دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۰
راه‌ تبیین، نشان دادن واقعیات تاریخ است/ بررسی اهمیت تبیین حوادث تاریخ معاصر

موسی نجفی می‌گوید: برخی تاریخ معاصر ایران را از مشروطیت آغاز می‌کنند. در آن زمان، بیشتر روزنامه و شب‌نامه به‌عنوان رسانه کار می‌کرد. گروه‌های مذهبی در کار تشکیلاتی و رسانه‌ای از گروه‌های غربگرا عقب‌تر بودند. آن‌ها توانستند از این برتری استفاده کنند؛ حتی یکی از عواملی که جریان مشروطه را عوض کرد و برای کودتای رضاخانی زمینه‌سازی کرد، عدم تبیین بود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- «جهاد تبیین» موضوعی است که ماه‌های اخیر در بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بارها مورد تأکید و اشاره قرار گرفته است و رهبر انقلاب اسلامی ابعاد مختلف آن را توصیف کرده‌اند. ««جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است و هر کسی که میتواند[باید اقدام کند].» خطابی عمومی که همه افراد جامعه در جنگ رسانه‌ای دشمن علیه حقایق انقلاب اسلامی مردم ایران، مخاطب آن هستند و می توانند ایفای نقش کنند؛ اگرچه مسئولین در این زمینه وظایف سنگین‌تری بر دوش دارند.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برهمین اساس در سلسه یادداشت‌ها و گفت‌وگوهایی به بررسی این موضوع می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌گویی با آقای دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که به اهمیت تبیین حوادث تاریخی و ارائه روایت صحیح از واقعیات دوران معاصر پرداخته است.

زمینه و دلیل طرح موضوع «جهاد تبیین» از سوی رهبر انقلاب در این برهه از زمان چیست؟
بحث تبیین صرفاً ربطی به این دوره ندارد و همیشه باید از انقلاب تبیین داشته و نسبت ‌به مسائل، کاملاً آگاهی داشته باشیم. الآن به‌دلیل شرایطی که در کشور وجود دارد، -البته از اول انقلاب هم رسانه‌های خارجی فعال بودند و جهت‌دهی افکار عمومی را برعهده داشته‌اند- فضای مجازی بسیار قوی‌ترشده و بسیاری از مباحث کوتاه و نقطه‌گذاری‌ شده‌ و ذهن جوانان و مردم را هدف قرار می‌دهند. طبیعی است که ما نیز در برابر آن‌ها مقابله داشته باشیم. بحث آگاهی هم مهم است و باید با ابزارهای فکری، عقلانی، هنری، فلسفی و مذهبی بتوانیم تبیین خودمان را داشته باشیم.

فکر می‌کنید چه لطماتی از عدم تبیین در زمینه تاریخ معاصر بعد از انقلاب برای ما به‌وجود آمده است؟
برخی تاریخ معاصر ایران را از مشروطیت آغاز می‌کنند. در آن زمان، بیشتر روزنامه و شب‌نامه به‌عنوان رسانه کار می‌کرد. گروه‌های مذهبی در کار تشکیلاتی و رسانه‌ای از گروه‌های غربگرا عقب‌تر بودند. آن‌ها توانستند از این برتری استفاده کنند؛ حتی یکی از عواملی که جریان مشروطه را عوض کرد و برای کودتای رضاخانی زمینه‌سازی کرد، عدم تبیین بود. این عدم تبیین باعث شد انقلابی که به نام آزادی و عدالت بود به‌دست دیکتاتوری مثل رضاخان بیفتد و قرار بود راه نفوذ بیگانگان بسته شود، اما انگلیس و کشورهای دیگر نیز از راه دیگری از طریق رضاخان وارد شدند. قهرمانان هم جابه‌جا شدند و شخصیتی مانند شیخ فضل‌الله نوری به شهادت رسید. طول کشید تا مردم دریابند که چه رهبری را از دست داده‌اند. این به‌دلیل عدم تبیین و تحلیل مردم بود.

چرا «جهاد تبیین» به‌معنای اخص و اعم کلمه و با قدرت در سال‌های تاریخ معاصر وجود نداشته است؟
نمی‌توان گفت وجود نداشته است، پس این انقلاب‌ها چیست‌اند که به‌وجود آمدند؟ نهضت نفت، انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه نتیجه حرکت بیداری اسلامی و «جهاد تبیین» بوده‌اند. شاید بتوان گفت در حجمی که انقلاب صورت‌گرفته دشمنان توانستند ضد آن را بزنند و آن را شکست دهند و به همین اندازه غفلت شده است. همین‌ که انقلاب اسلامی رخ داد، یعنی «جهاد تبیین» کار خودش را کرده و دشمن نتوانسته است که با کمک تبلیغات خود در مقابل رخداد این انقلاب مقابله کند، ولی بعد از آن دشمنان از برتری رسانه‌های خود استفاده کردند و شیوه‌های تغییر جهت‌دهی افکار عمومی را بلد بودند؛ اما جناح مذهبی و انقلابی و متدینین در عینی که می‌توانند از وسایل مدرن استفاده کنند، مجهز به ابزارهای سنتی خود نیز هستند. به همین دلیل در دوره قبل از انقلاب توانستند غلبه کنند، زیرا جناح مقابل فکر نمی‌کرد که در مساجد، منابر، حسینیه‌ها و دیگر اماکن مذهبی چنین قدرتی برای تبیین افکار عمومی وجود داشته باشد. این را اولین‌بار حضرت امام رحمةالله علیه در تاریخ معاصر کشف کرد که می‌شود از این ابزار مذهبی و دینی استفاده کرد و انقلاب بزرگ دینی و اسلامی به‌راه انداخت. این نشانگر آن است که غلبه صورت‌گرفته، اما کافی نیست؛ چون دشمن ضد آن را می‌سازد و باید تبیین صورت بگیرد. ابزارهای سنتی و مذهبی هم بعد از گذشت چهل پنچاه سال باید تغییراتی در آن‌ها صورت‌گرفته و به‌روزرسانی شوند تا بتوانند در مقابل آن موج مؤثر واقع شوند؛ اما این کار انجام نشده است.

شما اشاره کردید که باید روی شیوه‌ها کار شود. در حوزه تبیین تاریخی چه سازوکارهایی باید شکل بگیرد که این تبیین در آینده بهتر به وقوع بپیوندد؟
یکی از راه‌های تبیین، خود تاریخ و عبرت‌گرفتن از آن است. مانند فردی که یک‌بار ورشکسته‌شده و ضرر کرده است، دوباره در همان نقطه سرمایه‌گذاری می‌کند. کسی به او می‌گوید که بیا این را بخوان، زیرا کسانی که قبل از تو از این راه رفتند، شکست خوردند و تو از این راه نرو. یکی از راه‌های تبیین، نشان‌دادن تاریخ است. برای همین هم دشمنان بر تاریخ بسیار سرمایه‌گذاری می‌کنند و با کمک فیلم، عکس و کلیپ به تحریف تاریخ می‌پردازند؛ مثلاً، در مورد تاریخ پهلوی بسیار دشوار است که یک دوران طلایی از این دوره نشان داده شود، درحالی‌که چنین چیزی وجود نداشته است. دوره پدر و پسر بسیار سیاه بوده و سخت است که بتوان آن را طلایی جلوه داد. به‌دلیل فشار اقتصادی و تحریم‌هایی که اکنون در جامعه وجود دارد، به تبیین نیاز بیشتری احساس می‌شود. یکی از ابعاد تحریم‌ها همین جهت‌دهی به افکارعمومی است تا مردم را به این سمت ببرند که نشان دهند انقلاب از اینکه نیازهای شما را پاسخ‌گو باشد، ناتوان است؛ بنابراین، مجبورند رژیم گذشته را پررنگ کنند. همه موارد به یکدیگر ربط پیدا می‌کنند. یکی از جاهایی که دشمنان غیر از معیشت و اقتصاد هدف قرار دادند، افکار مردم است؛ لذا، برای مقابله با آن‌ها راه‌هایی وجود دارد که یکی از آن‌ها تولید اقتصادی است و دیگری تولید فکر است؛ یعنی تولید فرهنگی و تولید فکر در مقابله با تحریم بسیار مهم است. «جهاد تبیین»، نقطه تولید فرهنگی در راستای مقابله با تحریم‌هاست. تحریم‌ها دو جبهه دارند؛ فرهنگی و روانی، اقتصادی و معیشتی. معیشت مردم باید با تولید اقتصادی درست شود، اما جبهه فرهنگی را باید با تولید فرهنگی و فکری سروسامان داد.

سیره تبیینی امام خمینی رحمه‌الله علیه و رهبری در ۴۳ سال اخیر چه شاخص‌هایی دارد؟
امام رحمه‌الله علیه درگیر صورت‌مسئله شاه، آمریکا و جنگ بودند. رهبر انقلاب در دوره پس از جنگ بودند، ولی عوارض و سختی‌های جنگ همچنان پابرجا بود و جبهه گسترده‌تری در مقابل رهبری باز شد. برخی از مسائل در دوره امام خمینی رحمةالله علیه به‌اجمال بود، ولی در دوره رهبر انقلاب به‌تفصیل وجود داشت. جامعه مسائل مربوط به رژیم قبل را پشت‌سرگذاشته و جنگ نیز پایان یافته بود، اما در اینجا صورت‌مسئله جدیدی پیش آمد؛ اینکه کل کشور چگونه باید اداره شود. به نظر من، حضرت امام خمینی رحمةالله علیه بیشتر بحثشان انتقال به سطح نظام بود و رهبر انقلاب بیشتر تبیین نظام و حرکت آن به طرف تمدن است.



به نظر شما مؤسسات تاریخی و پژوهشکده‌ها چه نقشی می‌توانند در «جهاد تبیین» داشته باشند؟

«جهاد تبیین» دو صورت دارد؛ یکی باید گروه مخاطب را هدف قرار داد که یک گروه آن‌ها نخبگان را هدف قرار می‌دهند و خواص و گروه دیگر توده مردم و قشر وسیع‌تری را؛ یعنی یکی به‌طرف قاعده هرم و دیگری به‌طرف رأس هرم حرکت می‌کند. تبیین برای این دو گروه با یکدیگر فرق می‌کند. تبیین گروه خاص باید علمی‌تر بوده و بر اساس دلایل متقن و عقلانی‌تر باشد، ولی تبیین گروه عوام، توده و مردم عادی در عین ‌حال که باید عقلانیت را در خود داشته باشد، باید تبلیغ، حماسه، ادبیات، هنر و سینما را هدف قرار دهد، زیرا مردم عادی به این زمینه‌ها گرایش بیشتری دارند. کمتر مردم عادی به‌سمت اسناد گرایش دارند و به سراغ اسنادی نمی‌روند که در رژیم پهلوی بوده است و نشان می‌دهد که رضاشاه وابسته به فلان کشور خارجی بوده است. مردم این را قبول دارند، اما برای نشان‌دادن آن به نسل جوان و مردم عادی آثار هنری تأثیر بیشتر و بهتری خواهد داشت. در این زمینه غربی‌ها بسیار قوی هستند و کار می‌کنند و بیکار نمی‌نشینند، هم از رسانه و هم در شرایط جدید از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. برای همین هم وقتی شورش می‌شود و نارضایتی‌های اقتصادی به‌وجود می‌آید، رسانه و فضای مجازی‌شان به‌کار می‌افتد تا به خشونت‌ها جهت سیاسی بدهند.

با این فرضیه که ما در دانش علوم انسانی متکی به چارچوب‌ها و نظریات اندیشه غربی هستیم، در چنین بستری تبیین چقدر امکان رخداد دارد؟
این‌گونه نیست که انحصار آن در دست غربی‌ها باشد، بلکه نظریات ما هم وجود دارد و این‌گونه نیست که همه‌جا را اشغال کرده باشند و ما بی‌دست‌وپا نشسته باشیم. در این زمینه بسیار کار شده است. همین انقلاب در چهارچوب نظریات اسلامی ما به وقوع پیوست. آن‌ها انقلاب را به این صورت تحلیل کردند که یکی بر پایه کتاب‌های دانشمندان خودشان بوده و گروه دیگری از همان‌ها در رسانه‌هایشان استفاده کردند. این در گروه‌ها و ... سرریز می‌شود. آن‌ها مدل دیگری هستند که می‌گویند انقلاب فریب بوده است و مردم اشتباه کردند. در اینجا هم ده‌ها تئوری و نظریه وجود دارد و ما ساکت نبوده‌ایم. در مقابل آن‌ها این تئوری‌ها گذاشته‌شده و این‌گونه نبوده که ما ساکت بمانیم. در برخی از رشته‌های دانشگاهی غلبه بر نظریات غربی است، اساتید هم بیشتر آن‌ها را تدریس می‌کنند و زاویه ذهن جوانان و دانشجویان را برای خودشان به‌وسیله نظریات غربی اشغال می‌کنند.

در آخر اگر نکته‌ای هست، بفرمایید؟
در شرایط دهه پنجم انقلاب، باید بتوانیم دقیقاً برعکس فضای یأس و انحطاطی که تلاش می‌شود برای انقلاب ترسیم کنند، حرکت کنیم و در مقابل آن انحطاط، اطلاعات را هدف‌گذاری کنیم و در مقابل یأس به جامعه امید دهیم و نکات مثبت را بیشتر تبیین کنیم. به نظر من، جامعه‌ای که امیدش را از دست بدهد، دل‌مرده می‌شود. انقلاب با دل‌مردگی میانه‌ای ندارد. افق روشن آینده و راه سختی که تاکنون آمده‌ایم نیز را باید درست تبیین کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها