یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۲
برگزاری نشست «سفر قهرمان» بر مبنای کهن‌الگوها در بوشهر

بوشهر – افسانه دارابی، مسئول کتابخانه عمومی خلیج فارس با اشاره به برگزاری نشست‌های تخصصی سفر قهرمان ویژه نسل جوان و نوجوان بر مبنای کهن‌الگوها در بوشهر، بر این باور است که سفر قهرمان تنها یک داستان اسطوره‌ای نیست؛ بلکه تفکری است که عمیقاً در وجود همه انسان‌ها نهادینه شده است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهام بهروزی: یکی از راه‌های هویب‌یابی و تقویت ماهیت و اصالت فکری در نوجوانان آشنایی و انس آن‌ها با کهن‌‎الگوها و الگوواره‌های فکری است که در دوره حاضر به‌شدت توصیه می‌شود؛ چراکه نسل امروزی بنا به دلایل مختلفی در مسئله هویت و حقیقت وجودی خویش با تردیدهایی مواجه است که می‌توان با هدایت آن‌ها به سمت اسطوره‌ها، کهن‌الگوها و پارادیم‌ها، هویت وی را در ابعاد مختلف بازشناسی کرد.

خوشبختانه در این زمینه کتابخانه عمومی خلیج فارس بوشهر که پس از بازطراحی، گستره خدمات‌دهی آن توسعه یافته و با ارائه خدمات نوین کتابخوانی نه تنها در امر توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی و امانت کتاب تلاش می‌کند، بلکه با برگزاری نشست‌های تخصصی درصدد برآمده تا مسئله «هویت» را در میان نوجوانان به یک دغدغه تبدیل کند که یکی از این نشست‌های منحصربه‌فرد با عنوان «سفر قهرمان» با مشارکت کارشناسان و تسهیلگران کتاب نوجوان هر پنجشنبه برگزار می‌شود. در این نشست، اسطوره‌ها و کهن‌الگوهای جهان و ایران و شاخص‌ترین آثاری که در این زمینه پدید آمده است، مطرح و مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مسئول کتابخانه عمومی خلیج فارس بوشهر که یکی از فعال‌ترین بخش‌های کودک و نوجوان کتابخانه عمومی استان را در این مرکز فرهنگی دایر کرده است، گفت: «نخستین بار جوزف کمبل در دهه ۱۹۴۰ به اصول و مبانی اسطوره‌ای و کهن‌الگوی قهرمان در داستان‌ها، حماسه‌ها و افسانه‌ها اشاره کرد. کتاب «قهرمان هزار چهره» او در واقع شناسایی این الگوهاست. به عقیده کمبل، «قهرمان از دنیای مسائل روزمره پای در راه می‌گذارد و وارد منطقه‌ای از شگفتی‌های ماوراءطبیعی می‎‌شود؛ در آنجا با نیروهای عجیب روبه‌رو می‌شود و به پیروزی قاطعی دست می‌یابد. قهرمان از این ماجراجویی رازآمیز باز می‌گردد و برکاتی را برای همنوعانش به ارمغان می‌آورد.»

برگزاری نشست «سفر قهرمان» بر مبنای کهن‌الگوها در بوشهر

به عقیده افسانه دارابی، «سفر قهرمان تنها یک داستان اسطوره‌ای نیست؛ بلکه تفکری است که عمیقاً در وجود همه انسان‌ها نهادینه شده است. سفر قهرمان یک برنامه پیشرفت فردی نیست؛ بلکه کمکی است در راستای یافتن و محترم شناختن آنچه واقعاً درباره ما حقیقت دارد. از نگاه روانشناسی قهرمان کسی است که می‌تواند از توهمات من (ego) فراتر رود و به‌دنبال هویت، تمامیت و کمال خود باشد.»

همین دیدگاه باعث شد که با افسانه دارابی، مسئول کتابخانه عمومی خلیج فارس در خصوص اهمیت آشنایی کودکان و نوجوانان با کهن‌الگوها و همراه شدن با روایت «سفر قهرمان» گفت‌وگویی داشته باشیم.

- به عقیده شما چرا نسل امروز باید با سفر قهرمان مانوس شوند؟

ببینید هر فردی که می‌خواهد داستان‌نویسی را شروع کند یا از طریق داستان اثر مثبت به جا بگذارد باید با مفهوم سفر قهرمان آشنایی پیدا کند. درست است که فضاهای مجازی، امکانات تازه و هیجان‌انگیزی را برای فرزندان ما خلق کرده‌ست؛ اما لذت نهفته در «برایم داستان بگو» همیشگی است. آنها از فرو رفتن در خلسه داستان و سپردن خود به فیلم‌ها و کتاب‌های رمان لذت می‌برند و اثر می‌پذیرند. بنابراین چقدر خوب است که در داستان‌ها و فیلم‌ها از سفر قهرمان ایده بگیریم و به جای سوق دادن سیر داستان به سمت مسائل و مشکلات و شخصیت‌های منفی و قربانی، از کهن‌الگوی قهرمان استفاده کنیم.

- سفر قهرمان چگونه آغاز می‌شود؟

سفر قهرمان ممکن است با میل و اراده فرد یا یک حادثه اتفاقی، یک اشتباه، سقوط، نارضایتی، یک تلفن، ملاقات و… شروع شود. ملاقاتی که به فرد می‌گوید این سرزمین سوخته است و حاصل ندارد و باید ترکش کنی، در این سرزمین شاد نیستی، احساسات و عواطف خوبی در آن نداری، بی‌حوصله، خسته و افسرده هستی، فعال نیستی، تحت فشار و اذیت هستی و دانش و مهارت تو دیگر کارآمد نیست.

برای پیدا کردن راه‌حل، قهرمان مجبور می‌شود دنیای آشنا و شناخته‌شده خودش را ترک کند و قدم در دنیای ناشناخته‌ها بگذارد. در این شرایط ندایی به گوش می‌رسد که فرد را دعوت به آغاز سفر می‌کند. این ندا و رمز در روانی که آماده دگرگونی است خود به خود ظاهر می‌شود.

این مرحله مرحله‌ای غریب و ناآشنا برای خودآگاه فرد ولی آشنا برای ناخودآگاه است. خودآگاه از پا گذاشتن در این مرحله هراس دارد و احساس خطر می‌کند. کهن‌الگوی قهرمان با ایجاد یگانگی و یکپارچگی میان ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه، این تعارضات و کشمکش‌ها را از بین می‌برد و او را راهی این سفر می‌کند.

- مطالعه داستان‌های سفر قهرمان چه فایده‌ای برای کودکان، نوجوانان و… دارد؟

اولین کارکرد داستان همزادپنداری مخاطب با شخصیت اصلی داستان است. هر کس که قصه‌ای می‌شنود و تئاتر یا فیلمی را می‌بیند، دعوت می‌شود تا به قهرمان همزادپنداری کند، با قهرمان یکی شود و دنیای داستان را از چشم او ببیند. برای مدتی تبدیل به قهرمان می‌شویم خودمان را به درون روان قهرمان فرافکنی می‌کنیم و جهان را از چشم او می‌بینیم.

از دیگر کارکردهای قهرمان فراگیری یا رشد است. قهرمان در داستان کسی است که بیشتر از همه یاد می‌گیرد و رشد می‌کند. قهرمان با موانع غلبه می‌کند و به اهداف خود می‌رسد؛ اما در عین حال به دانش و دانایی جدیدی می‌رسد.

قهرمان همواره کنش یا عملی از خود نشان می‌دهد. قهرمان فرد منفعلی نیست، معمولاً فعال‌ترین فرد در داستان‌ها و فیلم‌هاست. سرنوشت خود را به تمامی به دست می‌گیرد. از دیگر خصوصیات قهرمان ایثار است؛ ایثار یعنی آمادگی و تمایل قهرمان برای گذشتن از چیزی باارزش به‌خاطر یک ایده یا یک گروه. قهرمان‌ها برا رسیدن به کمال مثل ماری که پوست‌اندازی می‌کند دگرگون می‌شوند. مثل فردی که دوباره زاده می‌شود با افکار، عقاید و قدرتی تازه برمی‌گردند. ماری که نتواند پوست اندازی کند محکوم به فناست (نیچه)

- آگاهی از این کهن‌الگوها، مخاطب را از چه خطری محافظت می‌کند؟

در برابر موانع و مشکلات به جای اینکه کهن‌الگوی قربانی را بپذیریم و خودمان را در برابر آن مسئله ناتوان ببینیم و مسئولیت زندگی خود را بر دوش دیگران بیندازیم، فعالانه آن رنج و بحران را به فرصت تبدیل می‌کنیم. فرصت‌‎ها را می‌شناسیم و به موقع به آنها پاسخ دهیم.

خانم سوزان اندرسون در کتاب «رهایی از غم جدایی» می‌گوید: «مسائلی که برای شما پیش می‌آید آنقدر اهمیت ندارد که شیوه درونی کردن و پاسخ‌دهی به آن اهمیت دارد.» یعنی به بحران به شیوه‌ای پاسخ می‌دهید که رشد کنید و بیشتر از آنچه بوده‌اید، شوید.

- اگر همه افراد می‌توانند این سفر را تجربه کنند، پس چرا قهرمان‌ها در جهان گمنام یا اندکند؟

ارزش‌های ما ارزش‌های واقعی نیستند. ارزش‌های ما به منزل بزرگ‌تر، ماشین مدل بالاتر، خریدهای اضافی، جراحی‌های زیبایی و… تبدیل شده‌اند و ملاک سنجش برتری و قهرمانی این موارد است. به‌جای اینکه پی ببریم که کیستیم، نگران آن هستیم که آیا به اندازه کافی خوش‌قیافه، باهوش، جذاب و… هستیم.

هیچ‌کدام از قهرمان‌های دنیا، دانشمندان، فیلسوفان، مخترعان بزرگ و… به‌خاطر ثروت و شهرت تلاش نکرده‌اند. دنبال وجد، سعادت و رویای خود بوده‌اند. به عقیده کمبل دنبال سعادت خودت باش؛ اگر دنبال سعادت خود باشید، در جاهایی که دیوار است درهایی به روی شما باز خواهد شد. نیروهای پیش‌بینی نشده‌ای وارد زندگی شما می‌شوند و اوضاع را به گونه‌ای که می‌خواهید تغییر خواهند داد. کسی که می‌خواهد، سرنوشت همراه او است و کسی که نمی‌خواهد سرنوشت او را به دنبال خود می‌کشد.

دلیل دیگر آن‌که افراد زیادی دعوت به سفر قهرمانی را نمی‌پذیرند. رد دعوت می‌دهند و تسلیم می‌شوند. قربانی‌شدن را می‌پذیرند و مسئولیت خود را به دوش دیگران می‌اندازند و دیگر مجبور نیستند خودشان را درگیر چالش و موانع کنند و وارد محیط ناامن و پرخطر شوند. پذیرفتن خود به عنوان قربانی بسیار راحت‌تر است. زمانی که فرد خود را قربانی می‌داند، مدام می‌گوید تقصیر پدر، مادر، رئیس، جامعه و… است و افراد دیگر را باعث رنج‌ها و مشکلات خود می‌داند و در هر صورت می‌خواهد فلاکت خود را ثابت کند. در بخشی از کتاب «نیمه دوم عمر» از جیمز هالیس خواندم که برای مردم تحمل کردن از تغییر کردن بسیار راحت‌تر است.

- چه چیزی به مردم اجازه نمی‌دهد به نقطه اوج خود برسند و نمی‌گذارد که نبوغ خود را به جهان ابراز کند؟ چرا مردم سعادت خود را دنبال نمی‌کنند؟

ترس، ناامیدی، وضعیت فیزیکی، اعتماد به نفس پایین و… که جوزف کمبل به آنها هیولا و اژدها می‌گوید، ترس از اینکه دیگران در مورد ما چه فکری می‌کنند؟ ترس از اینکه دیگران ما را نپذیرند، کاری را که انجام می‌دهیم دوست نداشته باشند. اگر با این ترس روبه‌رو نشویم بر ما چیره می‌شود و نگرش و بینش ما را آلوده می‌سازد. ما نمی‌توانیم ترس را از بین ببریم، ترس بخش ذاتی از وجود ماست. باید از جنگیدن با آن دست برداریم و آن را بپذیریم. جنگیدن با ترس و نامیدی یعنی به‌وجود آوردن کشمکش و دوگانگی در درون خود.

باید شجاعت پیدا کنیم. شجاعت یعنی روبه‌رو شدن با ترس. شجاعت یعنی جست‌وجو یعنی کاوش در ناشناخته‌ها و امتحان کارهایی که دیگران فکر می‌کنند، غیرممکن است. باید مدام سراغ ترس‌ها رفت و هر بار یک قدم از آن فراتر رفت. تا جایی که دایره راحتی افزایش پیدا کند و چیزی که برای ما ترسناک بوده، ابزار قدرت ما شود.

مثل وظیفه سختی که در محل کار به ما داده می‌شود یا هر چیزی که به خاطر سختی در برابر آن مقاومت می‌کنیم به جای فرار از آن باید به آن نزدیک‌تر شویم؛ چون زمانی که ترس‌های خود را می‌بینیم، بهتر می‌توانیم به آن غلبه کنیم. ما همگی پتانسیل قهرمان شدن را داریم و آرزو داریم الوهیت وجود خود را شکوفا کنیم؛ اما فراموش کرده‌ایم که هر بذری برای رشد و نمو نیاز به خاک حاصل‌خیز دارد. به گفته دیپاک چوپرا، در بطن هر انسان، فرشتگانی وجود دارند که تنها آرزویشان آن است که زاده شوند.

- از دید شما ارزش واقعی زندگی چیست؟ چگونه سعادت خود را پیدا کنیم؟

چهار پرسش اساسی است که در کتاب ایکیگای آمده است بهترین پاسخ به این سوال است؛ به چه چیزی علاقه داری؟ در چه کاری مهارت و توانایی داری؟ در دنیا به چه چیزی احتیاج دارد؟ چه چیزی منبع زندگی تو است؟ سعادت هر فردی در چیزی است که بیشترین حس زنده بودن را به شخص می‌دهد، کاری که فرد در آن غرق می‌شود و بدون احساس گذر زمان ساعت‌ها بدون خستگی مشغول انجام آن کار است. هر کسی باید دنبال چیزی باشد که دلش را روشن، سرشار از زندگی و بیدار می‌کند.

مثال گردونه بخت را شاید شنیده باشید. گردونه یک توپی و یک طوقه چرخان دارد اگر به طوقه گردونه متصل باشید، در حال بالا و پایین رفتن هستید؛ اما اگر در توپی یا مرکز گردونه باشید همیشه در یک محل قرار دارید و بخت در کنار توست. در سلامت و بیماری در ثروت و فقر همیشه کنار تو است. تو به‌عنوان مرکز انتخاب شده‌ای و تو سعادتی، نه ثروتی که به‌دست می‌آوری، نه منزلت اجتماعی تو، بلکه خود تو. ترس، ناامیدی، افکار منفی و…زباعث می‌شود از این مرکز فاصله بگیری و در طوقه قرار بگیری و این کهن‌الگوها از تو دور شوند.

کمبل می‌گوید: در این راه تجاربی را از سر می‌گذرانیم که در مواقعی حسی از این قضیه را به ما القا می‌کند؛ یعنی درباره اینکه سعادتمان کجاست، حسی شهودی پیدا می‌کنیم. باید این حس را قاپید. هیچ‌کس نمی‌تواند به شما بگوید چه اتفاقی خواهد افتاد. باید یاد بگیرید که عمق خود را درک کنید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها