یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۲
واکنش اهالی قلم گرگان به قهرمانی در لیگ بسکتبال

تیم بسکتبال شهرداری گرگان در یک بازی نزدیک و نفس‌گیر، موفق شد تیم بسکتبال مهرام تهران را شکست دهد و برای اولین بار جام قهرمانی را برای شهر گرگان به ارمغان بیاورد که منجر به واکنش قلمی جمعی از نویسندگان و کتابخوان‌های گرگانی شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، شب گذشته درست دقایقی مانده به نیمه شب، تیم بسکتبال شهرداری گرگان در یک بازی نفس‌گیر و در جدال با تیم بسکتبال مهرام تهران برای کسب عنوان قهرمانی، در صدم‌های ثانیه توانست بدرخشد و برای نخستین بار قهرمانی در ورزش بسکتبال را در لیگ برتر نصیب مردم شهر گرگان کند.

در پی این موفقیت که حاصل سال‌ها تلاش و خون دل خوردن نسل‌های مختلف شهروندان گرگان در آرزوی رسیدن به قهرمانی بسکتبال شهرشان بود، اقشار مختلف واکنش‌های متعددی از خود نشان دادند که در این میان برخی از اهالی قلم و فعالان حوزه کتاب و کتابخوانی گرگان نیز واکنش‌های جالب و خواندنی نشان دادند که در ادامه چند نمونه از آن‌ها از نظر مخاطبان می‌گذرد.
 
«فربد رضاپور» سینمایی‌نویس و از فعالان فرهنگ کتاب و کتابخوانی در گرگان، با زبانی خودمانی یادداشتی را به رشته تحریر درآورد.
 
پشت این سه دهم ثانیه، بیشتر از سی سال انتظار بود
اون همه پیروزی و شکست رو تو سالن گرگان تجربه کردیم.
کنار هم،
نفس به نفس هم
تا بالاخره برسیم به این پایان‌بندی زیبا و دراماتیک
مثل یه فیلم که لحظه به لحظه‌ش، سکانس به سکانسش واسمون پر از هیجان بود.
درست جایی که فکر می‌کردیم همه چی تموم شده،
درست لحظه‌ای که داشتیم سرمون رو مینداختیم پایین،
لبخند خدا رو دیدیم، طعم شیرین رستگاری رو چشیدیم.
حالا می‌تونیم بارها و بارها این چند ثانیه رو تماشا کنیم و عشق کنیم...

گفت : مگه داریم...؟ بله
وقتی عاشق باشی، وقتی نفس و دعای مردم یه شهر پشت سرت باشه، خوبم داریم
بله، ما قهرمان شدیم
دم همه‌تون گرم
 

 
«علی نصیبی» مدیرکل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری گلستان، نویسنده و روزنامه‌نگار و مولف کتاب «چَمبلوک» با گویش گرگانی و آثار دیگری چون «قوانین و مقررات مرتبط با فعالیت دهیاری‌ها» و نیز «زَنبُلُق» را که در دست انتشار دارد، در یادداشتی برای قهرمانی تیم بسکتبال گرگان نوشته است:
 
شیرینی پایانِ پنجاه سال انتظار برای قهرمانی، شیرین به‌سان مزه کیک و نوشابه‌هایی که دانش‌آموزان شهر در ظهرهای پنجشنبه به‌جای ناهار، تند تند در سوپرمارکت اول نعلبندان یا دور کاخ میل می‌کردند تا با هزار تعجیل روانه سالن کوچک آزادی شده تا مبادا در ازدحام استقبال مردمی که دلخوشی شان بسکتبال‌های بعد از ظهر پنجشنبه بود از ورود به سالن جا بمانند.
 
آری، حضور در سالن کوچک و خالی از امکانات و سرد آزادی گرگان، همچون سرمای جاده هراز یا فیروزکوه، آن هنگام که در دم دمای صبح سوار بر اتوبوس با پرداخت دانگ، هواداران برای حمایت از تیم راهی تهران می‌شدند و پانزده ساعت رفت و برگشت با مشقت را برای دو ساعت حضور در تهران تحمل می‌کردند تا تیم تنها نباشد، دوشادوش کنار هم خارج از تفاوت‌ها حول محور بسکتبال گرد هم آمده و یک صدا «گرگان» را فریاد بزنند.

تیم تلاش می‌کرد، نسل‌های مختلف تماشاگرها پنجاه سال حمایت می‌کردند اما گاهی زور تیم نمی‌رسید و البته آن روزها که می‌رسید، در نبود شبکه‌های اجتماعی، پخش تلویزیونی یا گوشی دوربین‌دار، گاه راحت سرش بریده می‌شد.

آری، پنجاه سال تلاش و پشتیبانی نسل‌های شهری که دلخوشی مردمش بسکتبال بود و می‌خواستند به زور هم شده، این سند هویتی شهرشان حفظ شود و به واقع اگر نبود این حمایت، مشخص نبود تا به حال چه بر سر این نماد شهر گرگان که محور اتحاد و همگرایی مردمان این شهر فارغ از تفاوت‌ها شده، می‌آمد.

و ای کاش برای همین یک شب هم که شهر با قهرمانی غرق در شادی است، در و دیوارهای سالن‌های آزادی و امام به صدا درمی‌آمدند تا از سال‌ها اشک و لبخند، هزاران خاطره و روایت، دریاهای عشق و کوه‌های امید آدم‌هایی می‌گفتند که طی این سال‌ها آمدند و حمایت کردند و رفتند می‌گفتند.

امشب قهرمان شدیم و بر بلندای بسکتبال ایران نشستیم، اما آدم‌‌هایی که طی این پنجاه سال این بذر را کاشتند، کمکش کردند تا جوانه بزند، نهال را آبیاری کردند تا درخت شد و هرسش کردند تا امروز تبدیل به درختی تنومند شود فراموش نمی‌کنیم.

گزارشگر تلویزیون‌ می‌گوید؛ بسکتبال ایران یک قهرمانی به گرگان بدهکار بود اما آنانی که با بسکتبال گرگان زندگی کرده‌اند، می‌دانند که با این همه هوادار و داستان و روایت و ماجرا و عشق و احساس، بسکتبال آسیا یک قهرمانی به شهر متفاوت گرگان بدهکار است.

امشب قهرمان شدیم، اما کار تازه از فردا آغاز می‌شود، با شوری که در شهر ایجاد شده، وظیفه آنانی که دستی بر آتش دارند سنگین‌تر از قبل شده است.
این پیروزی مبارک همه گرگانی‌ها و گلستانی‌ها
 
«احمد قلیشلی» دانشجوی دکتری مدیریت کسب و کار، نویسنده و روزنامه‌نگار و مدیر تالار فخرالدین اسعد گرگانی و مولف کتاب‌هایی چون «شگردهای تبلیغات انتخاباتی»، «طعم لیمو»، «یک سبد پنجره» و «ده اشتباه تبلیغاتی آقای کاندیدا» نیز در واکنشی قلمی، نوشته است:
 
کاش سال‌های سال بگوییم: همه چیز با پرتاب پتی شروع شد

سال‌ها در سالن یا از صفحه‌ی جعبه جادویی؛ هنرنمایی، تلاش و گاه دست و پا زدن برای بقای قدیمی‌ترین و پرسابقه‌ترین تیم بسکتبال کشور؛ یعنی گرگان را شاهد بودیم.

با بردش خندیدیم و با باختش اشک ریختیم. هم دوستدار این رشته ایم هم دوستانی از خانواده حرفه‌ای بسکتبال اعم از بازیکن، مربی، داور، پزشک، ماساژور و ... داریم. پنجاه سال حضور در سطح اول ورزش کشور کم نیست. چند نسل است. چند کتاب خاطره. چند جلد بریده روزنامه.
چه بی‌مهری‌ها. چه روزها که تا انحلال پیش می‌رفتیم.

چه افسوس‌ها از ناداوری‌ها. چه خاطرات تلخ از جفای فدراسیون نشین‌های حامی تیم‌های متمول. آخریش همین پارسال.

نه آخریش همین سه بازی فینال و بد داوری‌ها.

اما آنچه امشب (به قول جواد خیابانی دیشب) رخ داد، متفاوت و ترکیبی از همه اینها بود‌.

امشب گویا عصاره تجارب نیم قرن تجربه در تیم، در مدیریت، در کادر فنی و در بازیکنان متبلور بود.

و گویا باید به صدم ثانیه‌ها می‌کشید تا پرتاب معجزه گونه‌ای این خاطره را ماندگار کند.

شاید قرار است سال‌های سال و در تکرار قهرمانی‌ها بگوییم: همه چیز با پرتاب پتی شروع شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها