سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه خاتونی: بهاره ارشدریاحی متولد ۱۳۶۴، نویسنده، منتقد ادبی و روزنامهنگار است. او فعالیت ادبی خود را به طور جدی از سال ۸۰ آغاز کرد. داستانهای کوتاهش در جشنوارههای ادبی مختلفی مانند صادق هدایت، بلقیس، حیرت، شمسه و حیات مقام کسب کردند. وی داوری جشنوارههای ادبی، تدریس داستاننویسی، روزنامهنگاری و نقد ادبی را نیز تجربه کرده است. نخستین مجموعه داستان کوتاهش با عنوان «لیتیوم کربنات» در سال ۹۲ توسط انتشارات بوتیمار منتشر شد. «تار تاریکی» درباره رویارویی دختر جوانی به نام دنا است که با مشکلات ورشکستگی پدر و مهاجرت ناگهانی مادرش به آلمان مواجه است. این اثر در هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، یکی از ۴ نامزد نهایی جایزه جلال در بخش رمان شد. خبرنگار ایبنا با وی گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید.
چه ویژگیای در اثر شما بود که میتواند دلیل انتخاب اثرتان برای نامزد شدن در جایزه جلال باشد؟
فرم نگارش این رمان به شیوه تعاملی است، از این فرم نگارشی در ادبیات فارسی ایران تابهحال استفاده نشده است. این شیوه در خواننده حس تعامل با متن را ایجاد میکند. مثلاً در بخشهایی از رمان، مخاطب با انتخاب فصلهای مجزا میتواند مسیرهای دیگری از داستان را بخواند، یعنی اگر از فصل یک شروع به خواندن کرده، در پایان فصل به او مسیرهایی داده میشود که اگر آن مسیرها را انتخاب کند، داستان به شکلی دیگر رقم خواهد خورد. همچنین در برخی از بزنگاهها، مخاطب در جایگاه شخصیت اصلی (دنا) قرار گرفته و یکی از مسیرهای پیش رو را انتخاب میکند. هر انتخاب، دنا را به سمت مجموعهای از حوادث که بر اساس روابط علت و معلولی به هم مرتبط شدهاند، سوق میدهد. در این هزارتو، هدف دستیابی به رستگاری است با تمام تعاریف محتملش؛ اخلاقی یا غیر اخلاقی. در نتیجه شخصیت اصلی رمان گاه پا به بیراهه سرقت و کلاهبرداری میگذارد و گاه با حذف صورت مسئله از مشکلات میگریزد.
به نظر میرسد برای نوشتن در این شیوه، نیاز به یک نقشه راه داشتید و با چالشهای نگارش به شکل تودرتو روبهرو بودید.
نوشتن رمان خیلی سخت بود، باید اجزاء و بخشهای داستان را در یک الگوریتم طوری در کنار هم چینش میکردم که روایت در حالتهای مختلف یعنی هم در امتداد و هم به صورت روایتهای مجزا معنی دهد. این رمان از نظر مضمون و معنا به انتخابهای فردی در بزنگاههای زندگی تاکید دارد که ایده اصلی در شیوه نگارشی را برایم رقم زد. یعنی با خود فکر کردم اگر در زندگی بیست سال به عقب برگردم و رشته دیگری را در دانشگاه انتخاب کنم و یا مسیر دیگری را ادامه دهم، چه میشد؟ چه اتفاقهایی برایم میافتاد؟ اینکه شخص من با انتخابهای متفاوت، چند حالت دیگر در زندگیام میتوانستم داشته باشم؟ این افکار باعث شکل گرفتن این رمان در این شیوه نگارشی شد.
برای نگارش این رمان چقدر زمان صرف شد؟
در دوران بارداری خود شروع به نگارش رمان کردم و تا زمانی که دخترم یکساله شد، نگارش رمان به پایان رسید. یعنی تقریباً حدود دو سال طول کشید.
چه بازخوردهایی از مخاطبانی که رمان را خواندند گرفتید؟
بسیاری بهخاطر اینکه با فرم نویی از نگارش و خواندن روبهرو بودند، آن را دوست داشتند و بعضی که آثار قبلی مرا خوانده بودند، از نثر روان و راحتتر آن نسبت به آثار قبلی میگفتند و اینکه در مسیر نگارش به سمت ارتباط بیشتر با مخاطب رفتهام. قبلاً از نثرهای سختخوانتر و فرمهای پیچیدهتر استفاده میکردم. در تار تاریکی به این نقطه رسیدم که درک و همراه شدن مخاطب برایم مهم شد.
یعنی حس میکنید در این رمان، قلمتان در نگارش به پختگی بیشتری رسیده است؟
صددرصد، همانطور که خودم هم در زندگی در مواجهه با شرایط جدید و ورود به هر مرحله پختهتر شدم.
رشته تحصیلیتان در دانشگاه چه بود؟
مهندسی صنایع غذایی خواندم که هیچ ارتباطی هم با نویسندگی ندارد. اما از نوجوانی شروع به نوشتن کردم. اولین اثرم را در ۱۷ سالگی نوشتم. از همان دوران در کلاسها و دورههای مختلف ادبی و نویسندگی شرکت میکردم.
انتخاب شما در شیوه نگارش، بسیار مرتبط است با نظریههای متاخرتر در حوزه روایتنویسی که سعی دارد تعامل و پویایی مخاطب را در خوانش بیشتر کند که اوج آن در ساختار سناریونویسی برای بازی کامپیوتری میبینیم.
بله، دقیقاً میخواستم به همین نکته اشاره کنم که فضای ساختاری رمان، مانند بازیهای کامپیوتری است که در همبستگی شدید در تعامل با مخاطب است.
برای نگارش در این شیوه نیاز به یادگیری متدهای جدید در روایتپردازی داشتید، برای این منظور منابع مطالعاتیتان چه کتابهایی بود؟
همسر من کارشناسیارشد نویسندگی رسانه دارد و موضوع پایاننامهاش نگارش نمایشنامههای تعاملی بود. او برای نگارش این ایده را به من پیشنهاد داد و اتفاقاً چالش اول من این بود که این شیوه بیشتر در بازیها رواج دارد و در برخی از سریالهایی که روایت تودرتو و پازلی دارند. البته در برخی رسانههای تعاملی مانند کتابچهها نیز این شیوه تعاملی به صورت کمرنگتر کار شده است، مثل گذاشتن جای خالی در برخی کتابها برای اینکه بچهها خودشان پایان داستان را بنویسند و… برای من مهم این بود که با توجه به محتوایی که در ذهن داشتم تنها فرم قابل اجرا همین است.
این رمان، یکی از ۴ نامزد بخش اصلی رمان شد، فکر میکنید این موفقیت چه کمکی به اثر خواهد کرد؟
در ابتدا اینکه اثر دیده شد، خوشحالم. بیش از دو دهه است که در این حوزه قلم میزنم، امید دارم که بعد از این، مخاطبان بیشتری اثر را بخوانند. به نظرم دستیابی به جایزهای که بهوضوح تلاش میکند دیدگاه و رای همهجانبهتری کسب کند و به جریان مستقل ادبیات داستانی روی خوش نشان دهد، امید و توان ادامه راه را برایم دوچندان خواهدکرد.
به نظر شما روند کاهشی کتابخوانی خصوصاً در بخش رمان، چه علتهایی دارد؟
این مسئله بسیار ریشهای است و مرتبط میشود با سیستم آموزشی کشور. به نظرم کتاب خواندن از همان ابتدا و در مدرسه باید برای بچهها جا بیفتد تا جایی که عادت به کتابخوانی در آنها نهادینه شود. به یاد دارم در دورهای که مربی آموزش داستاننویسی به کودکان بودم، میدیدم که بچهها اصلاً با مقوله ادبیاتداستانی تالیفی و ترجمه آشنایی ندارند. در این دوره، نوجوانان در در پایه هفتم هنوز متن را با غلط املایی مینویسند و این خودش گویای این است که کمتر کتاب، خصوصاً در حوزه ادبیات داستانی خواندهاند. به غیر از این به نظرم قاب سینما میتواند به دیده شدن ادبیات تالیفی ما کمک کند که چند مورد از آن را شاهد بودیم، مانند سریال «زخم کاری» و «یاغی» که به شناخته شدن نویسنده و اثر کمک کرد.
نظر شما