حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی گفت: کسانی که مخالفت حکمت و شریعت را ادعا میکنند خودشان گمراه هستند و به سبب ناتوانی و کوتاهیشان اینطوری نتیجه گرفتند نه اینکه خود حکمت این تعارض را ایجاد کند. حکمت بری از این افراد است. این عبارات نشان میدهد ابن سینا این رساله را با همین هدف نگارش کرده است که نشان دهد میان اقسام حکمت و شریعت تعارضی وجود ندارد.
او ادامه داد: در مقابل عدهای دیگر بر اساس تلقی خاصی که از دین و شریعت داشتند و تلقی خاصی که از فلسفه داشتند سخن از حقیقت دوگانه به میان میآوردند و میگفتند دو حقیقت داریم لذا مقایسه اینها با هم نادرست است و اساسا در یک میدان رقابت نمیکنند تا قابل مقایسه باشند. برخی دیگر که اغلب فیلسوفان مسلمان در این طیف قرار میگیرند معتقد بودند عقل و وحی نه تنها تعارضی با هم ندارند بلکه با هم کاملا سازگارند و موید همدیگر هستند. ابن رشد در کتاب خودش میگوید اندیشه برهانی به مخالفت با شرع و دین نخواهد انجامید و هرگز با هم مخالفتی نخواهند داشت. استدلالی که میآورد این است که حق با حق ناسازگار نیست بلکه موافق با هم هستند. جملات حماسی ملاصدرا در حکمت متعالیه نیز موید همین دیدگاه است. این فضایی است که در جامعه بشری قابل ترسیم است.
او با اشاره به اینکه ابن سینا به عنوان یک فیلسوف عقلگرای بزرگ مسلمان و بلکه به عنوان عقلگراترین فیلسوف مسلمان عملا ملتزم به شریعت بود هیچ اختلافی نیست عنوان کرد: حتی در سنین نوجوانی خودش موقعی که با مشکل علمی مواجه میشد چاره را در رفتن به مسجد میجست. کرارا این رویه را تا پایان عمر داشت و چاره کار را به عبادت بیشتر میدید. این سیره عملی ایشان بود. در وصیتنامه مشهوری که از ایشان بر جای مانده است میگوید برترین حرکتها نماز است و برترین سکنات روزه است. پس در مقام عمل، جای شک و شبهه نیست که ابن سینا ملتزم به شریعت بوده است و از هر امر حرامی اجتناب داشته است و نسبتهایی که به ایشان داده شده است جای بحث دارد و بنده معتقدم ایشان هرگز اهل شراب و لهو و لعب نبوده است.
شریفی با طرح این سوال که نگاه ابن سینا به رابطه حکمت و شریعت چگونه بود و چه نسبتی بین این دو میدید؟ توضیح داد: ابن سینا در منابع مختلف و در جاهای مختلفی از آثارش به دستهبندی علوم پرداخته است. در ضمن این دستهبندی درباره انواع حکمت و شریعت موضعگیری کرده است. این موضعگیریها فراز و فرودی داشته است. من بدون ملاحظه ترتیب تاریخی، این آثار را با سرعت تحلیل میکنم. او در رساله اقسام علوم عقلی به تفصیل انواع علوم عقلی و فلسفی را دستهبندی میکند. در نتیجهگیری نهایی که بعد از این تقسیمبندی دارد بیان میکند؛ من تو را به اقسام حکمت راهنمایی کردم، از میان این دستهبندیها این آشکار شد که هیچکدام از اینها مخالفتی با شریعت ندارد، کسانی که مخالفت حکمت و شریعت را ادعا میکنند خودشان گمراه هستند و به سبب ناتوانی و کوتاهیشان اینطوری نتیجه گرفتند نه اینکه خود حکمت این تعارض را ایجاد کند. حکمت بری از این افراد است. این عبارات نشان میدهد ابن سینا این رساله را با همین هدف نگارش کرده است که نشان دهد میان اقسام حکمت و شریعت تعارضی وجود ندارد.
به گفته رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران؛ در منطق شفا ابن سینا به تفصیل به تقسیمبندی علوم میپردازد. بعد از اینکه اقسام سه گانه حکمت علمی را ذکر میکند اینگونه بیان میکند صحت همه این اقسام از علوم که گفتیم نیازمند موید دینی است؛ یعنی یک ارتباط تنگاتنگی میان حکمت علمی و شریعت ایجاد میکند. در دانشنامه علایی ابن سینا در مقدمه و دیباچه الهیات دانشنامه وقتی حکمت را تقسیمبندی میکند در رابطه با سیاست مدن و شریعت موضعگیری میکند و میگوید یکی از اقسام حکمت علمی دانش سیاسی است که دو بخش دارد؛ علم به چگونگی شرایع و علم به چگونگی سیاسات؛ اولی ریشه است و دومی فرع است. پس سیاست وابسته به شریعت است. پس ایشان در گام اول میگوید تضاد و تعارضی میان حکمت و شریعت نیست و در گام دوم میگوید میان اقسام حکمت عملی و شریعت ارتباط تنگاتنگ وجود دارد.
سیدمحمود یوسف ثانی دیگر سخنران این مراسم با موضوع «تمثیل عرفانی ابن سینا» سخن گفت و افزود: من میخواهم درباره این صحبت کنم با اینکه میدانیم آثار ابن سینا عمدتا یا در حوزه منطق است یا در حوزه مباحث فلسفی است چطور شده است یکباره چند رساله با یک حیثیت خاصی بین آثار او پیدا شدند که زبان و بیان و مطالبی که در آن رسالهها عرضه شده است به نحو بسیار زیادی با زبان و بیان و نوع مطالبی که در آثار دیگر او وجود دارد، متفاوت است. مقصودم همان رسالههایی است که به عنوان رسالههای رمزی از آنها یاد میشود. هانری کربن هم در کتاب تمثیل عرفانی ابن سینا این کتابها را نوعی تمثیل عرفانی تلقی کرده است.
او ادامه داد: پاسخ دادن به این سوال که چرا ابن سینا این آثار را نوشته است مسبوق به این است که اولا ببینیم آیا ابن سینا نظام فکریاش واجد یک حیثیت عرفانی هم هست یا نه؟ پژوهشگران در حوزه تفکر ابن سینا دو گرایش عمده و کاملا متفاوت در این خصوص دارند. یک عده با قاطعیت منکرند که نظام فکری ابن سینا واجد جنبه عرفانی باشد. در راس این افراد، دیمیتری گوتاس قرار دارد. او تلاش کرده نشان دهد نظام فکری ابن سینا نظام واحد و منسجمی است و یک مجموعه است که نگاه عرفانی را برنمیتابد. به همین خاطر گوتاس تلاش کرده همه چیزهایی که ابن سینا در رسالههای خودش بیان کرده است را به نحوی توجیه کند که حیثیت عرفانی نداشته باشد. این یک نگاه عمده به آثار و فلسفه ابن سینا است.
او افزود: گروه دیگری معتقدند نمیشود با این قاطعیت نفی حیثیت عرفانی از اندیشههای او کرد ولی در مورد اینکه این جنبه عرفانی خودش را چگونه نشان میدهد با هم اختلافاتی دارند. گروهی ابن سینا را دارای نحوهای عرفان طبیعی میدانند. گروه دیگری معتقدند ابن سینا کاملا یک جنبه عرفانی در نوشتههایش دارد و در بیان نظام و فکر فلسفی خودش نهایتا سر از عالم عرفان و ذوقیات عرفانی درمیآورد. این گروه که ابن سینا را دارای ذوق عرفانی میدانند بیشتر محققانی هستند که در جهان اسلام زندگی میکنند. یک گروه دیگر هستند که فکر آنها بیشتر غلبه دارند. این گروه معتقدند ابن سینا تحت تاثیر نوافلاطونیگری و تعالیم زردشتی دارای گرایشات عرفانی شده است و آن را در رسالههای رمزی خودش به بهترین وجه نشان داده است.
یوسف ثانی عنوان کرد: پس پاسخ به این پرسش که چرا ابن سینا چنین رسالههایی نوشته است مسبوق به این است که درباره وجود عنصر عرفان در نظام فکری ابن سینا چه موضعی داشته باشیم. از جمله ادلهای که گروه اول برای نفی وجود فکر عرفانی در اندیشه ابن سینا میآورند این است که تا آنجا پیش میروند که وقتی به آنها میگوییم چرا ابن سینا چنین رسالههایی نوشته است پاسخشان این است؛ برای اینکه مخاطبانش متفاوت بودند، یعنی این تفاوت در آثار به تفاوت در مخاطبان برمیگردد. طبق این نگاه هیچ تغییری در اساس فکری ابن سینا به وجود نیامده است بلکه او یک نظام فلسفی دارد که در لباسهای مختلف آن را عرضه میکند. به باور این افراد، اگر اثری از اصطلاحات عرفانی در نوشتههای او میبینید تحت تاثیر اندیشههای معادشناختی دین است. عجیب است که پیروان این نظر تلاش کنند این جنبه از نگاه عرفانی ابن سینا را نفی کنند.
این استاد فلسفه در پایان گفت: ما همیشه فکر میکنیم کلمه تجربه را بزرگان ما در مورد علوم حسی به کار میبرند. حتی یکبار از آقای ویلیام چیتیک درباره تجربی عرفانی پرسیدم ایشان برآشفت و از اینکه این تعبیر، تعبیر درستی باشد ناراحت شد چون در نظام فکری آنها تجربه با لوازم حسی و تجربی همراه است و ایشان دوست نداشت چیزی که چنین لوازمی دارد کنار عرفان قرار دهیم. این در حالی است که در بیان ابن سینا به صراحت میخوانیم تا طعم یک چیز شیرین را تجربه نکرده باشی شیرینی آن را نفهمی، تا زمانی که این حقایق را تجربه نکرده باشی متوجه نمیشوی و ادراک عقلی تو را به فهم این حقایق نمیرساند. با وجود تصریح ابن سینا به مسئله تجربه عرفانی چطور ما بگوییم ایشان این تعبیرات را به کار برده تا مخاطب سخنانش را بفهمد؟
نظر شما