سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ جنگ عراق و ایران شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و هشت سال به طول انجامید. جنگی که تلفاتی انسانی و مالی زیادی برای هر دو کشور درگیر درجنگ به دنبال داشت. جنگی که کتابهای بسیاری درباره آن به چاپ رسیده است، اما این آثار هنوز از لحاظ تحلیل بسیار اندک است. این وضعیت در حالی است که بیش از دهه از جنگ عراق و ایران گذشته و متاسفانه دانشگاههای ایران سهم بسیار ناچیزی در تالیف درباره این جنگ دارند. غیبت دانشگاهیان در پژوهش و تالیف درباره جنگ باعث شده که نظریهپردازی هم صورت نگیرد. در حالی که درباره جنگ جهانی اول و دوم آثار زیادی به چاپ رسیده و نظریهپردازی هم سهم قابل تاملی از این آثار را دربرمیگیرد. برای بررسی عدم تمایل دانشگاهیان به تحقیق و تالیف درباره جنگ عراق و ایران با غلامرضا ظریفیان، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران که خود در جنگ حضور داشت و امسال هم از دواران گروه پژوهشهای نظامی و سیاسی کتاب سال دفاع مقدس بود، به گفتوگو پرداختیم که در این مجال بخش نخست آن منتشر شد.
قبل از این سراغ بحث اصلی برویم درباره سابقه جنگ صحبت کنیم؟
جنگ به لحاظ مفهوم و کنش از مباحاث سلبی و منفی بشر است. بشر همواره با جنگ مرزبندی اعتقادی، اخلاقی، روحی و روانی دارد. اما در زیست جهانش به لحاظ نظری آن را طرد میکند در واقعیت جنگ بر اساس روایتهای تورات، انجیل و قرآن جنگ از خانواده حضرت آدم شروع شد، آنجا قابیل هابیل را کشت و نخستین درگیری روی داد. بنابراین جنگ از همان آغاز ظهور انسان در زمین اتفاق افتاد. پس از آن وقتی تاریخ بشر را مرور میکنیم تاریخ بشر مشحون از جنگ است، چه از دوره باستان، میانه و در دوره معاصر. به طوری که وقتی نگاه کردم متوجه شدم بیش از هزار جنگ بر ما اتفاق افتاده و اقوام مختلف در دورههای متفاوت به ایران هجوم آوردند. از این رو چنین نبوده که بشر هر چه قدر به سمت پیشرفت روی آورده، از جنگ دوری کرده است. اتفاقاًً بر عکس به همان میزان که بشر پیشرفت کرده جنگ هم تداوم هم عمق پیدا کرده است. در قرن بیستم دو جنگ بزرگ جهانی روی داد، پس از آن جنگ کره، ویتنام و … در انتها جنگ عراق و ایران.
بنابراین جنگ پدیدهای است علیرغم اینکه بشر از آن خوشش نمیآید و مرزبندی شدید با آن دارد، اما همواره با بشر همراه است. امروز هم که در قرن بیست و یکم هستیم جنگ غزه و جنگ اوکراین روی داده است. از این رو پدیده جنگ، پدیده مستمری است که با ما زندگی کرده است. در گذشته جنگها بیشتر روایت شده، توسیدید و هردوت جنگها را روایت کردند و کمتر به سمت تئوریپردازی رفتند. البته چینیها درباره برخی از جنگها تئوریهایی ارائه دادند، اما اینکه جنگ را از منظر علمی مورد بحث قرار دهیم، پدیده مدرنی است. در واقع در دنیای مدرن نه تنها جنگ اساساً علوم انسانی به معنای امروز یک پدیده مدرن است که انسان را از زاویای مختلفش مورد بررسی علمی قرار میدهد. جنگ هم چون یکی از آثار انسان و زیادهخواهیهای اوست که مشمول نظریهپردازی شد و پس از آن دکترینهای مختلف جنگ شکل گرفت. اگر به بحث جنگ جهانی اول و دوم مراجعه کنید، کارهای نظری زیادی درباره این دو انجام شده و فیلم و آثار ماندگار تولید شده است. ضمن اینکه موزههای بزرگی در لندن، مسکو، آلمان و لهستان و … درباره این دو جنگ ساخته شده که بسیار زیبا و تاثیرگذار است.
آثار مکتوبی که درباره جنگها نوشتند هم در دیده شدن آنها در تاریخ نقش مهمی ایفا کردند؟
به نظرم برخی آثار مکتوب هم جنگها را ماندگار میکند مانند کتاب «جنگ میهنی» که درباره ویتنام است که جیم اوکانر با یک نگاه نظریهپرداز به جنگ ویتنام نگاه کرد و دال مرکزی آن را میهن قرار داد که از این کتاب میلیونها نسخه منتشر شد و ویتنام را از گوشه آسیا به یک پدیده جهانی تبدیل کرد. همچنین کتاب «جنگ و دیگر هیچ» اثر اوریانا فالاچی هم خیلی مشهور شد. در واقع در آن زمان ویتنام به نماد مبارزه تبدیل شد. هر چند آمریکا نتوانست پیروز میدان در ویتنام شود. بنابراین جنگ ویتنام با آثاری که درباره آن به چاپ رسید در ادبیات جهان ماندنی شد. چون آنها توانستند جنگشان را تئوریزه کنند و آن را صرفاً از بعد توصیف دربیاورند و به آن مدل و ایده بدهند، اما جنگ عراق و ایران که آخرین نبرد نیمه کلاسیک قرن بیستم و یکی از طولانیترین جنگها بود، (در حالی جنگ جهانی دوم چهار سال طول کشید.) جنگی که در یک نقطه مهم آسیا در کنار خلیج فارس با ابعاد گسترده پس از یک انقلاب مهم به وقع پیوست. آخرین انقلاب کلاسیک قرن بیستم که با فروپاشی حکومت پهلوی شکل گرفت که این حکومت پنجمین ارتش دنیا را در خلیج فارس داشت و با انقلاب اسلامی کنار رفت و پس از آن ایران با یک جنگ بزرگ روبهرو شد.
همه مسائلی که وجود داشت این ظرفیت را داشت که روی جنگ عراق و ایران پردازش عمیقی صورت بگیرد، آن را تئوریزه کند و مدلها و نظریههای مختلف از دل آن دربیاورد و آن را به یک مفهوم جهانی تبدیل کند که این اتفاق روی نداد.
بهتر است برای فهم موضوع مثالی بزنم؛ تصور میکنید میراث فرهنگی شرق بیشتر است یا غرب؟ شرق، چون تمدنهای بزرگ در شرق روی داده است حتی تمدن یونان هم به یک معنی در شرق قرار دارد. امپراتوری رم هم در زمان خودش در رم شرقی که در آناتولی و قسطنطنیه قرار دارد به مراتب از رم غربی پیشرفتهتربود. اما چرا امروز غربیها که شاید یک دهم از میراث تمدنی برخودار نیستند، توانستند میراث خودشان را در عرصههای مختلف هژمونیک کنند؟ آنها در جامعهشناسی دهها نظریه مختلف ارائه دادند در روانشناسی و فسلفه همینطور و سایر رشتههای علوم انسانی. در حالی میراث تمدنی شرق قدمت بیشتری نسبت به میراث غرب دارد و محتوای آن بیشتر است. اما غربیها توانستند میراث خودشان را تئوریزه و مفصلبندی کنند و برای آن دال مرکزی بگذارند با نگاه عقلانی آن را بررسی کنند و برآمدن نظریه از دل این میراث توانست آن را هژمونیک کند. به طوری که تصور شد اصلاً تمدن بشری از غرب شروع شده است در حالی که اساساً اینطور نیست به طوری که حتی ویل دورانت هم وقتی کتاب مینویسد از شرق شروع میکند. ضعف نظری، پردازشی و تحلیلی و تبیینی مانع از این میشود که میراث خودمان را، چه خوب چه بد ابتدا مدلبندی و نظریهسازی کنیم و بعد نظریه را به نظریه ملی، منطقهای و سپس جهانی تبدیل کنیم. در واقع کار نظریه این است که آنچه روی داده از زاوایای مختلف توصیف و پس از آن تجزیه و تحلیل میکند.
آنچه درباره جنگ عراق و ایران منتشر شده، در بعد توصیف است اما این توصیف هم کامل نیست؛ توصیفی که بیشتر در ژانر نظامی است و در نهایت ژانر سیاسی. در حالی جنگ تنها یک پدیده نظامی سیاسی نبوده است. درباره جنگ حتی در بحث سینما بجز چند کار خوب که ابراهیم حاتمیکیا و چند کارگردان دیگر ساختند، ابعاد اجتماعی، روانی و فرهنگی آن به درستی به تصویر کشیده نشده است. جنگ ما پس از سه دهه هنوز در مرحله توصیف است. هر چند نخستین مرحله در تاریخ توصیف است؛ یعنی باید توصیف دقیقی از مساله ارائه داد، اما ما حداکثر در بخش نظامی توانستیم توصیف داشته باشیم. ضمن اینکه خیلی کم وارد تحلیل شدیم مانند کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق» تالیف حسین علایی و آثاری که محمد درودیان به نگارش درآوردهاند، اما هنوز راه نرفته بسیار است.
در حالی که در جنگ عراق و ایران جا برای نظریهپردازی بسیار است که به نظرم یکی از آن نظریهها؛ نهادینه شدن دولت ملت در این جنگ است در حالی که تا قبل از آن چنین رویکردی صورت نگرفته بود. ایران ما در طول تاریخ جز دوره هخامنشی و دوره خاصی مانند دوره صفویه و سلجوقیان به لحاظ قومی و نژادی، کشوری چهل تکیه و چهل هویتی است، در حالی که سپهر ایران همیشه بر کشور ما حاکم بوده، اما هر وقت جنگی درگرفته، عمدتاً همان نقطه مبارزه با عامل هجوم درگیر شده است به طوری که در جنگ چالدران و جنگهای ایران و روس تا حدی این نوع مواجه را میبینیم، اما برای نخستین بار به ویژه در چهارصد سال اخیر در جنگ عراق و ایران مساله دولت ملت را مشاهده کردیم. در سایر اتفاقات مهم ایران مانند انقلاب مشروطه پدیده شهری است و حتی انقلاب اسلامی را هم برخی پدیده شهری میدانند، اما جنگ عراق و ایران به این شکل نیست و وقتی عراق به خوزستان حمله میکند، اقوام و ادیان مختلف به عنوان یک ملت کنار هم قرار گفتند و به صورت دولت ملت در این جنگ نهادینه شدند.
این ویژگی جنگ عراق و ایران نکته مهمی است که پردازش نشده و به نظریه تبدیل نشده است به ویژه اکنون که جامعه ما به شدت به انسجام اجتماعی نیاز دارد. این نوع نظریهها میتواند به تبلور انسجام اجتماعی کمک کند. بنابراین جنگ ما همچنان در بحث تحلیل و تبیین و بالاتر نظریه دچاری کاستی بسیار است. در این زمینه بجز یکی دو نظریه چندان تلاشی صورت نگرفته است. در حالی که ابعاد اقتصادی جنگ و نظام اجتماعی و جنگ به صورت جدی بررسی نشده است. من به عنوان فردی که در حاشیه جنگ حضور داشتم و بعد چند دهه در دانشگاه تدریس کردم، میتوانم این نکته را اذعان کنم ما نه که توانایی آن را نداشتیم که نظریاتی خوبی درباره جنگ ارائه کنیم حتی نتوانستیم جنگ را وارد آکادمی کنیم.
اتفاقاً یکی از ضعفهای عدم مطالعات گسترده و تحلیل جنگ به همین نکته برمیگردد. غیبت آکادمی در بررسی جنگ عراق و ایران.
بله، غیبت آکادمی در بررسی جنگ جدی است. چرا؟ چون برای آنها مساله نشد. چه زمانی موضوعی برای آکادمی مساله میشود، زمانی که به یک مساله علمی تبدیل میشود و مورد نیاز آنهاست. به جرات میتوانم بگویم پایاننامههایی که درباره جنگ تدوین شده، جزو پایاننامههای قوی نیست و عموماً پایاننامههای خیلی ضعیفی است. اخیراً من و حسین علایی داور یک رساله دکترا بودیم که یک دانشجو نقش سازمان بنادر و کشتیرانی در جنگ را بررسی کرده بود؛ نقش بنادر و کشتیرانی در جنگ نقش خیلی مهمی است. چون ما ۹۰ درصد نیازمان را با کشتیرانی در زمان جنگ حل کردیم. از این رو اقتصاد در جنگ موضوع خیلی مهمی است، اما در این رساله علیرغم تلاش زیاد مولف خیلی ضعیف بود، با اینکه موضوع خیلی پیچیده نبود و بحث جزئیات یک عملیات یا مسائل محرمانه در میان نبود، اما ارائه دهنده رساله شاکی از این بود که علیرغم تلاش و پیگیری زیاد با گزارشی که ارائه داد نتوانست به درستی موضوع را باز کند و مساله را توضیح دهد. به این دلیل که نتوانسته بود اسناد مرتبط با جنگ را بگیرد، در حالی که این موضوع با اسناد بورکراتیک ارتباط داشت و درباره جزئیات یک عملیات پیچیده نبود. مولف رساله شاکی از این بود که رنج بسیار کشیده بود که دو سند از سازمان بنادر و کشتیرانی بگیرد. این رساله در حالی سراغ این موضوع رفته بود که بیش از سه دهه از پایان جنگ میگذرد، اما هنوز دسترسی به اسناد برای پژوهشگران ممکن نیست. بنابراین با این وضعیت جنگ برای آکادمی مساله نمیشود. در حالی که جنگ در دنیا در دپارتمانهای دانشگاه وارد شده و با تکیه بر تئوریهای جنگ که ایجاد شد، قادر شدند به بررسی وضعیت امروز بپردازند و آینده را پیشبینی کنند. این اتفاق در کشور ما روی نداده است و عمدتاً سراغ توصیف رفتیم و در یک گام کوچک به مرحله تبیین قدم گذاشتیم آن هم بیشتر در عرصه مسائل عملیاتها و در تاریخ شفاهی هم قدمهایی برداشتیم.
کارهای تاریخ شفاهی را چطور ارزیابی میکنید؟
از آنجا که oralhistory یک علم است اما کارهای انجام شده در بحث جنگ را که نگاه میکنید از لحاظ فنون مصاحبه و چگونگی آن (که بسیار مهم است) به درستی استفاده نشده است و در نتیجه تاریخ شفاهی جنگ بیشتر روایتهای (local)) خاص افراد است. همچنین اطلسهایی در زمینه جنگ گردآوری و تالیف شده که کار خوبی است. اما در زمینه اقتصاد تنها کتاب «اقتصاد در جنگ تحمیلی» تالیف فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد و دارایی دوره ریاستجمهوری حسن روحانی است که کتاب قابل تاملی در حوزه اقتصاد جنگ به شمار میآید. به طور کلی کتابهای جنگ به موضوع آغاز آن خوب نگاه کردند، اما به پایان جنگ چندان درست و حسابی نپرداختند، در حالی که پایان جنگ موضوع بسیار مهمی است.
شاید به این موضوع برمیگردد که پژوهشگران هنوز به تمام اسناد جنگ دسترسی ندارند؟
بله، عدم دسترسی به اسناد کامل جنگ یکی از دلایلی است که پژوهشگران سراغ این موضوع نرفتند. در حالی که این موضوع بسیار مهم است، هر چند مسائل زیادی درباره جنگ داریم که هنوز به نگارش درنیامده است. اما در خاطرات هاشمی رفسنجانی مطالبی آمده و موضوعاتی مطرح شده است. در کنار آن برخی فرماندهان جنگ شروع به نوشتن خاطراتشان کردند. همچنین در مرکز اسناد و تحقیقات سپاه کارهای تحقیقاتی ماندگاری در حال تحقیق و نگارش است اما با همه این اوصاف نتوانستیم جنگ را تبدیل به نظریهها بکنیم، نظریاتی که به درد آکادمی و آینده ایران بخورد و با تکیه بر این نظریهها جنگ را جهانی کنیم، چون این جنگ حرفهای جهانی دارد.
نظر شما