یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۰
چرا افسری بلندپایه در مخالفت با شاه می‌کوشید؟/ پاسخ دو پرسش درباره شهید قرنی

در کارنامه شهید قرنی، هم خدمت در ارتش شاهنشاهی و حضور در کودتای 28 مرداد دیده می‌شود و هم همراهی با مخالفان شاه و ریاست ستاد ارتش پس از انقلاب. او حتی نقشه‌های برای مهار شاه در سر داشت. پرسش‌ها درباره‌اش بسیار است، چه آنکه او را با روایت‌های ساده نمی‌شود شناخت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ سرلشکر سید محمدولی قرنی، که سوم اردیبهشت 1357 در خانه‌اش به ضرب گلوله تروریست‌های فرقان به شهادت رسید، بدون اغراق یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر کشور ماست و درنگ بر زندگی سیاسی او، بخشی از واقعیت‌های ایران در قرن پرفرازونشیب چهاردهم را نشان‌مان می‌دهد. مردی لایق و خودساخته بود که تا بالاترین مدارج نظامی ارتش شاهنشاهی ترقی کرد و حساس‌ترین مسئولیت‌ها را به عهده گرفت، و همزمان نقشه‌هایی برای مهار خودسری‌های شاه در سر داشت و با همین نقشه‌ها، در مقطعی از اواسط دهه 1330 به یکی از خطرناک‌ترین مخالفان حکومت پهلوی تبدیل شد. او هم در کودتایی که به سرنگونی دولت دکتر مصدق منتهی شد به دربار خدمت کرد و هم بعدها، در چرخشی کامل، با دیگر اعضای جبهه ملی و برخی یاران مصدق دوست و همنشین و همراه شد.
 
پرسش یکم و چرایی ضدیت قرنی با شاه
شاید درباره قرنی، نخستین پرسشی که ذهن‌مان را دیگر می‌کند این است که چرا افسری چنین بلندپایه، در مخالفت با شاه می‌کوشید؟ مارک گازیوروسکی در کتاب «کودتای ایرانی» (ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه) در پاسخ به پرسش می‌نویسد: «در اواسط دهه 1330 دیدگاه‌های سیاسی قرنی، به‌رغم منصب عالی‌رتبه‌اش، بسیار با دیدگاه‌های شاه و اغلب دیگر مقام‌های بلندپایه کشور تفاوت داشت. اگرچه از کودتای سلطنت‌طلبانه حمایت کرده بود، خیلی زود حواسش معطوف رشد فساد و سرکوبِ بعد کودتا و نیز ناکامی دولت در اِعمال اصلاحات شد. قرنی به تحریک ارسنجانی، که از نزدیک‌ترین دوستانش بود، کم‌کم به سمت این دیدگاه سوق یافت که این مشکلات، پیامد استیلای مستمر و دیرپای طبقه فرادست سنتی است.»
 
گازیوروسکی می‌افزاید: «او دریافت که شاه دارد می‌کوشد از تأثیر و نفوذ این طبقه بکاهد، اما تاب و شکیب توفیق محدود شاه را نداشت و نگران بود او صرفاً حکومت حاکم را با دیکتاتوری شاهانه جایگزین کند. به این ترتیب قرنی به این باور رسید که تنها راه‌ِ حل کردن مشکلاتِ روزافزون کشور، روی کار آمدن دولتی است که بتواند به استیلای طبقه فرادست سنتی خاتمه دهد، شاه را مجبور به عمل به‌سانِ پادشاهی مشروطه و در چارچوب قانون کند، و طیف وسیعی از اصلاحات را انجام برساند.»
 
گازیوروسکی معتقد است آنچه قرنی در سر داشت برای اکثریت افسران بلندپایه نظام پهلوی، جذاب نبود و احتمالاً جز اندکی از آنان، کسی دلیل و انگیزه‌ای برای همکاری با او نمی‌دید، چه آنکه بیشتر آنان در منافع و مواهب فساد تنیده شده در بافت حکومت با شاه شریک بودند و تداوم وجود موجود را بیشتر از هر نوع تغییری، به سود خودشان می‌دیدند. اما نگاه افسران رده میانی با این بلندپایگان متفاوت بود و این دسته، قرنی را به «به خاطر صداقت، شجاعت، و زندگی ساده و معمولی‌اش می‌ستودند» و «بسیاری‌شان دیدگاه‌های مشترکی با او داشتند.»

 
محکومیتی نه‌چندان سنگین و پرسش دوم
قرنی به کمک کسانی که مثل خودش به ضرورت تغییر معتقد بودند، نقشه‌ای چند مرحله‌ای و نسبتاً گسترده را طراحی کرد و به اجرا گذاشت. آنان کارشان را از یارگیری و توسعه شبکه حامیان شروع کردند، تدابیری برای ایجاد آشوب در کشور و زمینه‌سازی برای کودتا به کار بستند و در مذاکراتی مخفی، با آمریکایی‌ها به صحبت نشستند تا حمایت آنان از این نقشه را کسب کنند. البته آنان این احتمال را هم در نظر گرفته بودند که آمریکایی‌ها از نقشه کودتا حمایت نکنند و همه‌چیز را کف دست شاه بگذارند. اما امید داشتند که تصمیم‌گیران ایالات متحده، اگر با نقشه‌های آنان همراهی نمی‌کنند، حداقل به شاه برای پذیرش برخی اصلاحات اساسی فشار بیاورند. در این نگاه قرنی و یارانش، نکته‌ای مهم نهفته است. به نوشته گازیوروسکی، انگیزه و توجیه آنان هرچه که بود «روشن است که قرنی و همراهانش دست‌بالا بودنِ جایگاه ایالات متحده در ایران را قبول داشتند» و می‌دیدند که آمریکایی‌ها چگونه بر سیاست ایران سایه انداخته‌اند و این سایه چقدر سنگین است.
 
قرنی به آنچه در سر داشت نرسید. برخی از مردان وفادار به شاه به او و نزدیکانش مشکوک شدند، آنان را زیر نظر گرفتند و بعد هم به مدارکی درباره نقشه آنان دست پیدا کردند. قرنی و تقریباً همه آن چهره‌های اصلی که با او همکاری می‌کردند دستگیر شدند. ابتدا صحبت از اعدام او و تعدادی از همدستانش به میان آمد، اما بعد شاه خودش در ماجرا دخالت کرد و به محکومیتی کوتاه‌مدت برای قرنی و عفو دیگران رضایت داد. پرسش دوم این است که انگیزه شاه از این تصمیم چه بود؟ گازیوروسکی می‌نویسد شاه مطمئن شده بود «کسی دارد که کسی دارد تلاش می‌کند میانه او را با ایالات متحد به‌هم بزند. این وقوف، در کنار اسناد هردَم‌افزونی که نشان می‌دادند فعالیت‌های قرنی بسیار جدی بوده و حمایت‌های بسیاری به دست آورده بود، شاه را به این نتیجه رساند که خودش از هیاهوی ماجرا قرنی و ادعاها در مورد ارتباط ایالات متحده با آن بکاهد و قضیه را کوچک جلوه بدهد.»
 
این پژوهشگر سپس اضافه می‌کند: «هیچ‌کدام از مرتبطین و همکاران قرنی محاکمه نشدند. تصمیم به برگزار نکردن باقی محاکمه‌ها و همچنین حکم کمابیش سبُک قرنی و این‌که او به طراحی نقشه برای کودتا متهم نشد، شاید نشان‌دهنده تمایل شاه به کوچک و کم‌اهمیت جلوه دادن ماجرا باشند.» قرنی ابتدا به دو سال، و بعد در بازبینی پرونده‌اش به سه سال حبس محکوم شد. در زندان «با چندتایی از رهبران نهضت مقاومت ملی نشست‌وبرخاست کرد و به این باور رسید که آن‌ها بهترین امید برای آینده ایران‌اند.» دوستی‌اش با مهدی بازرگان و برخی مخالفان دیگر شاه پایدار ماند. در اوایل دهه 1340 بار دیگر به زندان افتاد و سه سال دیگر در حبس ماند. البته انقلابی، به آن معنی رایج نبود، اما بعد از سقوط حکومت پهلوی با انقلاب همراه شد و پس از انقلاب، دوره‌ای رئیس ستاد کل ارتش بود.
 
ناگفته نماند که شهید قرنی، یکی از نخستین شهدای ترور محسوب می‌شود. از قول سرهنگ زمانی، از امیران ارتش روایت کرده‌اند: «می‌دانید که حضرت امام خمینی(ره) از هیچ‌کس بی‌جهت تعریف نکرده‌اند، تنها کسی را که نزدیک ده بار از او تعریف کرده‌اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا(س) می‌بردند که دفنش کنند، من همه‌کاره مراسم بودم. امام(ره) به یکی از مقامات روحانی می‌فرمایند او را یکراست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه(س) در کنار آیت‌الله حائری یزدی (ره) دفن کنید.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها