ماجرای داستان رمان جدید فرانزن در شهر شیکاگو اتفاق میافتد و روزنامه شیکاگو تریبون مصاحبهای به بهانه انتشار این رمان با نویسنده آمریکایی انجام داده است.
فرانزن همچنین برندهٔ جوایزی همچون کمکهزینهٔ گوگنهایم و جایزهٔ کتاب ملی شده است. رمان اصلاحات او نیز توانست جایزهٔ بهترین رمان روزنامهٔ نیویورکتایمز را از آن خود کند. او از معدود نویسندگان معاصر است که تصویرش روی جلد مجلهٔ تایم چاپ شدهاست. اولین رمانش در سال 1988 با عنوان بیست و هفتمین شهر چاپ شد و بعدی با عنوان جنبش شدید و بعد از آن رمان اصلاحات منتشر شد و همه فهمیدند که او با نشستن و سکوت بیگانه است.
فرانزن رماننویس بیشتر نوشتههایش را درباره آمریکا معاصر و جامعه آن نوشته است که به خاطر همین او را از مهمترین نویسندگان اجتماعی نسل خودش میدانند. فرانزن در سال 1959 در شهر شیکاگو به دنیا آمد و در خاطراتش نوشته است که همیشه یکی از علاقههایش کتاب خواندن در کتابخانه محلی نزدیک خانهشان بوده است.
او یک بار به خبرگزاری آلمان مستقر در نیویورک گفت: روند نوشتن اقتضا می کند که من زندگیام را بهسختی تحت فشار قرار دهم. در مورد رمانهایم، باید سه تا چهار سال احساس عذاب کنم تا سرانجام صفحات دستنویسم شروع به نفس کشیدن کنند. حالا جدیدترین رمان این نویسنده پرچالش که شاید بتوان او را دشمن شماره یک اینترنت نامید، با عنوان «تقاطعها» قرار است چند روز دیگر در تاریخ 5 اکتبر وارد بازار کتاب آمریکا شود.
ماجرای داستان رمان جدید فرانزن در شهر شیکاگو اتفاق میافتد و روزنامه شیکاگو تریبون مصاحبهای به بهانه انتشار این رمان با نویسنده آمریکایی انجام داده است که گزیده آن را در زیر می خوانید:
سه رمان اخیر شما در شهر شیکاگو اتفاق میافتد. چرا این شهر را برای داستانهای خود انتخاب کردید؟
برای رمانهای اجتماعی مثل اینها شهر شیکاگو عالی بود. خودم در حاشیه این شهر متولد شدم و بیشتر دوران زندگیام در این شهر گذشته است و سعی میکنم داستانهایم نیز طبیعی باشند؛ چون حال و هوای شهر را میشناسم.
چرا در رمان اصرار داشتید سال خاصی (1971میلادی) برای شروع داستان انتخاب کنید؟
همیشه دهه هفتاد برای خود من تداعیکننده خاطرات بسیاری بوده و برای مردم این شهر نیز همچنین. با این سال سعی کردم در همان ابتدای داستان دهه هفتاد را بازیابی کنم. از 11 تا 21 سالگی بهترین دوره زندگیام در این دهه گذشت و سعی کردم قبل از مخاطب خاطرات خودم را زنده کنم.
داستان جدید شما حول محور زندگی یک کشیش میگذرد. آیا علاقه مذهبی خانواده یا خودتان باعث شد داستان را بر اساس ماجراهای کلیسا بنویسید؟
البته ما به کلیسا میرفتیم؛ ولی لزوماً این مورد دلیل اصلی انتخاب داستان و شخصیت کشیش نبود. پدرم اعتقاد داشت کلیسارفتن بخشی از روابط اجتماعی یک فرد متمدن است. بیشتر داستان حول محور همه افراد جامعه است.
در رمان تقاطعها بیشتر دنبال چه بودید؟ آیا هدف خاصی داشتید؟
نهزیاد؛ در این رمان سعی کردم اوقات خوبی برای مخاطب فراهم بیاورم. شاید هدفم خنداندن یا گریاندن مردم بوده باشد؛ ولی بههرحال چیزی که من میخواستم، نوشتن درباره واقعیتها بود و امیدوارم به این هدف رسیده باشم. سعی کردم داستانی بنویسم که هیچکس در آن مشهور یا ثروتمند نیست. خواستم تنها داستان آدمهای معمولی را بنویسم.
قسمتهای بعدی داستان هم نوشته میشوند؟
اگر عمرم به دنیا باشد. کلاً آدم تنبلی هستم و امیدوارم کارهای بعدی در این موضوع را منتشر کنم.
نظر شما