یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۵
روایت جدایی یک دوقلوی همسان در «سایه ناتمام»

«سایه ناتمام» یک کتاب تک راوی است. تمام اطلاعاتی که در آن آورده شده است از یک برادر دوقلو است و بخشی از دست نوشته‌های شهید که به برخی موضوعات اشاره داشت.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «سایه ناتمام» کتابی است درباره یک طلبه شهید دوران دفاع مقدس که توسط زینب پاشاپور نوشته شده است. پاشاپور پیش از این هم کتاب‌هایی از جمله «بی تو پریشانم» و «عروس یمن» را در کارنامه نویسندگی خود دارد و حالا نیز مشغول نوشتن کتابی درباره برادر شهیدش سردار مدافع حرم شهید اصغر پاشاپور است، درباره چرایی نوشتن «سایه ناتمام» و قهرمان آن با خبرنگار ایبنا به گفت‌وگو نشسته است. متن زیر، ماحصل گفت‌وگوی ایبنا با نویسنده «سایه ناتمام» است:

خانم پاشاپور چه شد که به سراغ نوشتن کتابی درباره شهید «فرشید فرشته صنیعی» رفتید، در حالی که شهید چندان شناخته شده‌ای هم نبودند. آیا از جایی سفارش گرفتید؟
بله، سفارش کتاب سایه ناتمام از طرف کنگره شهدای روحانی و نشر ۲۷ بعثت اتفاق افتاد. در واقع حدود ۱۰ سال پیش مصاحبه‌هایی از پدر شهید، برادرهای شهید صورت گرفته و جمع‌آوری شده بود و یکی دو مرتبه نیز در طی این سال‌ها اقداماتی برای نوشتن کتاب انجام شده بود اما به هر دلیل نگارش کتاب به سرانجام نرسیده بود. البته در ابتدا از من خواستند که به‌عنوان مشاور این مصاحبه‌ها را مطالعه کنم تا ببینم امکان نوشتن کتاب درباره این مطالب گردآوری شده و شهید عزیز وجود دارد یا خیر.
در آن زمان برادر من تازه شهید شده بودند و من درصدد نوشتن کتاب ایشان بودم. بنابراین گفتم که فعلا نمی‌توانم به نوشتن کتاب دیگری فکر کنم و صرفا به‌عنوان مشاوره همکاری می‌کنم اما در نهایت به نوشتن کتاب دعوت شدم.
 
یعنی در نهایت تصمیم گرفتید که کتاب را بنویسید؟ این تصمیم نهایی دلیل خاصی داشت؟
بله، شهید صنیعی شهیدی است که از او دست‌نوشته‌های خوبی به جا مانده است. اصرار دوستان برای سفارش نوشتن کتاب به این خاطر بود که سفارش دهنده‌های کار دست‌نوشته شهید را مطالعه کرده و بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بودند و تمایل داشتند که حتما کتاب ایشان نوشته شود. شهید فرشید فرشته صنیعی، شهیدی نخبه و گمنام بودند و این دلیل دیگری بود بر تمایل زیاد دوستان برای نوشتن کتاب درباره شهید.
برای خود من هم این تصمیم نهایی دلایلی داشت. من زمانی که وارد حوزه نویسندگی شدم، با خودم عهد کردم که به سراغ موضوعات تکراری نروم. همسر شهید خودم روحانی بودند و شهید فرشید فرشته صنیعی نیز روحانی بودند و به همین دلیل خیلی تمایلی برای نوشتن کتاب نداشتم. اما آشنایی با ویژگی‌های منحصر به فرد ابعاد شخصیتی شهید ایشان در نهایت مرا مجاب کرد تا نوشتن کتاب را آغاز کنم. علاوه بر این شهید برادر دوقلوی همسانی داشت که این هم باز عامل دیگری برای ترغیب من به نوشتن کتاب بود‌. من خودم دو دختر دوقلو دارم و با دنیای فرزندان دوقلو آشنا هستم. این شناخت نیز باعث شد تا حس کنم که می‌توانم تا حدی حق مطلب را درباره شهید ادا کنم. البته من اعتقاد دارم که شهدا خودشان انتخاب می‌کنند که چه کسی نویسنده بخش‌هایی از زندگی‌شان باشد. در حدی که من نوشتن کتاب درباره برادر خودم شهید پاشاپور را متوقف کردم و حس می‌کردم که برادرم نیز تمایل دارد که من در ابتدا کتاب شهید صنیعی را بنویسم. همین اتفاق هم افتاد و من بعد از کتاب «سایه ناتمام» به سراغ نوشتن کتاب زندگی‌نامه برادرم رفتم و الان نیز مشغول همین کتابم.
کتاب سایه ناتمام را با توجه به ویژگی‌های شخصیتی شهید نذر امیرالمؤمنین(ع) کردم. زیرا معتقدم وقتی کتابم را نذر یکی از بزرگواران کنم قطعا بر قلم و نوشته من برکت دیگری جاری خواهد شد.
 
یکی از نکات جالب کتاب شما این بود که دونفر را به عنوان راوی انتخاب کردید. دو برادر دو قلو که یکی سال‌ها پیش شهید شده و دیگری که سال‌های زیادی از خاطراتش با شهید سپری شده است. چگونه چنین سبکی را انتخاب کردید؟
سعی کردم زاویه‌دیدی که انتخاب می‌کنم نسبت به کتاب قبلی‌ام متفاوت‌تر باشد. شاید این تفاوت‌ها من نویسنده را به این متهم کند که یک امضا خاص ندارم زیرا سعی می‌کنم در هر کتاب تا حدی نوع روایتم را متفاوت انتخاب کنم.
در کتاب سایه ناتمام من با دو شخصیت مواجه بودم. دو برادری که همسان بودند و به جز مواردی این دو از همدیگر جدا نمی‌شدند و به تعبیری یک روح در دو بدن بودند. من خط سیری را از دید دو برادر روایت کردم که هر کدام کامل کننده روایت برادر دیگر است و خود این انتخاب و قصه من را به اینجا رساند که می‌توانم یک زندگی و روایت مشترک را از زبان دو برادر بیان کنم.
 
همان طور که خودتان هم اشاره کردید شما از دست‌نوشته‌های خود شهید نیز در بخش‌های مختلف کتاب استفاده کردید اما این دست‌نوشته‌ها از متن خودتان چندان قابل تفکیک نبود. هر چند که برخی جاها شماره‌گذاری شده و در پاروقی اشاره شده است که دست‌نوشته شهید. با این وجود بازهم مشخص نمی‌شود تا کجا ابتدا و انتهای جملات شهید است و کجا متنی که توسط نویسنده نوشته شده است. به نظرتان این یک امتیاز منفی برای کارتان محسوب نمی شود؟
یک تعمد پشت قضیه است، شاید خوانندگان دوست دارند بدانند که کدام جمله را شهید گفته است و این حق خواننده است. اما من قبل از این که نوشتن کتاب را آغاز کنم دست‌نوشته شهید را خواندم و سعی کردم قلمم را به قلم شهید نزدیک کنم. کمترین دخل و تصرف را هم در جملات شهید نداشته باشم. اما بعضی جملات از دست‌نوشته‌های شهید با جملات قبل و بعد آن تکمیل می شد؛ یعنی مجبور بودم به آن اضافه کنم. بنابراین خیلی نمی‌شد این جملات را قابل تفکیک کرد. مثلا شهید ماجرای سفر به لبنان را نوشته بود اما بخشی از این نوشته خالی بود و تکمیل نبود. این قسمت را برادر شهید روایت کرده بود. بنابراین اگر می‌خواستم تمامی جملات شهید را مشخص کنم و در کنار آن‌ها عدد بگذارم و پاورقی کنم، احتمالا خواننده بیش از پیش گیج می‌شد. زیرا در بعضی جاها باید یک در میان جملات را عددگذاری می‌کردم. البته در جاهایی هم هیچ چیز اضافه نشده و دست نوشته شهید بدون هیچ دخل و تصرفی نوشته شده است. مانند وصیت‌نامه شهید. اما در جاهایی جملات شهید را در وسط جملات خودم قرار دادم. در واقع سعی کردم متن در خدمت دست نوشته‌های شهید باشد، نه دست‌نوشته در خدمت متن. البته قبول دارم که شاید اگر نویسنده دیگری بود طور دیگری انتخاب می‌کرد. قطعا یک دلیل این تفکیک نبودن جملات شهید از جملات متن به این خاطر بود که دلم می‌خواست متن روان باشد. البته در مقدمه هم به این موضوع اشاره کرده بودم که در دو‌سوم پایانی کار تعداد جملات من خیلی کم است و بیشتر متن جملات شهید است.
 
هر چند به نظر یک نفر راوی داستان شهید بوده اما شما این روایت را از زبان دو نفر بیان می‌کنید و این کار را جذاب کرده است.
این کتاب تک راوی است. تمام اطلاعاتی که در آن آورده شده است از یک برادر دوقلو است و بخشی از دست‌نوشته‌های شهید که به برخی موضوعات اشاره داشت. مثلا درباره سفر لبنان برادر شهید یک دفترچه کوچک به من دادند که شهید درباره سفرش به لبنان در آن نوشته بود اما سعی کردیم به آن بسنده نکنیم. خیلی تلاش کردیم که به جز اطلاعات برادر شهید، فرد دیگری را نیز پیدا کنیم که روایت‌های ما را تکمیل کنند. اما هیچ کدام از همسفرهای لبنان آقا فرشید را پیدا نکردیم.
 
در ابتدای کتاب بسیار با جزئیات و دقیق‌تر روایت‌ها نوشته شده است. اما در پایان کار یک نوع کلی گویی را نسبت به ابتدای کتاب شاهد هستیم. آیا دلیل خاصی داشته است؟
یک موضوعی که درباره شهدای دفاع مقدس وجود دارد این است که باید قبول کنیم که سال‌ها از شهادت این شهدا گذشته است‌. مثل شهید فرشید فرشته صنیعی که سی و چند سال از شهادتش گذشته است و الان برادری جلوی من نشسته است که قرار است چیزی را که مثلا درباره برادرش شنیده است، به یاد بیاورد و برای من تعریف کند.
به طور مثال دنبال اشخاصی گشتیم که در حوزه و یا مدرسه از دوستان شهید فرشته صنیعی بودند اما به جرئت می‌توانم بگویم به تعداد انگشتان دست یا کمتر راوی پیدا کردیم.
یکی از چالش‌های من در این کتاب این بود که اطلاعات نظامی درباره ایشان در دسترس نبود. و حتی دست‌نوشته‌های خود شهید هم اطلاعاتی درباره ابعاد نظامی ایشان به ما نمی‌داد. حتی ما دنبال اسناد اعزام ایشان بودیم اما چیزی پیدا نکردیم‌.
نحوه شهادت ایشان را هم که می‌پرسیدیم برادر شهید می‌گفتند که «به ما این گونه گفته اند». در واقع می‌توانم بگویم در برخی جاها ضعف مستند داشتیم و من ترجیحم بر این بود که واقعیت را بگویم، داستان سرایی و تحریف نکنم ولو این که به این قیمت تمام شود که بعضی اطلاعات بیان نشود.
درباره دوران کودکی خاطرات در ذهن برادر دوقلوی ایشان بسیار پررنگ‌تر بود و من هم جای آزمون و خطا داشتم. اما در دورانی مانند سفر لبنان، برادر در کنار شهید نبوده یا نوبتی به جبهه می‌رفتند و برای همین آقا فرشاد نمی‌دانست که برای شهید چه اتفاقاتی در جبهه افتاده است.
دست‌نوشته‌های شهید سیر تحولات خود شهید را خیلی خوب نشان می‌دهد. در ابتدا این دست‌نوشته‌ها بیشتر توصیف وقایع است اما هر چه پیش می‌رود حالت خودسازی به خود می‌گیرد و جزئیات کمتر می‌شود. چون من به دست‌نوشته‌ها اتکا داشتم بنابراین من هم در پایان به جزئیات کمتر پرداخته بودم.
 
شاید خوانندگان کتاب سایه ناتمام دوست داشته باشند بدانند که نوشتن چنین کتابی چقدر برای خانم پاشاپور زمان برده است.
نوشتن کار تقریبا دو سال زمان برد. البته پیش تولید و جمع آوری اطلاعات برای من خیلی مهم است و بنابراین همیشه زمان زیادی برای این کار می‌گذارم.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها