حمید نیسی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره فضاسازی و شخصیتپردازی مجموعه داستان «موجوداتی سنگ شده» که به تازگی به چاپ رسیده است، عنوان کرد: در نگارش داستانها معمولاً قلمم به این سمت نمیرود که فضا را به جای خاصی محدود کنم؛ همیشه داستانهایم را با فکر به اینکه در همهجا چنین اتفاقاتی افتاده یا خواهد افتاد، مینویسم و سعیام بر این است که دنیایی جهانشمول را در نظر بگیرم؛ در شخصیتپردازی نیز برخی از شخصیتهای داستانهایم را از واقعیتهای اطراف و برخی را با استفاده از تخیلاتم خلق میکنم.
این نویسنده ادامه داد: در این مجموعه بیشتر به درون انسانها پرداختهام و درگیریهایی که با خود یا با جامعه و محیط اطراف دارند و بیگانگی شخصیتها با جامعهای که در آن زندگی میکنند را بیان کردهام؛ مانند زمانی که زلیخا در داستان اول با نام «دنیای یوسف» قسمتی از موهایش روی صورتش ریخته، همه را انگار از پشت میلههای زندان نگاه میکند و یا زمانی که مرد در داستان «ماجرا با یک تماس تلفنی شروع شد» آدمهایی را میبیند با صورتهایی غبار گرفته و نام مشخص و احساس میکند هیچوجه اشتراکی با آن آدمها ندارد و این بیگانگی در بقیه داستانها به نحوی دیگر ادامه دارد. البته محرک بیگانگی شخصیتها جغرافیا نیست بلکه تضاد ارتباطی خود شخصیتها با یکدیگر بستری را ایجاد میکند تا انسانها را از هم دور کند و این دورشدن نوع خاصی از فقر است که صرفاً فقر مالی نیست و در داستان گرچه به فقر مالی پرداخته شده اما در لایههای زیرینِ مفاد روایی، فقر روانشناختی پیدا میشود که در مدرنیته چنین فقری بیداد میکند و اغلب انسانها را به نحوی بلعیده است.
نیسی درباره نسبت داستانهای این مجموعه با یکدیگر عنوان کرد: تمام داستانها در یک خط زمانی قرار میگیرند که از نظر اتفاقاتی که برای شخصیتهای داستانها میافتند به هم مرتبط هستند؛ از سنگسار زنی که بر اثر انتقام یک معتمد محل شروع میشود تا خیانت یک زن به شوهر رفتگرش؛ در جامعه ما اینها دیگر درد نیستند که فقط از نظر جسمی حس شوند بلکه رنجی هستند که درون شخصیتها را متلاشی میکند و تنها شخصیت داستان را در بر نمیگیرد بلکه یک خانواده -خانواده آقای سلطانی در داستان «حکم مرگ» - را از روی زمین محو میکند.
این نویسنده با اشاره به کارکردهای روایی که برای نگارش کتاب «موجوداتی سنگ شده» مورداستفاده قرار گرفته، گفت: سعی کردهام در داستانها به یک روایت غیرخطی روی بیاورم تا مخاطب با یک مختصات روایی ارسطویی روبهرو نباشد و بتواند ذهن خود را با خواندن داستانها به چالش بکشد، چه از نظر محتوایی و چه از نظر کارکردهای روایی؛ همانطور که هر نویسندهای بعد از این پرسش از خودش که «چرا مینویسم؟»، باید این سؤال را از خودش بپرسد که «چگونه بنویسم؟»، من هم سعی میکنم از تکنیکهای روایی براساس ظرفیت داستانهایم استفاده کنم تا فرم مطلوب خودش را پیدا کند؛ ایجاد تعلیق در داستان بسیار برایم حائز اهمیت است و بیشتر از آن، جواب به آن تعلیق چراکه خواننده با شوقِ پاسخ به تعلیق داستان را دنبال میکند و نویسنده باید با توجه به تکنیکهای روایی، عناصر را به شیوهای در بستر متن بکارد که مخاطب از خواندنش پشیمان نشود و تصنعی جلوهگر نشود. منظورم از پاسخ به تعلیق، بشارتدادن نیست با پایان بسته؛ حتی پایان باز هم میتواند نوعی پاسخ باشد و اتفاقاً پاسخهایی که مخاطب در ذهن خود با توجه به نگرش خود به آن میدهند. من هم مشتاق هستم که مخاطب در داستانهایم قدم بزند و همراه من فکر کند و برای پایانهای باز، پاسخی احتمالی بدهد.
وی در پاسخ به این پرسش که «پیشتر گفتهاید که تجربیات شخصیتان سهم بسزایی در روایت مجموعه داستان رویای عشق داشته است. در این مجموعه چطور؟»، ادامه داد: مگر میشود نویسنده داستانی بنویسد و آن داستان از تجربیات خودش جدا باشد؟ قطعاً بخشی از نگارش داستانها تجربیات در آمیخته با تخیل است و من هم از این امر مستثنی نیستم و ناخودآگاه دخول این تجربیات در داستان اتفاق افتاده استغ حتی زمانی بوده که قصد داشتم خودم را به چالش بکشم و صرفاً از تخیلم داستان بنویسم و در روند تحریر هم گمان میکردم موفق عمل کردهام اما موقع خواندنش، متوجه شدم بسیاری نکات داستان و حتی بیشتر شخصیتها را زندگی کردهام. هیچ داستانی وجود ندارد که صرفاً تخیلی یا صرفاً تجربی باشد. تجربه و تخیل جدا از هم نیستند و این سؤال که آیا از تجربه در داستاننویسی استفاده کردهام یا میکنم، من را یاد سؤالی پرتکرار در ادبیات داستانی مدرن میاندازد و آن این است که فرم یا محتوا؟ معلوم است که هردو و تمایز بین فرم و محتوا، میتواند به داستان ضربه بزند و هر یک کارکرد یکسان دارند. مثل اینکه بگوییم: بیمارستان یا درمانگاه؟ هر یک وظیفهای دارند و تفکیکسازی آن منطقی نیست و هریک کاربردی مجزا دارد.
نیسی همچنین گفت: ده داستان دیگر را برای کتاب سوم آماده کردهام که بعد از اینکه از وضعیت کتاب «موجوداتی سنگ شده» اطمینان حاصل کردم، برای انتشار و چاپ مجموعه سوم اقدام خواهم کرد؛ البته باید مجدد روی بیاورم به بازنویسی داستانهای مجموعه جدید و همانطور که واقف هستید، نویسنده یا داستان جدید مینویسد و یا داستانهای قبلیاش را بازنویسی میکند. این روزها بیشتر میخوانم و میبینم تا کمکی باشد به نوشتن داستانهای جدید؛ به نظر من نویسنده حتی زمانی که یکجا نشسته و فقط نگاه میکند، باز هم کارش را انجام میدهد که چنین عملی برای بسیاری، قابل پذیرش و باور نیست.
مجموعه «موجوداتی سنگ شده» شامل ده داستان کوتاه به نامهای «دنیای یوسف»، «ماجرا با یک تماس تلفنی شروع شد»، «مردی که با چشمان باز میخوابید»، «حکم مرگ»، «زمزمههای شبانه»، «صدایی همچون صدای گشنی گربهها»، «موجوداتی سنگ شده»، «زیرزمین»، «کافه کتاب» و «زمانی که پردهی پوشانندهی چشمها کنار میرود» است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «باد زوزه میکشد؛ زوزهای غریبانه، چونان نالههای سرگردانی و پریشانی تسکینناپذیر روح. بر فراز شهر هوایی نکبتبار و چندشآور، هوایی ملول تیره که بر تن هر عصب اثر میگذارد، سایه افکنده است. زیر سقف خانهاش، خانهای تنگ، بیتزیین، زمخت و ساده، دود موج میزند. چهارپنج مبل رنگ و رو رفته با گوشههایی پاره و ساییده شده، قرار دارد و پردههایی سرخرنگ روی پنجرهها آویختهاند که سرخیشان گرم و گیرا است.»
مجموعه داستان «موجوداتی سنگ شده» در ۹۰ صفحه، با شمارگان هزار نسخه، به قیمت ۱۰۰ هزار تومان از سوی انتشارات ناران به چاپ رسید.
نظر شما