سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدی: محمود گبرلو نویسنده و روزنامهنگار سینمایی کشور، یکی از اعضای هیئت انتخاب فیلمهای سینمایی بخش بلند چهلو سومین جشنواره فیلم فجر است. به سراغ این نویسنده و روزنامهنگار سینمایی رفتیم و از کمیت و کیفیت اقتباس و سیمرغ فیلمنامه اقتباسی پرسیدیم که در ادامه شرح آن را میخوانید.
- درابتدا مسئله اقتباس را برای ما تعریف کنید.
وقتی یک فیلمساز بتواند یک قصه و داستان منتشر شده بردارد و از آن استفاده کند و آن را در قالبهای مختلف، تبدیل به یک فیلم سینمایی کند؛ به آن اقتباس میگوییم. گاهی اوقات اقتباس به صورت مستقیماً و تماماً منعکس میشود، گاهی اوقات هم داستان فیلم فقط برگرفته از داستان کتاب است و به نوعی کارگردان در داستان اولیه دخل و تصرف میکند و آن را تبدیل به یک فیلم سینمایی میکند. این تعریف من از اقتباس است که کارگردان از اثر یک نویسنده یا یک داستان نویسی که داستانش منتشر شده و گاهاً مشهور شدهاست یا به اصطلاح شناخته شده میتواند انجام دهد.
- چرا در سینمای ایران اقتباس مرسوم نیست؟ شما به عنوان نویسنده و روزنامهنگار سینمایی در این مورد چه نظری دارید؟ چرا اقبال به اقتباس در ایران کم است؟
به نظر من یکی از دلایلی که در سینمای ایران از داستانهای اقتباسی یا از اقتباس استفاده نمیکنند؛ نداشتن قدرت و توانایی فیلمنامهنویسهای ما در تبدیل یک داستان محکم و استوار به یک فیلم نامه جذاب است. از سوی دیگر، کارگردانها هم وقتی وارد کارگردانی میشوند؛ توانایی درآوردن یک اثر سینمایی از روی یک اقتباس را ندارند و این یک ضعف جدی است. به همین دلیل در سینمای ایران به سمت داستانهای اقتباسی یا کتاب برای اقتباس یا ساخت فیلمهایی که متاثر از اقتباس، حرکت نمیکنیم. ضعف جدی در این باره این است که پیدا کردن تهیه کننده برای ساخت این آثار خیلی راحت نیست؛ چون داستانهایی که اقتباسی هستند ممکن است که یک فرم خاصی داشته باشند و تماشاگر عام خیلی با آنها ارتباط برقرار نکند. بنابراین تهیهکنندهها به ندرت سعی میکنند از اقتباس استفاده بکنند. آنها بیشتر سعی میکنند یک فیلمنامه ساده و آسان را که تماشاگر بیشتری داشته باشد بسازند و طبیعتاً کارگردان در عرصه اقتصادی سینما تابع تهیهکننده است و بر اساس شرایط او و گردش اقتصادی فیلم، میتواند تصمیم بگیرد که آیا یک فیلم اقتباسی را بسازد یا نه! ولی در مجموع هر ۳ عضوی که در ساخت فیلم به هم متصل هستند چه فیلمنامهنویس و چه کارگردان و تهیهکننده به دلایل مختلف که عرض کردم رغبت برای استفاده از اقتباس ندارند. در صورتی که برعکس معتقدم که فیلمهایی که اقتباسی باشد برای تماشاگر حرفهای سینما که علاقهمند به فیلم دیدن هم هست، بسیار جذاب است. برای تماشاگر ثابت، این فیلمها میتواند خیلی جذاب و شیرین باشد ولی؛ متاسفانه گردش اقتصادی حاکم بر سینما این اجازه را خیلی نمیدهد که به این سمت گام برداریم.
- سیمرغ بلورین فیلمنامه اقتباسی یا فیلم اقتباسی در دورههایی از جشنواره فیلم فجر اهدا شده ولی این سیمرغ دائمی نیست. فکر میکنید اگر این سیمرغ دائمی شود فیلمسازها رغبت بیشتری برای ساخت فیلم اقتباسی پیدا میکنند؟
بله، هر جشنواره یا هر جایزهای که برای یک جریانی یا یک موردی در سینمای ایران تعیین میشود؛ نشانه این است که میتواند این جریان گسترش پیدا کند و علاقهمندان زیادی را به سمت خودش جذب کند. به نظر من حذف سیمرغ فیلمنامه اقتباسی در برخی دورهها، اشتباه بوده است. ما برای پایداری سینمای خوب داستانی حرفهای، به شدت نیاز به اقتباس داریم و چقدر خوب است که این جایزهها میتواند مشوقی برای فیلمنامه نویسها باشد و با فراهمسازی زمینه باعث حضور بیشتر هنرمندان در این عرصه باشد.
- امسال در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر بیش از ۱۰ اثر اقتباسی داریم که یکی از آنها فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی است که از کتابی به همین نام اثر فرهاد حسن زاده اقتباس شدهاست. به نظر شما میتوان به افزایش ساخت فیلمهای اقتباسی خوش بین بود؟
نکته مهم، حمایت همه از ساخت فیلمهای اقتباسی است و تهیهکننده، کارگردان، فیلمنامهنویس یا حتی ارگانها و سازمانهای مرتبط در این جریانسازی نقش دارند. چون تدوام پایدار سینمای ایران در آینده، با حرکت به سمت اقتباس اتفاق میافتد. چون تماشاگر حرفهای و فهیم و دقیق، این فیلمها را بیشتر میپسندد اما نکته مهم این است که برای گسترش فیلمهای اقتباسی، ما باید فرصت جرئت و جسارت را برای کارگردان فراهم کنیم که بتواند تلفیقی از نگاه خودش و اقتباس را در فیلم داشته باشد. تا فیلم بتواند جذابیت بیشتری برای تماشاگر داشته باشد و این متاسفانه باب نیست. برخی نویسندگان دلشان میخواهد، فیلمها براساس داستان «نعل به نعل» اقتباسی پیش برود؛ بنابراین منتقد یا گلهمند میشوند. درصورتیکه، در مواقعی نیاز است که فیلمساز روح آن اقتباس را به تماشاگر منتقل کند.
فیلمساز میتواند برخی از تکههایی از فضای داستان را اقتباس و استفاده کند یا یک جاهایی خلاقیت و نوآوری خودش را به کار ببرد. مثل همین نمونههایی که در جشنواره مثال زدید. من فیلمها را دیدهام نمیتوانیم بگوییم که کارگردانها دقیقاً نعل به نعل باید از این داستان استفاده کنند؛ چون ممکن است کشش سینمایی نداشته باشند و ضمناً، دنیای کتاب یک چیز دیگر است، تخیل در مطالعه کتاب داستانی خیلی قدرتمند است اما در سینما این چشم است که میتواند خیلی تاثیر بگیرد. فیلم میتواند بیننده را از این طریق جذب خودش کند. بنابراین، کارگردان باید با استفاده از فضای داستانی، اقتباسی بسازد که از لحاظ صحنهآرایی، فیلمبرداری و بازیگری هم بتواند نوآوریها و خلاقیتهایی داشته باشد. درنهایت تماشاگرها که با نگاه بصری یک فیلم را نگاه میکنند برایشان جذاب خواهد بود.
- این جرئت را چه طور میتوانیم به کارگردان بدهیم؟ این وظیفه تهیهکننده است یا مردم؟
به نظرمن در وهله اول این صاحب اقتباس است که باید این اجازه را بدهد. نویسنده داستان یا کتاب، باید این اجازه را به فیلمساز بدهد که او با درایت و فکر و خلاقیت سینمایی خودش داستان را روی پرده سینما نشان بدهد. نویسنده باید خیلی معترض نشود و انتظار هم نداشته باشد که فیلم «نعل به نعل» عین داستان قصه پیش برود. اصل این است که فیلم برگرفته از یک داستانی باشد اما روح اصلی داستان، از طریق پرده سینما با ابزارهای متفاوت سینمایی به تماشاگر منتقل شود. اگر ما بخواهیم این قدرت را بیشتر کنیم و سینمای پایداری را از لحاظ سینمای داستانی داشته باشیم. نهادها، سازمانها یا تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی به جای اینکه به نویسندهها سفارشهای خاصی را بدهند که ممکن است در قالب سینمایی خیلی جذاب نباشد؛ میتوانند از فیلمنامهنویسان بخواهند که از داستانهای شناخته شده و معتبر استفاده کنند و آن را تبدیل به فیلمنامه کنند.
- پیشنهاد شما اقتباس از منابع ایرانی است یا اقتباس از منابع خارجی را پیشنهاد میکنید؟
در وهله اول ایرانی. ولی به نظرمن فرقی نمیکند؛ چون داستان، ایرانی و خارجی ندارد. اصل این است که داستان جذابی باشد و برای خواننده آن کتاب کشش داشته باشد؛ چه ایرانی باشد و چه خارجی باشد. ولی طبیعتاً اگر داستان ایرانی باشد با فرهنگ ذهنی تماشاگر نزدیکتر است و تماشاگر آن را بهتر میپذیرد.
نظر شما