در سالهای انقلاب ترانهها و سرودهای بسیاری به مشتهای گرهکردهی مردم قدرت میدادند تا محکمتر خواستهشان را فریاد بزنند. در همان زمانها و بعد از آن شعر هنوز حضور پررنگی در بین مردم و رسانههای جمعی داشت. نوجوانان نیز همینطور. آنها با سرودهای انقلابی به تلویزیون میآمدند و توجه مخاطبان بسیاری را جلب میکردند؛ اما حالا وضعیت فرق کرده است. اهمیت گروه سنی نوجوان در موضوع تولیدات باکیفیت فرهنگی پایین آمده است، کمیت و کیفیت اشعار انقلابی و مرتبط با ارزشهای برتر انسانی برای آنها نیز همینطور.
هادی خورشاهیان، نویسنده و شاعر حوزهی کودک و نوجوان دربارهی علل این وضعیت در گفتوگو با خبرگزاری ایبنا گفت: به طور کل چند عامل وجود دارد که تعداد شعر کودک و نوجوان انقلاب کم است. یکی از عوامل این است که کمتر از دو سال بعد از پیروزی انقلاب، جنگ شروع شد. جنگ که شروع شد شعرهایی که در راستای انقلاب بود، به سمت دفاع مقدس رفت. چون بین انقلاب و الان یک فاصلهی هشتساله دفاع مقدس را داریم، شعرها همچنان در فضای دفاع مقدس مانده است؛ یعنی اگر کسی میخواهد کار انقلابی انجام دهد دربارهی دفاع مقدس مینویسد یا حالا دربارهی شهدای مدافع حرم. یعنی ما دیگر در شعر کودک و نوجوان از انقلاب فاصله گرفتهایم. در صورتیکه برای مثال ما در داستان بهخصوص در رمان نوجوان و بزرگسال همچنان رمان انقلاب مینویسیم. جایزههایی هم وجود دارد؛ مثل جایزه شهید اندرزگو. به طور کلی، داستانهایی دربارهی انقلاب نوشته و تولید میشود؛ اما در مورد شعر اینطور نیست.
وی ادامه داد: دلیل دیگر این است که شعر نوجوان اکنون از عرصه خارج شده است. نوجوانان ما خودشان را به آن معنی که مخاطب آن شعرها باشند نمیدانند. اگر بخواهند شعر بخوانند، شعر بزرگسال میخوانند و از اینکه کسی مخصوص آنها شعر بگوید (خانم نوجوان، آقای نوجوان 12، 14 یا 15 ساله من شعری در حد فهم، توقع و دغدغههای شما میخواهم بگویم) خوششان نمیآید. به شعر هم ربط ندارد، شما در خانه هم با نوجوان دربارهی این موضوعات صحبت کنید خوشش نمیآید. سینمای این شکلی هم برایش داشته باشید دوست ندارد.
این نویسنده و شاعر با اشاره به نگاه کودکان به شعر انقلاب گفت: در بخش شعر کودک هم مقولهی انقلاب برایشان مقداری دور است. بر اساس تجربهی خودم که بچههای پنجساله و هشتساله دارم میگویم که آنها درمورد جنگ دائم فیلم جنگی میبینند یا بازی جنگی. در تلویزیون کارتونهای جنگی وجود دارد؛ حیوانات برای ریاست با هم میجنگند و آدمها با حیوانات. بچهها این مقولهی جنگ را خوب درک میکنند ولی در کارتونها و بازیها مقولهای به نام انقلاب وجود ندارد؛ برای مثال کسانی انقلاب کنند و حاکمی را کنار بگذارند. پس منِ شاعر هم ترجیح میدهم شعری بگویم که درمورد جنگ باشد.
وی ادامه داد: دلیل سومی هم دارد؛ اینکه انقلاب ممکن است صدسالی یکبار اتفاق بیفتد. در فرانسه انقلابی اتفاق افتاده باشد در قرن هجدهم، در روسیه در سال 1917، و در ایران هم در سال 1357 اتفاق افتاده باشد. ممکن است تصور انقلاب دیگری در ذهن بچههای ما نباشد؛ اما در مورد جنگ این تصور را دارند که از بیرون کسانی حمله میکنند و جنگ میشود. به همین دلیل مقولهی جنگ برای بچه ملموستر و محتملتر است. (هر لحظه ممکن است جنگ دیگری اتفاق بیفتد، ما در خانههایمان نشسته بودیم و فکر نمیکردیم در سوریه جنگی اتفاق بیفتد و به ما ربط پیدا کند، در عراق و افغانستان نیز همینطور) به همین دلیل من بهعنوانِ شاعر، که دغدغهی انقلاب و دغدغهی کودک دارم، اگر قرار باشد برای بچهام شعری بگویم دربارهی موضوعی میگویم که احتمال بیشتری و با ذهن او همخوانی بیشتری دارد، و مخاطب بیشتری هم. شما ببینید دربارهی جنگ بچهها به روشهای مختلف در تلویزیون برنامه میبینند ولی دربارهی انقلاب فقط ده روز برنامه دارند و صحبت میکنند. انقلاب برای بچه مفهوم خُردتری است نسبتبه جنگ، از این نظر که کمتر با آن برخورد دارد. بهطور کل مفهوم انقلاب را برای توضیحدادن به بچهی خودم مناسب نمیدانم یا من بهعنوان شاعر تواناییاش را ندارم.
این شاعر کودک و نوجوان درمورد فضای حاکم بر شعر نوجوان که اکنون در جریان است به محدودیتهای شاعران اشاره و بیان کرد: در شعر نوجوان و حتی در داستان دستمان بسته است که به موضوعات مختلف و دغدغههای آنها اشاره کنیم. و در بحث حجم نیز همینطور است. داستان فرصت بیشتری برای پرداختن به موضوع دارد ولی شعر نه. برای مثال شخصاً در آخرین مجموعه شعر نوجوانم با عنوان «دریاچهای در استکان» که نشر گویا آن را منتشر کرده است، به دغدغههای نوجوانان پرداختهام؛ به اینکه سلیقهی بچهها با پدرومادر و پدربزرگها و مادربزرگهایشان متفاوت است؛ اما استاد جعفر ابراهیمی دراینباره یک حرف خوبی زدهاند؛ به او گفتند که چرا درمورد فلان موضوع شعر نگفتید؟ استاد گفت چه توقعی از شعر دارید؟ توقع دارید به همهی موضوعات جهان در شعر دو صفحهای بپردازیم؟ به نظر من دغدغههای نوجوانان در شعر گنجانده نمیشود. شعر میتواند گوشهای از آنها را بگوید. خیلی از دغدغهها را نمیتوانیم در شعر بیاوریم. در شعر نمیتوانیم دربارهی دغدغههای دختران که عاطفی یا فیزیکی است بگوییم. اگر شعری بگویم فردایش آدمهایی جمع میشوند و میگویند چرا به این موضوع پرداختی؟ دستوپای شاعر بسته است.
خورشاهیان دربارهی مسئله کاراکترسازی و الگوسازی ضعیف از افراد انقلابی و شهدا در شعر کودک و نوجوان گفت: ما اصلا نمیتوانیم کاراکترسازی انجام دهیم و تا به حال هم نداشتیم. نه تنها در حوزهی شعر و داستان، بلکه ما دو عروسک داشتیم به نام دارا و سارا. آنها الان کجا هستند؟ اسمهای قشنگ گذاشتیم، خیلی تبلیغ کردیم، در نمایشگاههای مختلف بردیم، متناسب با قومیتهای مختلف تولید شد، ولی حالا کجاست؟ هوشنگ مرادی کرمانی کاراکتری ساخت به نام مجید در قصههای مجید. اما آن کاراکتر هم در همان چند داستان ماند و تمام شد.
وی ادامه داد: ما کاراکترسازی نکردیم و شاید تواناییاش را نداشتیم. آن کاراکترهایی هم که داشتیم و وجود خارجی داشتند مثل شهیدان حسین فهمیده و بهنام محمدی، آنجا که از آنها فیلم ساختیم ضعیف ساختیم. شاید ضعیفترین فیلمهایی که در حوزهی دفاع مقدس ساختیم فیلمهایی بوده است که این دو نوجوان در آن نقشآفرینی داشتهاند. در داستانهای ما حضوری ندارند. داستان و شعر کودکِ متوسطِ رو به پایین برایشان نوشتیم و سرودیم. درکل ضعیف عمل کردهایم. الان کاراکترسازی برای جنگ سخت است و برای انقلاب سختتر؛ چون نوجوان حالا با نوجوان دهه شصت متفاوت است و هرچیزی را باور نمیپذیرد.
هادی خورشاهیان در پایان این گفتوگو، شعرهای نوجوان قیصر امینپور و بیوک ملکی و شعرهای کودک ناصر کشاورز و مصطفی رحماندوست را برای مطالعه به کودکان و نوجوانان ایرانی پیشنهاد کرد.
نظر شما