چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۶
یک طنز سرد و ساکت

دوبوا نویسنده‌ای است که نثرش در عین سادگی، بسیار حساب‌شده است. او معمولاً از جملات نسبتاً کوتاه و ریتمی منظم استفاده می‌کند؛ نوعی نثرِ «بی‌ادعا» که به ظاهر چیزی پنهان نمی‌کند اما دقیقاً همین خونسردی است که اثر را به سمت ابزورد پیش می‌برد.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آرش نعمتی؛ این روزها نمایشی به نام «شوخی می‌کنید موسیو تانر» به نویسندگی و کارگردانی اصغر نوری در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته که بر اساس رمانی به همین نام اثر «ژان‌پل دوبوا» (Jean‑Paul Dubois) و با ترجمه کارگردان نمایش شکل گرفته است. به این بهانه، مروری داشتیم بر رمان فرانسوی «شوخی می‌کنید موسیو تانر».

رمان «شوخی می‌کنید موسیو تانر» به قلم ژان‌پل دوبوا، در ظاهر داستانی است درباره بازسازی یک خانه روستایی در فرانسه اما هرچه پیش‌تر می‌رویم، روشن می‌شود که این «بازسازی» بیش از آن‌که پروژه‌ای معماری باشد، نوعی کالبدشکافی جامعه معاصر و آزمونِ طاقت انسانی است. دوبوا از دلِ تجربه‌ای ظاهراً پیش‌پاافتاده تعمیر و نوسازی خانه طنزی تلخ، آرام و بسیار دقیق بیرون می‌کشد که در سنتِ رمان فرانسوی معاصر جایگاه خاصی دارد. او در این رمان دقیقاً همان کاری را می‌کند که پیش‌تر در «زندگی فرانسوی» و دیگر آثارش انجام داده بود: روایتِ فروپاشی آرام انسان در میانه ساختارهای بوروکراتیک و مناسبات اجتماعی‌ای که به ظاهر عادی می‌نمایند اما در عمل خردکننده هستند.

خلاصه موقعیت روایی؛ کابوس بازسازی

قهرمان داستان تصمیم می‌گیرد خانه‌ای قدیمی در حومه‌ای خوش‌منظره بخرد و بازسازی کند. این تصمیم که در ابتدا همراه با خیال‌پردازی‌های رمانتیک از زندگی آرام، طبیعت، سکوت و «خانه‌ای رویایی» است خیلی زود به یک کابوسِ طولانی از برخورد با پیمانکارها، معمارها، کارگرها، ادارات، بیمه‌ها، قوانین و در یک کلام هر آن‌چه در جامعه مدرن می‌تواند میان انسان و زندگیِ ساده مورد نظرش فاصله بیندازد، تبدیل می‌شود.

آن‌چه دوبوا را از بسیاری نویسندگان طنز اجتماعی متفاوت می‌کند، این‌ست که همه‌چیز در رجیستر «کم‌صدا» روایت می‌شود. طنز او جیغ نمی‌کشد؛ بلکه زیرپوستی، با فاصله‌گذاریِ مودبانه و لحنی تقریباً خونسرد عمل می‌کند. یکی از محورهای اصلی رمان، برخورد تانر با جهان «کارهای اداری» و «اهالی حرفه‌ای» است. هر معمار، لوله‌کش، برق‌کار یا نقاش، جهانی کوچک از قواعد و بی‌قاعدگی‌هاست. دوبوا این شخصیت‌ها را هرگز به کاریکاتورهای صرف فرو نمی‌کاهد؛ بلکه با چند حرکت ساده زبانی و رفتاری، هر کدام را به تیپ‌های به‌یادماندنی بدل می‌کند: آدم‌هایی که واقعاً می‌توانید تصور بکنید امروز در حومه هر شهری با آن‌ها طرف بشوید.

در گزارش‌هایی از جمله در یادداشتی که روزنامه لوموند به مناسبت دریافت جایزه گُنکور درباره دوبوا منتشر کرد، بارها به این نکته اشاره شده که او نویسنده «بدن‌های فرسوده و ذهن‌های خسته» است؛ شخصیت‌هایش معمولاً در مواجهه با سازوکارهای بزرگ اجتماعی، کم‌کم از درون تهی می‌شوند اما او این خالی‌شدن را با نوعی طنز سرد مدیریت می‌کند. در «شوخی می‌کنید…» این فرسودگی، هم جسمانی است (دوندگی‌های بی‌پایان، هزینه‌ها، دردسرها) و هم روانی (احساس دائمیِ گرفتارشدن در یک بازی که قواعدش مدام عوض می‌شود).

ساختار روایت و موسیقی نثر

دوبوا نویسنده‌ای است که نثرش در عین سادگی، بسیار حساب‌شده است. او معمولاً از جملات نسبتاً کوتاه و ریتمی منظم استفاده می‌کند؛ نوعی نثرِ «بی‌ادعا» که به ظاهر چیزی پنهان نمی‌کند اما دقیقاً همین خونسردی است که اثر را به سمت ابزورد پیش می‌برد. در این رمان، فصل‌ها همچون اپیزودهایی از یک سریال کمدی سیاه هستند. هر فصل ما را با بحران جدیدی در پروژه بازسازی مواجه می‌کند؛ بحرانی که از حد تحمل انسان فراتر می‌رود اما نه آن‌قدر که به تمامی، به تراژدی بدل شود.

این ساختار اپیزودیک از نظر بعضی منتقدان فرانسوی، ویژگی بارز کار اوست: او داستان را نه بر محور یک گره‌افکنی و گره‌گشایی کلاسیک، بلکه بر پی‌درپی‌شدنِ موقعیت‌های به ظاهر جزیی بنا می‌کند. حاصل کار سرگیجه‌آور است: همه‌چیز کوچک است اما مجموعه این «کوچک‌ها» به تجربه‌ای فرساینده و در عین حال مضحک تبدیل می‌شوند.

این داستان بازنمایی نوعی از ادبیات که نه در ساحت متافیزیک، بلکه در سطح امور روزمره، ابزوردبودن جهان را آشکار می‌کند: از خرابی یک دیوار گرفته تا تاخیرِ مکرر یک پیمانکار. ویژگی برجسته کار دوبوا در این‌ست که «نشان می‌دهد چطور پوچی، دیگر نه در فضاهای خالی یا متروک، بلکه در اتاق نشیمن و دفتر بیمه و کارگاه نجاری اتفاق می‌افتد.»

از این منظر، کتاب برای خواننده ایرانی می‌تواند به‌شکلی غافلگیرکننده ملموس باشد: مشکلات ساخت‌وساز، برخورد با پیمانکارها، وعده‌های سرِ خرمن، تأخیرهای بی‌پایان، هزینه‌هایی که مدام بالا می‌رود و نهایتاً پرسش ساده‌ای که مدام در ذهن تکرار می‌شود: «آیا کسی دارد با من شوخی می‌کند؟».

توازن میان خنده و تلخی

یکی از موفقیت‌های این رمان این‌ست که هرگز به یک شکایت‌نامه صرف تبدیل نمی‌شود. دوبوا این مهارت را دارد که در اوج عصبانیت، طنزی آرام را زنده نگه دارد. شخصیت تانر قربانی است اما هم‌زمان بازی را ادامه می‌دهد و این مشارکت اوست که رمان را از دوگانه ساده «قربانی / جلاد» دور می‌کند.

دوبوا از خواننده نمی‌خواهد فقط بخندد یا فقط خشمگین شود؛ او از ما می‌خواهد «خودمان را در آینه این وضعیت ببینیم؛ با همه ضعف‌ها، منفعل‌بودن‌ها و توجیه‌های کوچک‌مان». این نکته بسیار مهمی است: رمان نه یک خطابه اجتماعی است و نه یک فکاهی سبک، بلکه تلاشی است برای ثبت شکلی از زندگی که در آن خنده و یأس به طرز جدایی‌ناپذیری درهم تنیده‌اند.

در نهایت، جذابیت کتاب در این‌ست که یک اتفاق پرتکرار و معمول را به تجربه‌ای جهان‌شمول تبدیل می‌کند: مواجهه انسان با نظام‌هایی که قرار بوده زندگی‌اش را بهتر کنند اما گاه چنان در خود پیچیده می‌شوند که او را تا مرز جنون می‌برند. دوبوا این وضعیت را نه با فریاد، بلکه با لبخندی کج و طعنه‌آمیز روایت می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها