شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۷
باید بازخورد مخاطب به ما راه را نشان دهد/ هیئت‌های مذهبی؛ جدی‌ترین هسته‌های جامعه مدنی شیعی

زائری گفت: من همواره از دخالت مستقیم حاکمیت در حوزه فرهنگی انتقاد کردم با این وجود این را نمی‌شود نادیده گرفت که یک جاهایی اگر حداقل‌های حمایتی نباشد، رقابت نابرابری به وجود می‌آید که ناشران دینی را دچار مشکل می‌کند. از سوی دیگر اغلب فعالیت ما در نشر دینی اینگونه است در یک اتاق دربسته روبه‌روی آینه با خودمان حرف می‌زنیم. ما باید به سمتی برویم که بازخورد مخاطب به ما راه را نشان بدهد.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) حجت الاسلام محمدرضا زائری متولد ۱۳۴۹ در کرمان است. وی فعالیت‌های پژوهشی، سردبیری و مدیریت رسانه‌های مختلف را در طول بیش از دو‌دهه گذشته در کارنامه حرفه‌ای خود به ثبت رسانده است. او علاوه بر تحصیلات عالی در حوزه علمیه،‌ دارای تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکتری در رشته ادیان و نیز آثار و تألیفاتی با موضوعات سیاست‌گذاری فرهنگی، آسیب‌شناسی فرهنگی انقلاب اسلامی،‌ معارف و اخلاق است. زائری کارشناسی فقه و مبانی حقوق اسلامی از مدرسه عالی شهید مطهری؛ کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناسی‌ارشد روابط اسلام و مسیحیت از دانشگاه قدیس یوسف بیروت دارد.

زائری در سال ۱۳۷۳، مدیریت نشر مجلات زمزم را به دو زبان انگلیسی و عربی و صدف به زبان فارسی برای مخاطبین خارج از کشور بر عهده گرفت و یک سال بعد خانه روزنامه نگاران جوان را راه اندازی کرد. او در سال ۱۳۸۲ مجموعه نشریات همشهری محله را تأسیس کرد و دو سال بعد، سردبیر روزنامه همشهری شد. دایر کردن مجله «کمیک استریپ جدید» و مؤسسه انتشاراتی «ترینگل» در بیروت از دیگر فعالیت‌های زائری است. همچنین زائری در سال ۱۳۸۰ انتشارات خیمه را راه‌اندازی کرد. این مؤسسه هم‌اکنون ماهنامه خیمه را منتشر می‌کند. از آثار زائری می‌توان به: «تقاطع انقلاب»، «حجاب بی‌حجاب»، «حجاب با حجاب»، «دینی که آنها می‌گویند، نه!»، «سبک زندگی»، «پدر، پسر، روح‌القدس» و.... اشاره کرد.  حجت الاسلام محمدرضا زائری از دی ماه سال ۱۴۰۰ سرپرستی  اندیشگاه فرهنگی اسناد و کتابخانه ملی ایران را بر عهده داشته است. با وی گفت‌وگویی درباره کارنامه کاری‌اش به ویژه در انتشارات خیمه داشتیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
 
دکتر مقصود فراستخواه مفهومی را تحت عنوان کنشگری مرزی مطرح کرده‌اند. ایشان می‌گویند کنشگران مرزی کسانی هستند که میان حوزه عمومی و سیاست‌گذاران و حاکمیت در رفت و آمد هستند و از این طریق کنشگری مؤثری در جامعه دارند. در حوزه دین و فرهنگ می‌توان شما را به عنوان یک کنش‌گر مرزی در نظر گرفت. با توجه به اینکه همواره در میانه میدان حوزه عمومی و سیاست‌گذاری در حرکت بوده‌اید. ایفای چنین نقشی، سختی‌های خاص خودش را دارد. در ابتدا بگویید چه اتفاقی رخ داد که تصمیم گرفتید در لباس روحانیت و به عنوان یک کنش‌گر مرزی در حوزه دین فعالیت کنید؟
یک لطیفه‌ای نقل می‌کنند با این مضمون که فردی از آبشار نیاگارا پرید و از او پرسیدند انگیزه‌ات چه بود؟ او گفت: می‌خواهم بدانم چه کسی من را هل داد. واقعیت این است که اگر بخواهم درباره انگیزه‌ها و طرح‌ها و چیزهای دیگر سخن‌سرایی کنم، شاید بیراه باشد. به‌طور طبیعی مسیری که من در فهم دین و تطبیق دین‌ورزی در محیط اجتماعی داشتم، به‌طور طبیعی به یک جاهایی رسیده که سعی کرده‌ام آنچه به فکرم می‌رسد را بگویم، آن هم از خاستگاه اصلاح‌گرایی. نقطه عزیمت من همین خاستگاه اصلاح‌‌گرایی است و فقط بحث انتقاد نبوده است. باور من این است که همه کنش‌گری داریم و هرکدام در حال کامل کردن قطعه‌ای از پازل هستیم. ما باید کمک کنیم به کامل‌تر شدن پازل. حتی در جایگاهی که حس می‌کنیم کنش‌گری ضد خودش شده و شرایطی که احساس می‌کنیم هدف ما محقق نشده است. در این شرایط ما دچار توقف و تردید می‌شویم.
 
درحال حاضر دچار چنین احساسی هستید؟
بله.
 


فکر نمی‌کنید باید منتظر بود تا تاریخ قضاوت بکند؟
بله. من مثالی را زیاد به کار می‌برم. در حکایات کهن ما این قصه هست که می‌گویند یک صاحب‌مغازه‌ای یک کوزه عتیقه داشت و به شاگردش همواره توصیه می‌کرد که مراقب آن باشد. یک روز که شاگرد مشغول تمیزکاری بود دسته جارو به کوزه خورد و کوزه افتاد و شکست. شاگرد بسیار هراسان شد از رفتاری که صاحب مغازه می‌خواست انجام دهد اما وقتی صاحب مغازه آمد، واکنش خاصی نشان نداد. شاگرد از صاحب‌مغازه پرسید شما که اینقدر حساس بودید روی این کوزه چرا هیچ واکنش خاصی نشان ندادید؟ او گفت تمام حرصی که من می‌خوردم برای این بود که این اتفاق رخ ندهد و این کوزه آسیب نبیند و نشکند. حالا که شکسته است دیگر کاری از من برنمی‌آید. من احساس می‌کنم همگی ما در چنین وضعیتی هستیم. دلمان خواسته که یک آسیبی وارد نشود و یک مشکلی پیش نیاید. مثلا نسبت به خطر دوقطبی شدن جامعه نگران بودیم. الان چه می‌شود گفت؟ بگویم دیدید که گفتم؟ من که چنین هدفی نداشتم. ما نمی‌خواستیم این اتفاق بیفتد اما متأسفانه افتاده است. انسان جایی احساس می‌کند بیشتر ادامه دادن و بیشتر گفتن موجب سوء‌استفاده می‌شود و ناخودآگاه انسان را در کنار کسانی قرار می‌دهد که رویکرد تخریبی دارند. برای همین آدم احساس می‌کند که شاید سکوت و مراعات کردن بهتر باشد.  
 
قدری جلوتر برویم. وقتی شما خیمه را تأسیس کردید ما با فقدان یک ناشر دینی خصوصی روبه‌رو بودیم. ناشری که بتواند با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند چون مخاطب امروزی دلش می‌خواهد با زبان به‌روز تری دین را ببیند و بشناسد. انصافا نشر خیمه با قدرت و قوت جلو آمد و کتاب‌هایی جدی در حوزه دین منتشر کرد. قدری از خیمه بگویید. چه شد که آغاز به فعالیت کرد؟
خیمه، حدود 21 سال پیش در اواخر سال 1380 راه‌اندازی شد. قبل ازخیمه، من چند نشریه داشتم و کار مطبوعاتی می‌کردم. باور ما این بود که در حوزه مناسک آیینی و مشخصا توسل به حضرت سیدالشهدا لازم است کاری مستقل صورت بگیرد. به جهت اهمیت بالای هیئت‌های مذهبی و ظرفیت‌هایی که این حوزه دارد کمتر به آن توجه شده است. در حال حاضر هیچ انتشاراتی به صورت خاص مانند خیمه به موضوع دین نمی‌پردازد. در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی نیز با این موضوع، مناسبتی برخورد می‌شود.
 
هیئت‌های مذهبی جدی‌ترین هسته‌های جامعه مدنی شیعی هستند و هرچه پیش رفته‌ایم اثرگذاری و نقش آن‌ها در جامعه بیشتر شده است. به این جهت فکر کردیم پرداختن به این موضوع، چه مطالعه اجتماعی و علمی و چه ثبت تاریخ شفاهی و کمک کردن به بهبودش و انتشار اشعار سره و سخته و معرفی چهره‌های ارزشمند می‌تواند مفید باشد. بعد از مجله خیمه، انتشارات خیمه و بعد محیا و مها، فعالیت‌هایی را آغاز کردند و بخش‌های جنبی نیز اضافه شد.
 
متأسفانه به دلایل مختلف که مهم‌ترین آن‌ها بضاعت اندک اقتصادی مجموعه بود، دچار افت‌و‌خیز و فراز‌و‌نشیب‌های متعدد شد. گاهی نظم مطلوبی در انتشار وجود داشت و گاهی نیز وقفه‌هایی به وجود آمد. فکر می‌کنم در برخی مواقع کنش‌ها نیز اثر داشت. به‌هرحال در یک فضای خاص و متفاوتی داشتیم مجله را منتشر می‌کردیم. البته باید توجه داشته باشیم که این فضای سنتی و خاص درباره دیدگاه‌های آوانگارد دچار مشکل است. اگر این نکته نبود خیمه زودتر و فراگیرتر می‌توانست با مخاطب خاص خودش ارتباط برقرار کند. در حال حاضر مجله به صورت منظم منتشر می‌شود و انتشارات هم جدی‌تر کارش را انجام می‌دهد.
 
اکنون به دلایل مختلف مخصوصا فضای اجتماعی‌ که درباره آثار مذهبی به وجود آمده عرضه مجله و کتاب با مشکل مواجه شده است. حتی کیوسک‌ها نیز مجله‌ها را نمی‌توانند عرضه کنند. در حال حاضر کیوسک‌ها محل فروش آدامس و سیگار و آبمیوه شده‌اند. حالا فرض کنید وضعیت انتشار نشریه‌ای که دینی هست و به‌صورت خاص به سیدالشهدا می‌پردازد چگونه است. مسئله توزیع کتاب نیز چالشی است که خیلی از ناشران با آن مواجه هستند. طبیعتا یک ناشر نوپا مانند خیمه با موضوع محدود و مشخص بیشتر با این موارد و چالش‌ها روبه‌رو می‌شود. البته داریم تلاش می‌کنیم که بهبود پیدا کند.
 
درباره توقف مجله خیمه توضیح دهید...
به‌صورت حتم مسائل اقتصادی بسیار اثرگذار بوده است. مجله یک نمود غیردولتی و شخصی دارد و با محدودیت‌های زیادی مواجه می‌شود. مخصوصا با توجه به افزایش قیمت کاغذ، چاپ و ... کارمان دچار مشکل شد. هرچند من فکر می‌کنم اگر وقت بیشتری می‌گذاشتیم می‌شد کارهای رسانه‌ای جدی‌ای با مخاطبان فراگیر انجام داد. در هر حوزه‌ای می‌شود کار رسانه‌ای جذاب انجام داد که با مخاطب ارتباط برقرار کند.
 
البته اختلاف نظری هم در مجله خیمه وجود داشت به این معنا که خیمه چقدر باید به شکل تخصصی در حوزه مطالعات آیینی وارد شود و چقدر باید عمومی باشد. گاهی حتی فونت مطالب باید در جاهای مختلف به تناسب آن‌جا طراحی شود. ممکن است یک منطقه‌ای مخاطب خاص و تحصیلکرده داشته باشد. گاهی حتی بیماری‌ها و فراوانی بیماری‌ها در مناطق مختلف متفاوت است. مثل خانه‌ای که نزدیک راه‌آهن است و ممکن است مشکلات عصبی فراوانی را به وجود بیاورد. این تفاوت‌ها به صورت طبیعی وجود دارد.
 
اگر قرار باشد خیمه را برای مخاطب عمومی منتشر کنیم باید تغییراتی را اعمال کنیم و شاید حتی قالب نشریه نیز تغییر کند. اختلاف نظر‌ها در ادوار مختلف وجود داشت. در این 21 سال گاهی خیمه به سمت کارهای تخصصی‌تر با گرایش‌های نو اندیشی دینی رفت و گاهی نیز به‌صورت مجله‌ای مذهبی برای مخاطب عموم آماده شد.
 
شما در شروع کار خیمه، از نگاه جامعه‌شناسی دین و تشیع و مطالعات آیینی کار را شروع کردید. خاطرم هست در زمان شروع فعالیت، کارهای خوبی صورت گرفت و به نظر می‌رسد دوره طلایی خیمه بود. در حال حاضر تکلیف خیمه چیست؟ برای کدام دسته از مخاطبان منتشر می‌شود؟
خوشبختانه در طول این 21 سال خیلی ناشران موفقی پا به عرصه وجود گذاشتند و تولیدات ارزشمندی اتفاق افتاده است. شاید اگر این گفتگو را 22 سال پیش انجام می‌دادیم باید از فقر و نیاز در بسیاری از حوزه‌ها صحبت می‌کردیم. امروز به واقع پر شده و کمبودها پوشانده شده است. خیلی از حوزه‌هایی که خیمه می‌خواست به آن ورود پیدا کند تقویت شد. ما در دوره‌ای که فرهنگ سوگ شیعی را منتشر کردیم بعدا مطالعات اجتماعی و آیین شیعه در نشر آرما شروع شد. وقتی کتاب‌های سرو را شکل دادند به‌طور طبیعی این بار را برداشتند. خیمه در ابتدای انتشار در قم، کاملا فضای سنتی و شیعی و آیینی داشت. بعد از 3، 4 سال دفتر به تهران منتقل شد. 5 سالی فضا کاملا سنتی و هیئتی بود. بعد از آن گرایش، گرایش مطالعات علمی و نواندیشی دینی بود و این فضا پررنگ‌تر شد.
 
آیا شما تعمد داشتید که با این رویکرد به سمت غنی کردن ادبیات نشریه بروید؟
خیر. تعمدی نبود. این کار بیشتر ناشی از گرایشات سردبیران مجله بود. شیوه و روش خودم استقلال نسبی سردبیر بود و هست. برای همین کمتر دخالت می‌کردم. لذا در دوره سردبیرهای ما از ابتدا تا الان، 7 نفر در طول این سال‌ها سردبیر شدند. این سردبیران در هر دوره‌ای گرایشات خودشان را در نظر می‌گرفتند. آن چارچوبی که در طول این سال‌ها مشترک بوده و حفظ شده آن چیزی بوده که به صاحب امتیاز مربوط است.
 
البته ما هرجا احساس کردیم نیاز است بیشتر تمرکز کنیم به آن توجه کردیم و سعی کردیم تصویر جامع‌تری از ارادت به سیدالشهدا نشان بدهیم. اعتقاد ما این بوده که این یک پرچمی است که همه ذیل آن قرار می‌گیرند. ما سعی کردیم این جامعیت را در نظر بگیریم. الان هم تمرکزمان همان عاشورایی بودن است و اینکه نشریه جامعیت خود را از دست ندهد.  
 
کار کردن در حوزه کودک و نوجوان یا ادبیات و رمان، یک امنیت خاطری را برای ناشر به وجود می‌آورد از این جهت که اگر کار بازاری کنید سرمایه‌تان تأمین می‌شود اما وقتی درحوزه دین فعالیت می‌کنید ممکن است ظرافت‌های خاصی نیاز باشد یا چالش‌هایی به وجود بیاید. از جایگاه یک فرد مستقل، درباره مشکلات یک ناشر در حوزه دین بفرمایید؟
به نکته خیلی حساس و بنیادینی اشاره کردید. شاید حتی خوب باشد در جلسه‌ای مستقل به این موضوع پرداخته شود. به اجمال دو نکته را می‌گویم. متأسفانه در حوزه نشر دین، جریان متعهد و متدین به دو دلیل از کار حرفه‌ای عقب مانده‌اند. الان خوشبختانه اتفاقات خوبی رخ می‌دهد و نمونه‌های قابل دفاعی وجود دارد.
 
یکی به دلایل تئوریک و نظری ناخواسته این باور را داشتیم که وظیفه‌مان چاپ و انتشار است. اینکه به لحاظ نکات فنی و بصری چقدر باید با مخاطب ارتباط برقرار کند و مخاطب را جذب کند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از حیث عملی نیز، جریان دینی عقب‌تر از جریان‌های دیگر بوده است. در تولید اثر هنوز هم به سختی می‌توانیم نویسنده‌ای با ادبیات امروزی پیدا کنیم. چه از جهت ناشر و چه از جهت کتاب‌سازی و کتاب‌آرایی.
 
یک مشکل هم در سال‌های بعد از انقلاب به وجود آمده و آن این است که بخواهیم یا نخواهیم حاکمیت دینی و اداره جامعه توسط نهاد دینی باعث شده برخی مخاطبان نسبت به پیام‌های دینی موضع داشته باشند. شاید اگر کتاب‌های فنی و کامپیوتر و روانشناسی موفقیت منتشر می‌کردم مخاطب با من مشکلی نداشت اما وقتی از موضع تولید کتاب دینی وارد می‌شوم، مخاطب در مسائل گوناگون روزمره‌اش، از آب و گاز و برق منزل مسکونی تا ... با حاکمیت دینی روبه‌رو هست و این در وضعیت من ناشر اثر مستقیم دارد.
 
من از کسانی هستم که از دخالت مستقیم حاکمیت در حوزه فرهنگی انتقاد کردم. ما نباید در این حوزه مستقیم وارد شویم. این را نمی‌شود نادیده گرفت که یک جاهایی اگر حداقل‌های حمایتی نباشد، رقابت نابرابری به وجود می‌آید که ناشران دینی را دچار مشکل می‌کند. اگر این جنبه سیاسی نبود، می‌گفتم همه شرایط برابر دارند و آنکه حرفه‌ای است موفق خواهد بود. اما الان شرایط ناشران دینی و دیگران برابر نیست. یعنی من به همین دلایل سیاسی خودبه‌خود در وضعیت ضعف هستم.
 
شاید نشود پیکان حمله را به سمت رقابتی بودن چرخاند! به نظر می‌رسد مشکل اصلی ما این است که نویسندگانی را تربیت نکرده‌ایم که با زبان و قلم درست مسائل را بیان کنند. در همین حوزه شاهد هستیم، کتاب‌هایی که یک نشر مستقل در حوزه دین منتشر می‌کند به سبب شناخت زبان مخاطب، پرفروش می‌شود. گله کردن از وضعیت رقابت ناشران دینی و دیگر ناشران، اصل موضوع را زیر سؤال می‌برد! امروز بسیاری از علمای حوزوی ما از جامعه دور هستند و به حوزه تألیف مسائل روز وارد نمی‌َشوند. اگر هم تألیفی هست، هنوز به مسائل فقاهتی می‌پردازد. در حالیکه مسئله دینداری ما در عصر مدرن، جواب دادن به سؤال‌های دیگری است. ما نیاز مخاطب را رها کرده‌ایم و رفته‌ایم به سمت جواب دادن به سؤال‌هایی که اصلا دغدغه مخاطب جوان امروز نیست. در چنین شرایطی هرچقدر هم دولت از ناشران دینی حمایت کند، در نهایت قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
من این صحبت را کاملا قبول دارم و فکر می‌کنم این صحبت، تأیید صحبت‌های قبلی من است. متأسفانه بین سخن‌گویان حوزه دین و مخاطبان عام، شکافی مشهود و غیرقابل انکار وجود دارد. من اگر از حمایت دولتی به معنای پر کردن جای خالی در رقابت نابرابر حرف می‌زنم لزوما حرفم، به معنای حمایت مالی نیست. آن چیزی که من به آن دعوت می‌کنم در حوزه آموزش و پژوهش است. نهادهای حاکمیتی باید برای تربیت نویسندگان تلاش کنند. واقع‌بینانه اگر یک طلبه‌ای مسیرش را بر فقاهت بگذراند او در مسیر طبیعی بسیار موفق است و رشد می‌کند. حال اگر طلبه‌ای بگوید می‌خواهم زبان مردم را یاد بگیرم ضربه می‌خورد. این جاست که نهاد فرادستی باید بیاید و به او کمک کند.
 
بودجه‌هایی به مراکز دینی دولتی داده می‌شود و بسیاری اوقات این بودجه‌ها صرف تحقیق و پژوهش مسایل فقاهتی و تئوریک می‌شود. به نظر شما چرا به جنبه های دیگری از نیاز مخاطب امروزی کمتر توجه می شود؟
این پرسشی است که خود آن مراکز و سازمان‌ها باید جواب بدهند. نقطه‌ای که شما دست گذاشته‌اید دقیقا محل اتفاق نظر ماست. من درباره این موضوع نوشته‌ام، حرف زده‌ام و هزینه‌اش را نیز داده‌ام. متأسفانه نهادهای حاکمیتی به این دلیل که با نیاز روز مخاطب روبه‌رو نیستند و مستقیم با آن‌ها داد و ستد نمی‌کنند به این نکته توجه نمی‌کنند. اگر من مؤسسه‌ای دارم این طور نیست که اگر کتاب و محصول پاسخگوی به نیاز مخاطب منتشر نکنم تعطیل شوم. من هرچه تولید کنم حتی اگر در انبار بماند، بودجه‌ام را می‌گیرم و هیچ وقت متوجه خلاء نخواهم شد. حتی اگر بیننده و مخاطب من به صفر هم برسد من دارم کارم را انجام می‌دهم. در واقع مثل این است که در یک اتاق دربسته روبه‌روی آینه با خودم حرف می‌زنم. این یک مشکلی است که ما با آن مواجه هستیم. ما باید به سمتی برویم که بازخورد مخاطب به ما راه را نشان بدهد. به عقیده من نهادهای فرادستی در حوزه‌های آموزش، پژوهش، اطلاع‌رسانی و دسترسی و توزیع باید حمایت کنند.
 
 ما در بحث آموزش راه را داریم اشتباه می‌رویم. حمایت باید باشد اما نه به این گونه که 300 کتاب از یک ناشر خریداری کنیم. داخل پرانتر بگویم که الان اگر به من بگویند حاضریم کتاب‌هایت را بخریم، قبول خواهم کرد. برای اینکه می‌خواهم کارم راه بیفتد. اما خود من اگر در جایگاه سیاست‌گذار باشم شاید طور دیگری تصمیم بگیرم. شاید مسیری طبیعی به وجود بیاورم که کتاب‌ها خودبه‌خود خریداری شوند. حمایت درست از ناشران، کار سختی است. ما در دوره‌ای که در خانه کتاب بودیم تمام سعیمان این بود که در فروش‌های بهاره و پاییزه کتابفروشی‌ها را تقویت کنیم. اگر کتابفروشی‌ها تقویت شود نظام حرفه‌ای نشر تقویت می‌شود. این هنر نیست که به ناشر یک پولی بدهیم تا کتاب چاپ کند. باید با نگاهی حرفه‌ای از پایین این حوزه را تقویت کنیم، که مخاطب تعیین کند کدام کتاب، کتاب ارزشمندی است.
 
پس در واقع نیازمند این هستیم که یک مدیریت بودجه در مراکز پژوهشی دولتی صورت بگیرد و بودجه‌ها به سمت تقویت کتاب‌ها از نگاه مخاطب برود؟
دقیقا؛ و انتخاب و نظر و رای مخاطب بتواند نقش اصلی را داشته باشد.
 
امروز شاهد هستیم که در جهان حتی ساخته شدن ادامه یک فیلم را منوط می‌کنند به نظر و سلیقه مخاطب. یعنی اگر یک فیلم از ریت‌های لازم را از سوی مخاطب کسب کرد ادامه‌اش ساخته می‌شود.
بله. همانطور که می‌دانید بی‌بی‌سی تولید حرفه‌ای دارد. نظام تولید بی‌بی‌سی در دنیا شاید کم‌نظیر باشد. حتی دستورالعمل بی‌بی‌سی را اداره کل پژوهش‌های صدا و سیما منتشر کرده است که یک ضابطه حرفه‌ای جدی است. بی‌بی‌سی با این پیشینه و توانمندی یک سریالی را چندسال پیش پخش کرد که در قسمت دوم متوقف شد؛ به این دلیل که بازخوردهای مخاطب مثبت نبود. بی‌بی‌سی می‌فهمید که قیمت آنتنی که دارد بیشتر از این است.
 
من زمانی که سردبیر همشهری بودم می‌گفتم همانقدر که یک کادر آگهی قیمت دارد، یک کادر تیتر هم قیمت دارد. اینطور نیست که بگوییم نیم‌تای پایین با قیمت خاصی باشد و نیم‌تای بالا هرچه خواستیم بنویسیم. من نمی‌توانم هرتیتری که دلم خواست بزنم. به این جهت معتقدم هرچه این نکته بیشتر مورد نظر قرار بگیرد بهتر است.
 
پس به این نکته می‌رسیم که چندان به نیازهای مخاطب توجه نمی‌شود.
دلیل این موضوع دو چیز است. یک، بدفهمی از ادای تکلیف است. یک جمله‌ای از حضرت امام هست که می‌گفتند ما مأمور به وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه. به نظر من در این موضوع یک بدفهمی وجود دارد. در اصطلاحات طلبگی می‌گوییم مقدمه واجب هم واجب است. وظیفه من این است که تمام تلاش خودم را برای به دست آوردن بهترین کیفیت و متن و طراحی انجام دهم. وظیفه من این است که ضوابط حرفه‌ای را رعایت کنم. به نظرم جنبه نظری ماجرا خیلی مهم است. بسیاری از دوستان در اینجا مشکل دارند یعنی می‌گویند ما وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. در حالیکه نه، شما وظیفه‌ات را انجام نداده‌ای. وظیفه تو این بوده که کارت را درست انجام بدهی. متاسفانه در برخی از شرایط بر اساس بازخورد مخاطب نیز تکلیف ما معلوم نمی‌شود. اینطور نیست که اگر یک امام جماعت نتوانست مخاطبی جذب کند او را عوض کنند. او کارش را ادامه می‌دهد ولو اینکه هیچ مخاطبی هم نداشته باشد. عملا من به عنوان یک روحانی و نویسنده دینی هیچ وقت احساس نمی‌کنم که مخاطب، تعیین‌کننده است. این نیز در عمل ما را دچار مشکل می‌کند.
 
به نظر می‌رسد یکی از مشکلات ما در حوزه کتاب دینی این است که علی رغم اینکه کتاب‌های خوبی وجود دارد اما کسی آن‌ها را انتخاب و مطالعه نمی‌کند. شبکه معرفی و توزیع این آثار ناکارامد است. به نظر شما چه باید کرد؟
طی سال‌های اخیر تولیدات بسیار ارزشمندی در این حوزه شکل گرفته است. هم ناشران موفقی داریم و هم نویسندگانی توانمند. گرایش به سمت ادبیات دراماتیک پررنگ‌تر شده است حتی در حوزه‌های اعتقادی و فکری، نمونه‌های فراوانی داریم که به سوالات مخاطب جواب می‌دهد. لازم است این نمونه‌های موجود به شکل‌های مختلف به مخاطب عرضه شود.
 
یک بخش، دسترسی و توزیع است و بخش دیگر اطلاع‌رسانی و تبلیغ است. حتی کاری که بلاگرهای کتاب در شبکه‌های اجتماعی انجام می‌دهند. ما باید به درستی فاصله بین وضعیت موجود تا وضعیت مطلوب را شناسایی کنیم و فکری برای آن داشته باشیم. همه باید کمک کنند که این فاصله کم شود.  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها