محمدرضا سنگری به عنوان نخستین سخنران در این نشست گفت: همیشه تاکیدم در قلمروهای گوناگون روی برگزاری نقد و بررسیهای مختلف بوده تا بتوانیم به خلق و باروری این حوزهها امید ببندیم. وضعیت بیمارگونهی نقدادبی که با آن روبهرو هستیم راههای برونرفت دارد؛ زمانی ما میتوانیم از این حالت خارج شویم و چشمانداز روشنی داشته باشیم که تحلیل درستی از نقد ادبیمان داشته باشیم.
وی افزود: نخستین و اساسیترین نکته و شاید مسئله کلان حوزه نقد ادبی، نوعی نقد هراسی است که در جامعه ما وجود دارد. طی جستوجویی که کردم در هیچ کشوری چنین نقد هراسی ندیدم و درواقع فهم از نقد ادبی فهم ناروا و نادرستی است؛ لذا باید چند نکته را بازگو کنم که مخاطب بداند نقد ادبی چه چیزی نیست. نقد ادبی نقد رسواگرایانه نیست؛ این را همه باید بدانند که نقد ادبی نقدی نیست که بخواهد تحقیر کند. نقد ادبی برکشیدن بیروا و بیهوده نیست؛ یعنی در نقد ما چیزی از آن شخص فراتر از آنچه که هست نمیخواهیم و در نقد ادبی مبالغه نمیکنیم. گاهی این نقدهای نادرست چنان تصویری از نویسنده میسازد که نویسنده خودش هم
باورش میشود که واقعا این تصویر درست است.
سنگری با گلایه به برخی برداشتها نسبت به نقد ادبی گفت: نقد تخریب و گستاخی نیست و قصد فروپاشی و فروریختن شخصیت کسی را ندارد. نقد ادبی حسادت و انتقامجویی هم نیست؛ گاها دیده میشود کسانی برای آرامشخاطر خودشان نویسنده را میکوبند و اسمش را نقد میگذارند.
وی افزود: نقد ادبی جستوجوی زخمها نیست به قول منتقد بزرگ روسی، ناقد ادبی کسی نیست که مثل مگس به دنبال نقاط آلوده بگردد و همان جا بنشیند حالا اگر اینها نیست پس نقد ادبی چه چیزی است؟ نقد ادبی ارزیابی و ارزشیابی است، نقدادبی رابطه منصفانه و عالمانه با متن برای شناساندن زوایای پنهان متن است، تلاش بر آفتابی کردن قسمتهای خاکستری متن است و ما را کمک میکند که یک کتاب را چندبار بخوانیم و مفاهیمی را دریابیم که در بار اول که کتاب را میخوانیم نفهمیم.
این منتقد ادبی در توضیح نقد ادبی گفت: نقد ادبی جزیی از نقد کلی اجتماعی است؛ یعنی در جامعهای قرار داریم که نقد سیاسی را برنمیتابند، نقد اجتماعی را تحمل نمیکنند و طبیعتا در نقد ادبی نیز این اتفاق خواهد افتاد. مسئله دیگر این است که خودم مولف کتابهای درسی هستم و معتقدم اگر مسئله نقد را از دبستان و دبیرستان شروع نکنیم، با ضایعهای بزرگ روبهرو میشویم؛ مثلا وقتی به کتابخانهای میرویم در قسمت نقد ادبی هیچ کتابی را نمیبینیم که دنبالکننده داشته باشد. اگر هم داشته باشد برای نوشتن مقاله دانشگاه است و اساسا کتابهای نقد ادبیمان خریدار ندارد. این یعنی جامعهمان برای نقد تربیت نشده است یعنی اینکه نه از کودکی بچهها را نقدپذیر کردیم و نه نقدآموزی یادشان دادیم و اصلا تمرین نقد نکردند و وقتی بچهها از کودکی ارزش نقد را نمیدانند دیگر چه برسد به دانشگاهیان. اگر از دوره ابتدایی نقد را شروع نکنیم و بچهها ارزش نقد و زیبایی نقد را بفهمند و این لذت را کشف کنند، من معتقدم هیچ لذتی معادل این کشف نیست.
علی کاشفیخوانساری در ادامه مراسم پشت تریبون آمد و گفت: اول باید از خودمان سوال کنیم که آیا نیاز است که ما نقد ادبی داشته باشیم؟ و اصلا چرا نگران این هستیم که چرا نقد ادبی رو به افول رفته و به خوبی نقشآفرینی نمیکند. اصلا کجا آمده است که نیاز است ما در زمینه نقد ادبی آثاری داشته باشیم؟ به نظرم نقد ادبی را باید در چرخهی زایش و خوانش متن دید. یعنی یک مجموعه و نظامی وجود دارد که از خلق آثاری شروع میشود تا انتشار، خوانده شدن و دیگر موارد. نقد نیز عاملی است که در این نظام و ماشین نقشی را ایفا میکند. برای بهتر حرکت کردن این مسیر یعنی هدف نهایی این است که آثار خوبی خلق شود و فهمیده شود و قرار است در این دایره ایفای نقش کند.
کاشفی خوانساری ادامه داد: نقد گاهی خاصیت ترویجی و تسهیلگری پیدا میکند و مروج آثار خوب میشود؛ گاهی در مقام مشاور و کارشناس عمل میکند؛ گاهی به عنوان مشاور پدیدآورندگان قرار میگیرد؛ گاهی نقد تشکیل شده از نظریه، گاهی تشکیل شده از نقدهای گزارشگرانه، گاهی به ارزیابی میپردازد و گاهی نقشش حاشیهنویسی و تحلیل کردن است.
وی افزود: نشریات دانشگاهی بسیاری داریم که باید تجلیگاه علم باشند و جریانهایی از نقد باشند؛ اما این اتفاق نمیافتد؛ چراکه میگویند نوشتن نقد هیچ امتیازی ندارد و هدف از چاپ آثار در این نشریات صرفا گرفتن درجه و امتیاز و رتبه است و تمام مقالات با روابط پیچده ناسالم چاپ میشوند. یکی از مشکلات امروز نقد ادبی در کشورمان فضای ناسالم آکادمیک است که در دانشگاهها رواج دارد قطعا نقد ادبی میتواند کارآمد باشد به شرطی که در مقام درست اجرا شود.
وی افزود: در هر حوزهای اگر بخواهیم با شکوفایی روبهرو باشیم، باید به نیاز مخاطب توجه کنیم؛ اما نهادها نیز میتوانند کمک بزرگی در شکوفا کردن نقد ادبی داشته باشند. وقتی میگویم نهاد یکی از مصداقش میشود انجمنها، جشنوارهها و مسابقهها که سوال من این است آیا انجمن منتقدان ادبی داریم؟ پس باید انجمن و تشکلی ساخت تا نویسندهها و منتقدان در کنار هم جمع شوند و این رویکرد درست عمل کند.
جامعه ایران جامعهای نقدپذیر نیست
شهریار عباسی نیز در ادامه مراسم گفت: واقعیت این است که یک سری کارهایی که در جامعه انجام میشود، در پی یک بلوغ اجتماعی است و به طور کلی نقد ادبی حاصل یک بلوغ اجتماعی است و نقد نیز که یک مرحلهای از خواندن و فهمیدن است، یک مسئله تازهای است و این دست من نیست که جامعه ایران را نقد کنم؛ اما کاملا روشن است که جامعه ایران جامعهای نقدپذیر نیست و جامعه ادبیمان هم جدا از مردم نیست. همانطور که اشاره شد در حوزه دانشگاهی و دقیقا نمیدانم چرا نقد ادبی در دانشگاه به یک رفعتکلیف تبدیل شده است.
عباسی در ادامه گفت: نقد یک حوزه کاملا تخصصی است و باید در تربیت متخصصان نقد بکوشیم؛ البته که جامعه باید پذیرش نقد را داشته باشد؛ اما ما متخصصان آشنا به فنون نقد نداریم. مسئله دیگری که به آن اشاره میکنم این است که درسته که در رسانهها نیز باید نقد صورت بگیرد؛ اما اساس و پایه این کار باید در دانشگاهها انجام شود و فکر میکنم دانشگاه در این زمینه بسیار عقب است و کارش را درست انجام نداده است.
این نویسنده و منتقد ادبی در پایان گفت: مشکلی که وجود دارد انقطاع بین نویسندهها و دانشگاه است؛ یعنی نویسندگان به دانشگاهها دعوت نمیشوند و در دانشگاهها تدریس و کارگاه ندارند و تجربههای نویسندگیشان را با دانشجوها در میان نمیگذارند و این وظیفه مدیران است که این بسترها را فراهم کنند؛ اما برای آنها سخت است که کسی کمسنتر از خودشان است بیاید و تجربههایش را با دانشجوها در میان بگذارد و اصلا قبول ندارند که میشود کارهای نویسندگان را خواند و انگار که تابویی وجود دارد. به نظر این دوستان باید حتما درباره انسانهای بزرگی صحبت کنیم که حتی آنها نیز باید خارجی باشند.
نظر شما