معصومه باقری، نویسنده و کارشناس فرهنگی در یادداشتی ادبی به موضوع دختران قربانی حمله تروریستی کابل پرداخته است.
امروز کابل هزار زخم دارد
و خاورمیانه غمگین و افسرده و پُر از درد است.
صدای دخترکانی در گوشِ زمین پیچیده،
که رویاهایشان به باد هوا رفتند.
مادرانی آواره و وحشتزده دنبال گمشدهی خود زمین و زمان را به هم گره میزنند.
زمان زود میگذرد.
امّا زمین فراموش نمیکند؛
این روزهای پُرآشوب، رنجور و ملالآور، تُخمِ زخم و بیاعتمادی را در دل مردم میکارند.
امروز کابل بوی خون میدهد.
بوی وحشت و کُشتارِ انسانها
متحجرانی خشکاندیش و متعصب بار دیگر صلح و دانایی را کُشتند.
تکرارِ این حوادثِ خونین چیزی جز سوال و بیرحمی و جنایت نیست.
هولناکترین جنایت در دنیا، زخم زدن به روحِ آدمهاست.
و نابودیِ قشرِ محصل
بدترین نوع تدمیر است.
امروز کابل زخمی است...
مادرانی خسته لابهلای کیف و کفشهای خونینِ مکتبخانه
دنبالِ نشانهای از دخترانشان هستند.
به هوای گرگ و میشِ طوسی زل میزنند
و نگاهشان مخلوط میشود در سایههای لاجوردی...
در خیال...
در رویا...
در دود و باروت و پوکههای خالیِ فشنگ...
نظر شما