نجمه طرماح متولد آبان ۱۳۶۵، کارشناس ادبیات فارسی، مدرس داستاننویسی و موسس مدرسه نویسندگی «کلک» در شیراز است که تاکنون ۷ کتاب از او به چاپ رسیده است. کبوتر دو برجه(خاطرات جنگ تحمیلی)، سِرّ سَر(زندگینامه شهید عبدالله اسکندری) ، نیمه پنهان ماه(زندگینامه سردار کاظم نجفی رستگار فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا)، جوان انقلابی، دره سوسیالیستها و آران سرزمین آریاییها(در دست چاپ) از آثار این بانوی نویسنده است.
-نام لاینز محلهای در شیراز برداشت شده است؟
بله؛ یک محله قدیمی در شیراز بنام شیشهگری که این محله حوالی آن قرار دارد. شیرازیها با بیمارستان قلب الزهرا(س) آشنایی دارند. روبهروی این بیمارستان یک محله است که از زمان قبل از انقلاب اسلامی معروف بوده به «لاینز». محله یادشده هم به خاطر باشگاه لاینزی که ابتدای کوچه و محله قرار دارد نامگذاری شده است. لاینز یک باشگاه انگلیسی برای کارکنان یک مرکز بهداشت بوده است.
-چه ویژگی در ناصر ورامینی وجود داشت که آنرا سوژه داستان قرار دادید؟
برای معرفی یک شهید لاری بنام علیاکبر امانی شروع به گردآوری اطلاعات کردم و یک شناخت نسبی به شهید امانی بزرگوار داشتم که همرزم ایشان او را معرفی کرده بودند.
من با خانواده ایشان وارد مصاحبه شدم و آنان بسیار همکاری کردند و حدود ۶ ماه برای مصاحبه و گردآوری اطلاعات بودم که در این مدت در ارتباطی که با خانواده شهید و همرزمان او داشتم به این نکته رسیدم که شهید امانی در کنار فرمانده خود به شهادت رسیده است. بنابراین پیگیری کردم که فرمانده ایشان چند سال داشته و چگونه بوده است و متوجه شدم که سن و سال ناصر ورامینی یک جوان ۲۱ ساله بوده که فرماندهی یک گروهان را در جنگ برعهده داشته است بنابر این برایم جالب بود که کسی در اواخر جنگ در جوانی توانسته است جسارت و توانمندی نشان دهد که به فرماندهی گروهان برسد و در نوجوانی نقشی پررنگ در گردان امام مهدی(عج) داشته است.
شاید جذابیت و کشش داستان برای مخاطب از این زاویه خیلی بیشتر بود زیرا شخصیت محوری داستان یک نوجوان بود. البته در کنار این نقش شهید امانی معرفی شد زیرا ایشان هم معاون گروهان بود اما داستان به سمت و سوی دیگری رفت که البته این نخستین بار نیست اتفاق میافتد و خیلی داستانها هستند که در طرح اولیه ممکن یک سیر داستانی داشته باشند و میانه کار نویسنده به این نتیجه برسد که روند داستانی را تغییر دهد.
-در کتابهای سِرّ سَر و کبوتر دو برجه به شخصیتهای بزرگسال پرداختید؛ چه شد که به حوزه داستان نوجوان وارد شدید؟
در کتاب سِرّ سَر همین طور است اما در مورد کبوتر دو برجه شخصیتهای نوجوان مثل شهید حبیب زیبایی عالم و شهید رضا کرمکش و شخصیتی که در فصل آخر داستان به شهادت میرسد منصور بیضایینژاد در سن نوجوانی و ۱۷ و ۱۸ سالگی بودند و اینکه قالب اثر همان هم باز برای بزرگسال است یعنی در کتاب لاینز وارد حوزه نوجوان نشدم بلکه شخصیتهای نوجوان هستند اما قلم و سبکی که کار کردم و ساختار داستان ساختاری است که مناسب سنین بزرگسال و جوان است البته من هنرجویان نوجوان هم که دارم وقتی کتابها را معرفی میکنم برایشان جذاب و پرکشش است.
اما این به معنای اما این به این معنا نیست که در حوزه نوجوان دارم صرفاً و صد در صد کار می کنم. کارها از آن دوره سنی شروع میشود و تا بزرگسال ظرفیت خوانش را دارند.
-شما از شاگردهای اکبر صحرایی به شمار می روید؛ در نوشتن این کتاب ایشان نظارت یا اعمال نظر داشت؟
بنده سالهاست ایشان را به عنوان یک استاد و پیشکسوت در حوزه ادبیات داستانی، با موضوع دفاع مقدس و پایداری میشناسم و پیگیر آثار ادبی ارزشمند ایشان هستم اما در کلاسهای ایشان شرکت نکردم و کارهایی که تاکنون انجام دادم، به جز اولین کتابم که استاد صحرایی به عنوان کارشناس و ارزیاب در کنار پروژه بودند، بقیه بدون اعمال نظر و نظارت ایشان بوده است.
-الگوی نویسندگی شما در حوزه ادبیات پایداری و جنگ کیست؟
سبک خودم را دارم و زمانی که وارد این حوزه شدم الگویی نداشتم چون ساکن ایران نبودم و با نویسندگان این حوزه آشنایی نداشتم.
بخاطر علاقه به این موضوع واردش شدم، تحقیق و مطالعه در این زمینه انجام دادم به اضافه چاشنی هنر نویسندگی.
- برای نوشتن لاینز چه میزان تحقیق درباره ناصر ورامینی انجام دادید؟
حدود ۷ یا ۸ ماه مصاحبه اولیه بود که منجر به تغییر روند روایی ماجرا شد اما در مجموع، نگارش و تحقیقات به صورت موازی و همزمان تا ماههای پایانی کار ادامه داشتند و حدود چهارسال زمان برد.
- اثر تازهای در دست نوشتن دارید؟
کتابی درباره سبک زندگی مردم کردستان عراق و ایران در زمان جنگ تحمیلی نوشتم و منتظر انتشارش هستم. این کتاب در مرحله صفحهآرایی است.
نظر شما