سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۰
جریان اصلی سینمای جهان از ادبیات تغذیه می‌کند

امیررضا مافی گفت: جریان اصلی سینمای جهان از ادبیات تغذیه می‌کند. حتماً جایزه و تشویق راهکار خوبی است؛ البته در جشنواره فجر، جوایز فیلم‌نامه اقتباسی در چند دوره وجود داشته که من به خاطر دارم و بعداً کنار رفته است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: جشنواره فیلم فجر در راه است و بار دیگر موضوع اقتباس از ادبیات در سینمای ایران مورد بحث قرار گرفته است.

چرا سینماگران ما کمتر به سراغ داستان‌های غنی ادبیات معاصر می‌روند؟ آیا زمان آن نرسیده که این ادبیات را به منبعی برای خلق آثار سینمایی جذاب تبدیل کنیم؟

امیررضا مافی، نویسنده، منتقد سینما و مدیر فرهنگی در گفت‌وگویی با ایبنا به این پرسش‌ها پاسخ داده است. او درباره چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی سینمای اقتباسی صحبت کرده و بازگشت به ادبیات را راهی برای خلق جهان‌های داستانی جدید معرفی می‌کند. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید می‌تواند فرصتی برای اندیشیدن به پیوند ادبیات و سینما و آینده این همکاری در ایران باشد.

- با توجه به اکران فیلم «باغ» کیانوش و استقبال مخاطبان از آن و همچنین اینکه این فیلم در رقابت جشنواره فجر سال گذشته در کنار چند فیلم اقتباسی دیگر به نمایش درآمد، به نظر شما سینمای ایران با توجه به این‌گونه استقبال‌ها از سوی مردم و سرمایه‌گذاران، حرکت به سمت اقتباس را تسریع خواهد کرد؟ نظر شما درباره نیاز وجودی سیمرغ یا جوایز فیلم‌نامه اقتباسی برای انگیزش بیشتر فیلم‌سازان در این حوزه چیست؟

به‌طور صریح و شفاف به شما می‌گویم که جوایز جشنواره‌ها در حوزه فیلم‌نامه اقتباسی به خصوص سیمرغ فیلم‌نامه اقتباسی که سال‌هاست مطرح می‌شود، برای موضوع سینمای اقتباسی و اساساً مفهوم اقتباس کافی نیست. در ابتدا، ما باید به خلق و توسعه ادبیات بپردازیم و سپس اقتباس معنادار خواهد بود. آثار متعددی در ادبیات ما وجود دارد که قابلیت اقتباس را دارند، اما این مسئله به لحاظ فرهنگی در ما شکل نگرفته است. حتماً جایزه و تشویق راهکار خوبی است؛ البته در جشنواره فجر، جوایز فیلم‌نامه اقتباسی در چند دوره وجود داشته که من به خاطر دارم و بعداً کنار رفته است. در دوره‌هایی هم به فیلم‌نامه‌های اورجینال جایزه داده می‌شد و هم به فیلم‌نامه‌های اقتباسی، اما با یک جایزه، مسئله حل نمی‌شود. این مسئله دو سویه است؛ نخست، ما باید ادبیات خود را توسعه دهیم که در این زمینه ضعف زیادی داریم. به نظر من، جهان‌های غنی برای اقتباس در ادبیات معاصر فارسی کم داریم. به ادبیات کهن کاری ندارم؛ زیرا وقتی این حرف را می‌زنیم، بلافاصله با این سخن مواجه می‌شویم که «ما شاهنامه، مثنوی، نظامی، سعدی و کلی محل اقتباس در ادبیات کهن و غنایی خود داریم». من به جهان امروز و ادبیات معاصرمان کار دارم؛ زیرا ادبیات ما در ایران منقطع شده است و در اینجا غنا نداریم و چون غنا نداریم، فرهنگ اقتباس نیز شکل نگرفته است. در حالی که در غرب، خصوصاً در نظام‌های فیلم‌سازی یا سریال‌سازی آمریکایی، عمده آثار تولید شده، اقتباس می‌شوند. ابتدا یک اثر ادبی خلق می‌شود، یک داستان و جهان داستان شکل می‌گیرد و سپس بر اساس آن جهان داستان، به سراغ اقتباس می‌روند. این یک مسئله بسیار مهم است که ما آن ادبیات غنی را نداریم. به عنوان مثال، ما زیر برند شرکت فیلم‌سازی برای تولید کتاب‌های کمیک مثل «DC Comics» نداریم و کامیک موشن‌های جدی نیز در ایران خلق نکرده‌ایم. شما نگاه کنید، ما کمیک بوک را در ایران خلق نکرده‌ایم و اصلاً فرهنگش را شکل نداده‌ایم. برای مثال سریال پرطرفدار این روزهای اخیر ما چیست؟ «پنگوئن» پنگوئن کاراکتری است که حدود ۶۰ تا ۷۰ سال پیش در مجموعه بتمن خلق شده است و از آن اسپین‌آف‌هایی ساخته شده است. فکر می‌کنم کاراکتر پنگوئن در فیلم سینمایی بتمن، در سال ۲۰۲۲ حضور داشته و دوباره این اسپین‌آف شده و به سریال تبدیل شده است. در ایران تمام محصولات جانبی که حول سوژه‌های ابرقهرمانی بوجود می‌آید را نداریم. تنها تک ستاره‌هایی مانند «باغ کیانوش» شکل می‌گیرد که قصه خوب و سینمایی و قابلیت دراماتیزه شدن برای سینما را دارد و سپس به سراغ آن می‌رویم و آن را می‌سازیم.

ممکن است بپرسید که آیا در این وضعیت، آثاری برای غنای اقتباس وجود دارد؟ پاسخ من این است که بله، حتماً آثاری داریم، اما باید دو مسئله را همزمان در نظر بگیریم. نخست این‌که، گاهی تصور می‌شود که ما در ادبیات غنی هستیم، فرهنگ اقتباس نداریم و کارگردانان تمایل به فیلمنامه تألیفی دارند. آیا کارگردانان ما همه نویسنده می‌شوند؟ نه، می‌خواهم بگویم که نباید از این بخش غافل شویم که ادبیات معاصر ما غنی نیست. گونه‌های مختلف در آن شکل نگرفته و موج‌هایی وجود داشته که موجب شده در هر دوره‌ای آثار مشابهی تولید شوند. بنابراین، منابع غنی برای اقتباس به شدت کم است.

ابتدا باید کمبود ادبی را بپذیریم و سپس به سراغ راه‌حل‌های این مسئله برویم و همزمان فرهنگ سینمای اقتباسی را ارتقا دهیم. یکی از راه‌ها، توجه به جوایز و مفهوم اقتباس است، اما راه مهم‌تر این است که به خلق جهانِ داستان بپردازیم. آیا باید صرفاً داستان بنویسیم؟ نه! ما باید جهان داستان خلق کنیم. این موضوع به شدت مورد غفلت واقع شده است. ما برای تولید فیلم همواره تهیه‌کننده و کارگردان داریم و در این چرخه جای خالق اثر به عنوان کسی که می‌تواند یک اثر را در ادبیات پیدا کند، آن را اقتباس کند و پیشنهادش را به عرصه تصویر بیاورد؛ خالی است.

علاوه بر این، ما در ایران نقش‌هایی داریم که می‌توانند ارتباط بین این دو حوزه را برقرار کنند، اما به آن‌ها توجه کافی نشده است و باید به آن‌ها فکر کنیم. من پیشنهاد داده‌ام که در دانشگاه‌ها حتماً تهیه‌کننده ارشد، خالق اثر آموزش ببینند. همچنین منتقدان فیلم نیز باید آموزش ببینند و مطالبه‌گری در آن‌ها باید شکل بگیرد. در این صورت فرهنگ عمومی قادر خواهد بود ما را به سمت ایجاد یک ادبیات غنی سوق دهد تا بر اساس آن ادبیات غنی بتوانیم فیلم‌های خوب اقتباسی تولید کنیم که «باغ» کیانوش یکی از نمونه‌های قابل تأمل آن است.

- به نظر می‌رسد اقتباس از کتاب‌ها، به‌ویژه در سینمای کودک و نوجوان، به ترویج کتاب‌خوانی و تقویت فرهنگ کتاب‌خوانی در نسل آینده کمک می‌کند. آیا از نظر شما این گزاره صحیح است و اصولاً تا چه حد اقتباس در سینمای کودک مهم‌تر از سینمای بزرگسال است؟

بدون تردید با شما موافقم. در عصر تصویری‌شده جهان، رجوع به مبنای یک اثر تصویری بعد از مشاهده آن افزایش یافته است؛ به این معنا که بسیار اتفاق می‌افتد که ما یک فیلم یا یک سریال را می‌بینیم و از آن خوشمان می‌آید و سپس به خرید و مطالعه کتابی که منبع الهام یا منبع اقتباس آن بوده، می‌پردازیم. این امر بسیار مهم است و من با صحیح بودن این گزاره موافقم؛ اما این گزاره کافی نیست. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که ما باید به سمت خلق جهان داستان حرکت کنیم که از آن محصولات متعددی ممکن باشد؛ یعنی کتابش منتشر شود، داستان کوتاهش نوشته شود، انیمیشنش ساخته شود، سریالش تولید و فیلم سینمایی آن ساخته شود.

در گذشته، وقتی نویسنده‌ای اثری را می‌نوشت، تنها به این فکر می‌کرد که قصه‌اش را تعریف کند و گاهی نیز فردی پیدا می‌شد که می‌گفت این قصه قابلیت این را دارد که مثلاً سریالی یا فیلم سینمایی‌اش تولید شود. اکنون در مبدأ طراحی یک قصه، در مبدأ نوشتن یک کتاب، ما باید به امکان اظهار گونه‌های مختلف آن بیندیشیم. یعنی وقتی داریم یک کتاب می‌نویسیم، باید به این فکر کنیم که از این کتاب چه محصولاتی ممکن است تولید شود. اگر می‌خواهیم سهم جدی از بازار کودک و نوجوان خود را به دست آوریم، باید برای تولید محصولات جانبی تا گونه‌های مختلف به سمت خلق جهان داستان حرکت کنیم که یکی از نمودهای این جهان داستان، می‌تواند کتاب یا رمان باشد.

ما نمی‌توانیم بچه‌ها را به صرف جمله «برو کتاب بخوان!»، کتاب‌خوان کنیم. ما باید جهانی جدید در قالب جهان داستان را به بچه‌ها عرضه کنیم و بعد به آن‌ها بگوییم که به این جهان علاقه‌مند شوند. مانند کاری که برای کی‌پاپ کره جنوبی رخ داده و هم‌چنین در اتفاقاتی که امروز در آمریکا شاهد آن هستیم. مجموعه‌ای از آثار طراحی می‌شود تا بچه‌ها را به خواندن ترغیب کند. مثلاً «هری پاتر» توسط جی.کی. رولینگ نوشته می‌شود و او همزمان با نوشتن، می‌داند که این اثر چقدر برای تولید فیلم‌های سینمایی فضای دارد و چه بسیار مخاطبانی که پس از دیدن فیلم‌های هری پاتر به مطالعه کتاب‌های آن روی آورده‌اند و پس از طی این مرحله از روی «هری پاتر»، خرده روایت‌ها یا اشکالی از انیمیشن ساخته شد و بعدتر محصولات جانبی یا پارک‌هایی نیز بر اساس این کتاب موفق و پرفروش ایجاد شد.

یا مثلاً؛ شما مشاهده می‌کنید که در «بازی تاج و تخت»، خود نویسنده کتاب، خالق جهان بصری سریال «گیم آف ترونز» نیز می‌شود. یعنی آن جهانی را که خلق کرده، خودش به یک اثر تبدیل می‌کند. اما ما این کار را نمی‌کنیم. ما باید یاد بگیریم که در نوشتن، جهان داستان خلق کنیم.

از سوی دیگر، باید یاد بگیریم که دیگر صرفاً با یک کتاب نمی‌توان ترویج کتاب‌خوانی کرد. ما باید به مخاطبان نسل امروزمان مجموعه‌ای از نمودهای یک اثر که مبنایش می‌تواند کتاب باشد را معرفی کنیم تا کودکان و نوجوانان ما یا حتی مخاطبان بزرگسال درگیر این جهان شوند. به نظر می‌رسد دیگر کتاب تنها پل ارتباطی ما با مخاطبان امروزی نیست و نخواهد بود؛ مگر، کتاب‌هایی که تخصصی نوشته شده‌اند یا مخاطبانی که همچنان از تخیل کردن در ادبیات لذت می‌برند. در جهان تصویری‌شده امروز، این امر بسیار کم‌رنگ شده است که البته این اقتضای این دوران است. من له یا علیه آن نظری ندارم.

- با توجه به دقت نظر شما در زمینه سینمای ایران و جهان، تا چه حد اقتباس را یک ایده فرهنگی درست و موفق می‌دانید و ظرفیت سینمای ایران در این زمینه چگونه است؟

اقتباس اصلاً چیزی نیست که من بگویم یک ایده فرهنگی درست و موفق است یا خیر. این امر به وضوح اثبات شده و نیازی به تأیید من یا امثال من ندارد. اقتباس، پدیده‌ای است که جریان اصلی سینمای جهان را تغذیه می‌کند. اما ما در ایران باید این دو ملاحظه را حتماً مدنظر داشته باشیم که ابتدا باید به این سمت برویم که منابع کافی برای اقتباس تهیه کنیم. ما به منبع که ابتدای مسیر اقتباس است، کمتر توجه می‌کنیم و بیشتر بر روی اقتباس که یک فرآیند و روش است، تمرکز داریم و محصول عالم سینما را مورد توجه قرار می‌دهیم. اگر از نقطه آغاز این فرآیند مثل امروز غفلت کنیم، دو نقطه بعدی محقق نخواهد شد.

به نظرم ما در موضوع اقتباس به اندازه کافی سخن گفته‌ایم و ایده‌های متنوعی را درباره اقتباس در شرایط امروز جامعه فرهنگی و هنری خود شرح و بسط داده‌ایم. اما چه کار نکرده‌ایم؟ بسیار خوب، این روش خوب است و مهم‌ترین روشی است که سینمای غرب حداقل با آن پیشرفت کرده است؛ اما چرا نمی‌گوییم که این روش خوب، نیازمند منابع مناسب نیز هست.

تأکید می‌کنم ما باید منابع معاصر داشته باشیم و این نکته کاملاً شفاف است که ادبیات معاصر ما ادبیات قدرتمندی نیست؛ بلکه بیشتر ادبیات تک ستاره‌ها است و ادبیات غنی و پردامنه‌ای نیست. اساساً به همان اندازه که ما از فلسفه تهی شده‌ایم، از ادبیات نیز تهی شده‌ایم. ادبیات را به طور عام مطرح می‌کنم. در بسیاری از موارد، ترجمه برای ما کفایت کرده و ما تألیف را قدر ندانسته‌ایم یا نتوانسته‌ایم صاحبان آثار را به ارزشمند شمرده شدن در میان جامعه ترغیب کنیم تا تألیف کنند. ما برای مترجمان شأن قائل شده‌ایم، اما برای مؤلفان جز تک ستاره‌ها ارزشی قائل نشده‌ایم. باید به سمت ارزشمندی تألیف حرکت کنیم.

در حوزه‌هایی مانند ادبیات دفاع مقدس یا ناداستان و روایت‌های مربوط به آن، آثار خوبی بر اساس واقعیت نوشته شده‌اند و جدا از ضعف برخی روایت‌ها دارند، منابع جدی برای اقتباس هستند اما در حوزه‌های دیگر نه. به ویژه در حوزه‌ای مثل ادبیات که جهان داستان از تخیل سرچشمه می‌گیرد، وضعیت متفاوت است. ما جامعه‌ای داریم که در سال‌های اخیر تخیلش کاهش یافته؛ جامعه‌ای که خیال در آن کم‌رنگ شده است و به لحاظ فرهنگی به «تخیل و خیال» که من عمداً این دو را جدا نام می‌برم، کمتر ارزش گذاشته شده است. اگر کسی فانتزی، خیال یا قدرت تخیل داشته باشد، معمولاً او را سر به هوا تلقی می‌کنیم و ارزش چندانی برایش قائل نمی‌شویم. جامعه‌ای که در آن خیال وجود نداشته باشد، دچار ضعف در خلق ادبیات خواهد شد.

خلق ادبیات در ما ضعیف شده است. باز هم با اشاره به حجم اقتباس‌های دفاع مقدس می‌گویم علت را در از دست رفتن ارزش خیال می‌بینم. اکنون باید برای اینکه منابع اقتباس تولید شود، چانه‌زنی کنیم و ادبیات بسازیم. اقتباس را همه می‌شناسند و بلدند و ضرورت آن را درک می‌کنند؛ اما آن‌چه که کمتر به آن پرداخته می‌شود و نمی‌دانیم، ضرورت تولید منابع برای اقتباس است. باید این نکته را نیز بشناسانیم، بفهمانیم و بها بدهیم به خلق منابع متعدد با ظرفیت‌هایی که ذکر کردم؛ یعنی به جهان داستان‌هایی که قابلیت ارائه و اظهار در اشکال مختلف را دارند، بها دهیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها