اعظم نگاریان، پژوهشگر ادبی یادداشتی را به مناسبت برگزاری همایش بینالمللی پروین اعتصامی نوشته و در اختیار ایبنا قرارداده است.
در این اشعار، شاعر از روزگار مینالد و دنیا را با نامهای متنوّع، دون و پست میخواند. از ابتکارات پروین در اینگونه اشعار، بهرهگیری از آرایههای ادبی چون استعاره، تشبیه و تشخیص است.
شاعر علاوه بر آنکه موضوع بدسرشتی روزگار را در لابهلای ابیات خود جای میدهد، اشعاری را نیز به طورِ کامل به نکوهش دهر اختصاص داده است. قصایدی چون رهاییت باید رها کن جهان را، ای دل فلک سفله کجمدار است، آهوی روزگار نه آهوست اژدر است، شالوده کاخ جهان بر آبست، فلک ای دوست ز بس بیحد و بیمر گردد، ای سیه مارِ جهان را شده افسونگر، ای شده شیفته گیتی و دورانش، نخواست هیچ خردمند وام از ایام، تا به بازارجهان سوداگریم، دزد تو شد این زمانه ریمن و گردون نرهد ز تندرفتاری، مضمون مذمت روزگار را در تمامی ابیات خود جای دادهاند.
این اشعار او بیانگرشکوههایی هستند که او از زمانه دارد. شاید بتوان گفت که این شکایتها و سرزنشهایی را که شاعر نثار زمانه میکند بیارتباط با وقایع و مسائل زندگی شخصی و جامعه روزگارِ او نبوده است؛ تجربه یک زندگی شخصی ناموفّق، غم از دست دادن پدر و جامعه جاهل زمانه پروین سبب میشد تا او به دنبال مقصّری به نام روزگار بگردد و تمامی ناملایمات زندگی را از چشم آن ببیند.
امّا آنچه که در این بحث، مورد اهمیّت است شیوههایی است که شاعر از آنها بهره میگیرد تا چهره دنیا را به مخاطبان اشعار خود نیز بهتر بشناساند.
روشهایی را که پروین برای توصیف اعمال هستی به کار میبرد به شرح زیر هستند:
الف) استفاده از اسامی گوناگون برای دنیا
شاعر برای مخاطب قرار دادن دنیا یا تشریح اعمال آن برای مخاطبان اشعار خود، دنیا را با اسامی گوناگونی معرّفی مینماید. نامهایی چون چرخ، جهان، گردون، گیتی، گنبد، هستی، دهر، دنیا، روزگار، فلک، افلاک، سپهر، قضا، قدر، دوران، زمان، زمانه، زمین، ایّام و... . درواقع شاعر بیان میکند که دنیا مانند فردی حیلهگر، هزاررنگ است و با اسامی مختلف و مستعار، دائمامشغول فریب دادن انسانهاست. او همه این اسامی را دارای یک مفهوم میداند:
مردمکشی دهر، بیسلاح است/ غارتگری چرخ ناگهان است
کس در جهان مقیم بهجز یکنفس نبود/ کس بهره از زمانه بهجز یکزمان نداشت
جفای گیتی و کجگردی سپهرِ بلند/ اگرچه توسنی آخر تو را نماید رام
درین دوروزه هستی همین فضیلت ماست/ که جور میکند ایّام و ما شکیباییم
قضا نیامده ما را ز باغ خواهد برد/ فلک بکاهدمان هرچه ما بیفزاییم
ب) نسبت دادن صفات ناپسند به دنیا
همانگونه که گفته شد شاعر، عامل تمامی ناملایمات زمانه را از چشمان روزگار میبیند بنابراین همواره نام آن را با صفات دون همراه میسازد. به عبارت دیگر، ابیات انگشتشماری در دیوان پروین، مشاهده میشوند که او دنیا را با صفات پسندیده همراه سازد و یا به جانبداری از آن بپردازد. گاه این شیوه به صورت موصوف و صفت مقلوب هم مشاهده میشود: ز بداندیش فلک چند شوی ایمن/ ز ستمپیشه جهان چند کشی استم
بیمهری زمانه رسوا، دهرِ مردمکش، چرخ غارتگر، گیتی جفاکار، سپهر کجگَرد، فلک سفله، گیتی پست، چرخ سیهکاسه، چرخ توسن، چرخ زورمند، ایّام خونخوار، چرخ کینهتوز، چرخ شعبدهباز، چرخ پردهدر از جمله صفات موجود در ابیات پروین برای دنیا هستند.
نمونههای فراوان دیگری نیز از توسن و سفله خواندن روزگار در اشعارِ پروین وجود دارد که از پرکاربردترین صفات به کار رفته برای دنیا در اشعارش به شمار میروند. در کنارِ این صفات دنیوی، صفات دیگری چون افسونگر، کمفروش، سحرباز، کجرو، تندخو، دشمن و عربدهجو، بسامد بالایی را در اشعارش دارند.
پ) شرح اعمال ناپسند دنیا
این شیوه از پربسامدترین روشهای نکوهش دنیا در دیوان پروین اعتصامی، به شمار میرود. پروین، تمام اعمال ناپسندی را که ممکن است از انسانها سر بزند، به دنیا نسبت میدهد؛ بنابراین او در این شیوه از آرایه تشخیص نیز بهره برده است:
کارِ گیتی همه ناهمواری است/ این گذرگه، ره هموار نداشت
آیین کینهتوزی گیتی کهن نشد/ بر عهد چرخ و وعده گیتی چه اعتبار
اگر صد قرن شاگردی کنی در مکتب گیتی/ نیاموزی از این بیمهر، درس مهربانی را
یکی زین سفره نان خشک برد آن دیگری حلوا/ قضا گویی نمیدانست رسم میزبانی را
اگر که در دل شب، خون نمیکند گردون/ به وقت صبح چرا کوه و دشت گلناریست
آنچه که دوران نخرد یکدلی است/ آنچه که ایّام ندارد وفاست
گر بد به عدل سیرِ فلک، پشّه ضعیف/ قدرت به گوشمالی پیل دمان نداشت
مشو دلبسته هستی که دوران/ هر آن را زاد، زاد از بهرِ کشتن
نه تنها بر تو زد گردون شبیخون/ مرا نیز از دل و دامن چکد خون
تو نیز همچو من آخر شکسته خواهی شد/ حصاریانِ قضا را ره فراری نیست
ز ترازوی قضا شکوه مکن/ که ز وزنِ همه کس خواهد کاست
چه توان داشت جز این چشم از دهر/ چه توان کرد فلک بیپرواست
پروین اعتصامی، معتقد است کاستن، سوختن، تیغ کشیدن، کشتن، زندانی کردن، به وعده وفا نکردن، میزبان خوبی نبودن، ستم کردن، حسادت کردن، دام بر سرِ ره نهادن، فریب دادن، عدالت نداشتن، شبیخون زدن، دل شکستن و بسیاری اعمالی از این دست از فلک، انتظار میرود. بنابراین در بیشترِ ابیاتش به جای مخاطب قرار دادن دنیا، آدمیان را مورد خطاب قرار داده است تا مبادا فریب روزگار را بخورند. او از سربهراه شدن دنیا دل بریده است، به گستاخی آن ایمان دارد و به نیکوکاری آن امیدی ندارد درنتیجه به انسانها هشدار میدهد که همواره از چرخ برحذر باشند.
ت) بهرهگیری از آرایههای تشبیه، استعاره، اضافه تشبیهی و اضافه استعاری
شاعر، روزگار را به افراد و موجوداتی تشبیه میکند تا وجه شبه مشابهی میان اعمال آنها و جهان بیابد تا از این طریق بتواند اعمالِ دنیا را روشنتر و هنرمندانهتر به تصویر بکشد. او در این شیوه، گاه تنها از دو رکن تشبیه در اضافه تشبیهی و استعاری کمک میگیرد و گاهی نیز به وسیله تمامی ارکان تشبیه، مقصود خود را میرساند:
فلک ای دوست به شطرنج همیماند/ که زمانیت کند مات و گهی فرزین
بارها در شعرِ پروین، دنیا به شطرنج یا شترنگ تشبیه شده است. دریا از دیگر مشبهبههای پرتکرار در اشعار اوست:
دریاست دهر، کشتی خود استوار دار/ دریا تهی ز فتنه طوفان نمیشود
دهر مانند دریاست. همانگونه که در ذاتدریاست تا زمانی طوفانی شود دهر نیز مانند دریا طوفان به پا میکند. درادبیات پارسی، دریا نمادسخاوت و بخشندگی است اما پروین برای توصیف روشنترِ اعمال دنیا به آن روی صفت دریا نگریسته است:
ای شده شیفته گیتی و دورانش/ دهر دریاست، بیاندیش ز طوفانش
علاوه بر دریا، تمامی مشاغل، اشیاء، اعمال، اشخاص و موجوداتی را که پروین برای تشبیه اعمال آنها به اعمالِ دنیا از آنها استفاده میکند لزوماً سیهکار و نمادِ پلیدی نیستند. به عنوان مثال یک پزشک به عملی دست نمیبرد تا حال بیمار، وخیمتر گردد امّا پزشک روزگار هرگز به درمانِ بیمارِ خود نمیاندیشد. به همین دلیل پروین با مهارتی تمام به آن روی اعمال انسانها و کاربرد اشیاء اشاره میکند:
طبیب دهر نیاموخت جز ستم پروین/ به درد کشت و حدیثی نگفت از درمان
زمانه گشت چو عطّار و خون هر سگ و خوک/ فروخت بر همه و گفت مشک تاتاریست
همه خونِ دل خلق است در این ساغر/ که دهد ساقیِ دهرت چو می نوشین
به چهرهها منگر، خاطرِ شکسته بسی است/ عروسِ دهر چو شیرین و خلق فرهادند
پرگارِ زمانه بر تو میگردد/ چون نقطه تو در حصار پرگاری
پرگار، ابزاری کمک آموزشی محسوب میشود که مفید و سودمند است امّا ذهن پروین حرکت دوّار آن را به حصاری مانند میکند. پروین در انتخاب حیوانات و تشبیه اعمال آنان به دنیا نیز تنها حیوانات بدذات را برمیگزیند:
دهر گرگیست گرسنه رخ از او برگیر/ چرخ دیویست سیهدل دل از او بستان
چرخ بر گِرد تو دانی که چه سان میگردد/ همچو شهباز که بر گِردِ کبوتر گردد
گرگ، دیو و شهباز نماد سیاهکاریاند. وحشی بودن گرگ، سیهدل بودن ابلیس و شکار کردنِ شهباز پروین را به یاداعمالِ دنیا میاندازد. ذهن پروین هیچگاه جانورانِ کمخطر و اهلی را مانند دنیا نمیداند.
نمونههای دیگری از اضافه تشبیهی و استعاری در اشعارِ پروین به این شرح است: تندباد زندگی، خوان جهان، یغماگر افلاک، دُردیکش ایّام، اهریمن ایّام، سوداگر ایّام، دام قضا، جورِ قضا، صرّاف قضا، شاهین قضا، طوفانقضا، کمان قَدَر، افسونگرچرخ، شبرو چرخ، حمله چرخ، روباه دهر، دایه دهر، طبیب دهر، صبّاغ گیتی، رهزن گیتی، خنجر گیتی، آتشگرِ گیتی، آفت گردون، اژدر روزگار، صبّاغ روزگار، طبّاخ روزگار، صیّاد روزگار، دیو زمانه، زاغ سپهر، گرگفلک و بسیاری مواردِ دیگر. همچنین عبارات فراوان دیگری در دیوان پروین وجود دارد که مقصود او در همه این موارد، استعاره از دنیا است. تندسیرگنبد خضرا، طبل خالی میان، سرای سپنجی، بحرِ پر وحشت بیکران، خاکدان تیره، کوردل عجوزه بیشفقت، پست خاکدان، پرتگه بیپایان و خوان گونهگون نمونههای استعاره از دنیا در اشعارِ پروین اعتصامی هستند.
نظر شما