز این عملکرد نهتنها نمیتواند نظر کودک و نوجوان را جلب کند، بلکه گاه نتیجه معکوس خواهد داشت. همین نکته ضرورت بازنگری در ارائه ادبیات دینی و معنوی به مخاطبان کودک و نوجوان را نشان میدهد.
- شما در کتاب به نظریات تربیت دینی و معنوی مختلفی همچون هوش معنوی، آگاهی ارتباطی و نظریههای دیگر اشاره کردهاید. کدام یک از این نظریات را برای درک بهتر نیازهای کودکان امروز مؤثرتر میدانید؟
من در کتابم صرفاً خواستم به برخی نظریههای مهم جهانی که از نظر علمی در حوزه روانشناسی تربیت معنوی اثبات شدهاند و با سنین کودک و نوجوان و نیازهای آنان در دریافت تربیت دینی و معنوی ارتباط مستقیم دارند، اشاره کنم. مخاطبان کتاب من نویسندگان بزرگسال هستند. تاکنون کتابی نداشتهایم که این نظریهها را منسجم در اختیار بگذارد. امیدوارم نویسندگان محترم ادبیات دینی کودک و نوجوان پیش از آنکه درگیر سطحینگری در خوانش این جریان شوند، با کنارگذاشتن تعصب، به محتوای نظریهها بنگرند. در کلیت امر، حرف مشترک بیشتر نظریهها، توصیف معنویت یا دین به کودکان با توجه به شرایط شناختی، روحیات و وضعیت رفتاری اجتماعی آنان است. منظورم از توصیف دقیقاً کلمهای مقابل تجویز است. در عصر حاضر، تجویزهای تند و متعصبانه و سبک حکایتوار قدیمی در ارائه مسائل دینی و معنوی نمیتواند نظر مخاطب کودک و نوجوان را جلب کند و حتی آنان را از موضوع دور میکند.
- در دنیای مدرن که کودکان در معرض محتواهای متنوع و جهانی قرار دارند، ادبیات دینی چگونه میتواند نه با تحمیل، بلکه با ارائهای جذاب و فراهمآوردن امکان انتخاب آگاهانه برای مخاطب، تأثیرگذار باشد؟
کودکان و نوجوانان امروزی بهطور کامل با همتایان خود در قرنهای پیش تفاوت دارند. آنان دیگر مخاطبان منفعل و مطیع سابق در دریافت متنها نیستند. آنان فرزندان عصر جدید و دوران فناوری هستند. سؤال میپرسند و منتظر شنیدن پاسخ منطقیاند. اگر نویسندگان کودک و نوجوان به روشهای پیشین و بدون بازنگری به تولید محتوای دینی و معنوی برای این گروه بپردازند، چه بسا بهجای رساندن انتفاع معنوی، به مخاطبان آسیبی وارد کنند که جبران آن دشوار باشد.
- شما و بسیاری از فعالان حوزه کتاب کودک و نوجوان بر این باور هستید که ادبیات دینی کودک و نوجوان هنوز از کلیشههای رایج (نصیحتگویی، قهرمانان ایدهآل، روایتهای تکراری) رنج میبرد و از قابلیت «داستانگویی جذاب» فاصله دارد. راه برونرفت از این بحران چیست؟
ادبیات دینی توانایی توجه به موضوعاتی مانند همزیستی مسالمتآمیز اخلاقی میان فرهنگها و حتی مشترکات ادیان را دارد. توجه به ارزشهای مشترک در این زمینه میتواند به ایجاد اعتماد بین نسلها کمک کند و آن را از کلیشهایبودن دور سازد. معتقدم نویسنده ادبیات دینی و معنوی کودکان و نوجوانان باید الزاماً پیش از دست بردن به قلم، برای تولید این گونه ادبی خاص پژوهش کند یا از نتایج پژوهشها بهرهبرداری کند و حتی آموزش ببیند. گاه از خود میپرسم آیا ممکن است نوع عملکرد نویسندگانی که ناآگاهانه، بیمحابا و بدون تعلیم و پژوهش به نوشتن ادبیات دینی معنوی برای کودکان پرداختهاند، سبب دوری مخاطبان نسل جدید از این نوع ادبیات شده باشد؟ این سؤال را میپرسم زیرا در ادبیات کودک و نوجوان، رجوع مخاطب به متن میتواند منجر به صحهگذاشتن به تأثیر متن شود.
- در کتاب به ظرفیت مدرنسازی روایتهای دینی اشاره شده است. آیا میتوان داستانهای کهن دینی را بدون از دست دادن عمق معناییشان، به زبانی امروزی و جذاب برای کودکان بازنویسی کرد؟
هدف اصلی از نوشتن کتاب ارائه چنین آگاهی بوده است. پژوهشگران بهطور خاص به این موضوع پرداختهاند و مراحل مختلف رشد معنوی و حتی دینی کودکان و نوجوانان امروزی را بررسی کردهاند. دنیای بدون خدا، ترسناکترین دستاورد مدرنیته برای کودکان جهان بوده است. مثالی در ارتباط با همین نکته میآورم: یوب معتقد است دوران رشد طبیعی کودکان و نوجوانان با دوران رشد معنوی آنان آمیخته است. برای نمونه، در سالهای اولیه زندگی خردسال، بذرهای ایمان کاشته میشود. اولین تصاویری که کودک از خدا دارد تحت تأثیر تجربیاتش از پدر و مادر قرار میگیرد. کودکان بهترین یادگیری را از طریق تخیل خود انجام میدهند و در دریافت تصاویر و نمادهای ملموس بهتر عمل میکنند. به همین دلیل در خروجیها میبینیم که تصویر آنان از خوب و بد، منعکسکننده ایمان شناختیشان است. حال، نویسندهای با آگاهی از شرایط مخاطب خردسال بهسمت تولید محتوای دینی میرود. در غرب نمونههای بسیار موفقی در اینباره داریم؛ البته در کشور خودمان نیز نمونههایی وجود دارد. از منظر فرم نیز لازم است که این ارائه با فرمهای جدید و جذاب صورت پذیرد.
- چقدر به این ایده معتقدید که ادبیات دینی باید از ژانرهای مدرن مانند فانتزی، علمیتخیلی و حتی وحشت بهرهبرداری کند تا جذابیت بیشتری برای نسل جدید داشته باشد؟
ادبیات دینی کودک و نوجوان انعطاف لازم را در پذیرش ژانرهای مختلف دارد. قصد ندارم چیزی را در کار نویسندگی تجویز کنم. همهچیز به توانمندی نویسنده و تکنیکهای او بستگی دارد. برای مثال، داستانهایی وجود دارند که در آنها عناصر مذهبی با عناصر تخیلی و فانتزی ترکیب میشوند. در این نوع داستانها به بررسی موضوعات دینی، معنوی، اخلاقی و حتی فلسفی پرداخته میشود و البته تخیل و خلاقیت نویسنده به نمایش گذاشته میشود. این داستانها معمولاً به موضوعات مذهبی اشاره دارند. شخصیتها و وقایع، محور داستانهای تخیلی هستند اما نحوه روایت و پیشبرد ماجرا آزاد بوده و نویسندگان از تخیل خود در داستان بهره میبرند. نویسندگان در این داستانها مانند دیگر حوزههای ادبی ملزم به دقت در رعایت جزئیات تاریخی دینی نیستند. آنها داستان را بهگونهای ارائه میدهند که جامه تخیل بر تن واقعیت پوشیده شده است.
- در حال حاضر چقدر این امکان وجود دارد که در ادبیات دینی کودک و نوجوان، با رویکردی انتقادی به مسائل دینی پرداخته شود؟ آیا جایی برای پرسشگری و تردید در این نوع آثار وجود دارد؟
ترجیح میدهم در اینباره محققان و پژوهشگران حوزه ادبیات دینی نظر بدهند.
- شما در کتاب به ارائه ایدئولوژی دینی به کودکان در جهان پرداختهاید. به نظر شما، خط قرمز میان آموزش ارزشهای دینی و تبلیغ اجباری کجاست؟
در ارائه ایدئولوژی دینی به کودکان در جهان سه رویکرد و عملکرد دیده میشود. در برخی از کشورها، آموزش دینی بخشی از برنامه درسی ملی است که شامل آموزههایی از مذاهب متعدد برای ارتقای درک و مدارا میشود. بهعنوان مثال، در بریتانیا، آموزش دینی در مدارس اجباری است و شامل مطالعه مسیحیت در کنار سایر ادیان جهانی است، با هدف تقویت احترام و تفاهم میان دانشآموزان با پیشینههای مختلف. در نوع دوم، گاه به کودکان اطلاعات دینی به قصد آگاهی داده میشود. در برخی از کشورها رویکردی سکولار برای آموزش دینی اتخاذ شده که در آن دین بخشی از برنامه درسی نیست؛ اما دانشآموزان ممکن است از دین بهعنوان یک موضوع فرهنگی یا تاریخی بیاموزند. بهعنوان مثال، در فرانسه، اصل سکولاریسم تضمین میکند که مدارس دولتی در مورد آموزههای دینی بیطرف باقی میمانند.
نوع دیگر آن آموزش بیناادیانی با هدف ترویج گفتوگو و تفاهم و کاهش تعصب و تعارض میان گروههای مذهبی مختلف است و دانشآموزان را به کشف عقاید خود و احترام به دیگران در جوامع چندفرهنگی تشویق میکند. در مدارس غیرمذهبی برخلاف مدارس مذهبی، مشارکت در فعالیتهای مذهبی بسته به خواست و انتخاب والدین دارد. همچنین مخالفانی نیز وجود دارند که ارائه آگاهی دینی به مخاطب را ممنوع میدانند. در این نگرش، ارائه هر نوع محتوای دینی به کودکان ممنوع است. نسل جدید به دلایل مختلف از جمله نوع نیازها و سلایق با نسل قبل تفاوت دارد. بررسی این تفاوتها و شناخت نیازهای آنان به نویسندگان کمک میکند تا محتوای متفاوت و مؤثری را در ادبیات دینی تهیه و ارائه دهند. دستاوردهای مدرن، تغییرات فرهنگی، فناوریها و رسانههای اجتماعی مختلف بر نحوه انتقال و دریافت اطلاعات دینی و معنوی به نسل جدید تأثیرگذارند. مخاطبان ادبیات دینی کودک و نوجوان، تاکنون کسانی بودهاند که نویسنده آنان را در مواجهه با موضوع مدنظر خود، ناآگاه یا آگاه تقریبی فرض میکرده است. غالباً این مخاطبان در رویکرد سنتی، آموزههای دینی را منفعلانه دریافت میکردند. بااینحال، نویسندگان و شاعران امروزی در تلاشاند وضعیت انفعالی مخاطبان ادبیات دینی را با استفاده از تکنیکها و شیوههای جدید به مخاطب فعال بدل کنند.
- چرا با وجود تأکید بر تربیت دینی در کشور ما، سرمایهگذاری بر تولید محتوای جذاب دینی برای کودکان و نوجوانان کمتر از ژانرهای دیگر است؟ آیا این نشانهای از ضعف برنامهریزی فرهنگی نیست؟
در کتابم به ارائه محتوا صرفاً از زاویه تأمین نیازهای مخاطبان کودک و نوجوان با تکیه بر تحقیقات علمی جهانی پرداختهام. جای تأسف دارد که در زمینه مخاطبشناسی و ارتباطگیری محتوای آثار دینی و معنوی با مخاطبان کودک و نوجوان که از موارد تأملبرانگیز است، بررسیهای تخصصی و جدی در کشور ایران صورت نگرفته است؛ تا حدی که بتواند به سیاستگذاران ایده تحول دهد. گویی سیاستگذاران صرفاً بنا را بر تولید محتوا بدون پشتوانه تحقیق بر مخاطبشناسی گذاشتهاند. به همین دلیل شاهد هزینهشدن بودجههای چشمگیری در تولید متون دینی و معنوی کممخاطب و حتی بدون مخاطب هستیم.
- به نظر شما اگر نویسندهای بخواهد نگاهی متفاوت و نوآورانه به مفاهیم دینی داشته باشد، آیا فضایی برای انتشار چنین آثاری در ایران وجود دارد یا باید با موانع ساختاری دست و پنجه نرم کند؟
نمیتوانم در این باره نظری صریح بدهم؛ اما امیدوارم چنین فضایی ایجاد شود تا مخاطبان ادبیات دینی و معنوی کودک و نوجوان را بیش از این از دست ندهیم.
- به نظر شما چرا آثار دینی کودک و نوجوان ایران کمتر توانستهاند در بازارهای بینالمللی جایگاه پیدا کنند؟ آیا مشکل از محتواست یا ضعف در بازاریابی و شناخت ذائقه جهانی؟
استقبال از ادبیات دینی کودک و نوجوان ایران در جهان به عوامل متعددی بستگی دارد. داستانها و آثار ادبی باید از نظر ادبیات و روایتگری جذاب و باکیفیت باشند تا بتوانند توجه خوانندگان جهانی را جلب کنند. موضوعاتی که در ادبیات دینی مطرح میشوند باید برای مخاطبان جهانی جذاب و قابل فهم باشند. کیفیت ترجمه آثار و دسترسی به آنها در زبانهای مختلف نیز بر استقبال از این ادبیات تأثیرگذار است. مهمتر اینکه در این ادبیات باید نیازها و مسائل کودکان و نوجوانان مدنظر قرار گیرد. در نهایت، بهرهگیری از رسانههای اجتماعی مؤثر به معرفی بیشتر این آثار در تبلیغ کمک میکند. شاید با توجه به رعایت این عوامل، بتوان ادبیات دینی کودک و نوجوان ایران را در سطح جهانی ارائه کرد.
- اگر بخواهید روند آینده ادبیات دینی کودک را پیشبینی کنید، چه تغییرات مهمی را محتمل میدانید؟
ادبیات دینی کودک و نوجوان در آینده تغییرات و تحولات مهمی را تجربه خواهد کرد. شکی نیست که پلتفرمهای جدید، مانند اپلیکیشنها، بازیهای آموزشی و کتابهای الکترونیکی، در فرم ارائه این ژانر تأثیرگذار خواهند بود. ازاینپس، برای ادامه مسیر موفق، باید مخاطب را فعال فرض کنیم، نه منفعل. بهنظر میرسد ادبیات دینی کودک و نوجوان در تداوم رسالت خود نیاز به یافتن زبان مشترک در تبیین ارزشهای معنوی انسانی دارد و از طرفی باید نسبت به گذشته، بیشتر به نیازهای مخاطبان متمرکز باشد. همچنین، با توجه به اهمیت بازخوردها، نویسندگان و ناشران نیز باید تا حد ممکن، به نظرات و نیازهای کودکان و نوجوانان توجه خاصی داشته باشند تا محتوای خود را بر مبنای این بازخوردها بهروز کنند.
نظر شما