جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۱
بسیاری از اساطیر ایران در دوران ساسانی به فرهنگ گرجستان نفوذ کرد

رئیس مرکز شرق‌شناسی دانشگاه گرجستان گفت: در اواخر دوره اشکانی و به‌ویژه در دوران ساسانی، بسیاری از عناصر اساطیر ایرانی به فرهنگ گرجستان نفوذ کرد. وام‌واژه‌هایی مانند «دیو» یا اسامی خاصی مانند پریدون (فریدون) یا اسفندیار از آن جمله‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، الکساندر چولوخادزه در وبینار حضور شاهنامه در گرجستان که توسط قطب علمی فردوسی و شاهنامه برگزار شد،  تاثیر ادبیات شاهنامه‌ای بر زبان و ادبیات گرجی را به چهار دوره پیش از اسلام، سده‌های پنجم تا هفتم هجری، عصر صفویان و قرن بیستم تقسیم کرد.

وی گفت: در اواخر دوره اشکانی و به‌ویژه در دوران ساسانی، بسیاری از عناصر اساطیر ایرانی به فرهنگ گرجستان نفوذ کرد. وام‌واژه‌هایی مانند «دیو» یا اسامی خاصی مانند پریدون (فریدون) یا اسفندیار از آن جمله‌اند.

چولوخادزه ضمن تاکید بر اینکه برخی اساطیر ایرانی، قرن‌ها پیش از نگارش شاهنامه فردوسی در ادبیات گرجی رایج بوده است، گفت در زندگی‌نامه پادشاهان گرجستان که در قرن ۱۱ میلادی با استفاده از منابع پیش از اسلام گرجی گردآوری شده، آمده است: در آن دوران، در سرزمین طلوع خورشید، ایرانیان از نژاد نبرود (هخامنشی)، مقتدر شدند و از میان آن نژاد، قهرمانی به نام فریدون برخاست و بیورسپ، فرمانروای مارها را به زنجیر گرفتار کرد و به کوهی بست که برای انسان دسترسی‌ناپذیر بود. چنانکه در زندگی‌نامه ایرانیان نوشته شده، فریدون بر تمام سرزمین ایران مسلط شد و به کشورهای دیگر سپهسالاران بزرگ خود را گمارد و برخی از آن کشورها را خراج‌گزار کرد.

این شرق‌شناس در تفسیر متن یادشده، گفت: سرزمین طلوع خورشید، احتمالا همان خراسان است. همچنین در متون کهن گرجی، به هخامنشیان، خاندان نبرود می‌گفتند که این موضوع به فتح بابل توسط کورش و ملقب شدن او به شاه بابل یا شاه نبرود مربوط است. بیورسپ (دارنده ۱۰ هزار اسب) نیز لقب ضحاک در شاهنامه است.

الکساندر چولوخادزه افزود: در قرن‌های پنجم تا هفتم هجری، شاهنامه فردوسی وارد ادبیات و فرهنگ گرجستان شد و حتی جای خود را در زندگی معنوی گرجیان باز کرد. در همین دوره است که نام‌های خاص شاهنامه به وفور وارد گرجستان شد. رستم، سهراب، تهمتن، تهمینه، مهراب، گودرز، بیژن، زال، تهمورث، سیاوش، کیخسرو، جمشید، منوچهر، نوذر، خسرو، لهراسپ، کتایون، سام، آرش، ایرج، بهرام، رودابه، بهمن، کیکاووس، نریمان، چوبین، جاماسپ و... با اندکی تفاوت در تلفظ، نام‌های ایرانی هستند که از همین دوره در گرجستان رایج شده‌اند.

وی درباره اینکه چرا با وجود تاثیر شگفت‌انگیز شاهنامه فردوسی بر فرهنگ گرجستان در قرن‌های پنجم تا هفتم هجری، ترجمه‌های مکتوب شاهنامه به زبان گرجی از آن دوره بر جای نمانده است، گفت: حمله ویرانگر مغول‌ها به گرجستان و از آن شدیدتر، لشکرکشی‌های تیمور لنگ باعث از میان رفتن بسیاری از منابع تاریخی گرجستان شد. تیمور لنگ، ظرف پنج سال، هشت بار به گرجستان حمله و نصف جمعیت کشور را قتل عام کرد. در همین دوره، تفلیس، دو بار کاملا ویران شد و بسیاری از میراث فرهنگی و کتابخانه سلطنتی گرجستان از میان رفت.   

این شرق‌شناس گرجی، دوره صفویان را عصر احیای روابط فرهنگی ایران و گرجستان دانست و گفت در این دوره، علاوه بر شاهنامه فردوسی، بسیاری از آثار ادبیات فارسی نیز به زبان گرجی ترجمه شد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:  یوسف و زلیخا (عبدالرحمن جامی)، خسرو و شیرین، فرهاد و شیرین، قابوس‌نامه، کلیله و دمنه، بختیارنامه، قصه چهاردرویش، روایت گرجی منظومه بهرام و گل‌اندام که ترکیبی از داستان‌های بهرام گور، بخشی‌هایی از شاهنامه، هفت پیکر نظامی گنجوی، امیرخسرو دهلوی و علیشیر نوایی است.  

وی گفت: گرجیان در این دوره، مجذوب داستان‌ها و اخلاق و فرهنگ و منش پهلوانی، عشق، میهن‌دوستی، جانفشانی و ازخودگذشتگی در داستان‌های شاهنامه شده بودند. به همین دلیل، داستان‌های اساطیری شاهنامه به صورت منثور، منظوم و ترکیب نثر و نظم بارها به زبان گرجی ترجمه شد. همچنین برخی داستان‌ها مانند رستم و سهراب، بیژن و منیژه و به‌ویژه داستان سیاوش وارد فرهنگ عامیانه مردم گرجستان شد.

چولوخادزه درباره ویژگی ترجمه‌های شاهنامه در عصر صفوی اظهار داشت: مترجم گرجی، گاه به داستان‌های شاهنامه، شاخ و برگ می‌داد یا در برخی موارد، ادامه داستان را خودش می‌ساخت؛ چون مترجمان گرجی، پاسخگوی علایق جامعه فئودال گرجستان در اواخر قرون وسطی بودند. به عنوان مثال، در روایت‌های گرجی شاهنامه، ایرانیان باستان، زرتشتی نبودند؛ بلکه به عنوان مظهر نیکی و پیروان حضرت مسیح معرفی شده‌اند که این هم از تاثیرهای بومی گرجستان بر شاهنامه است.

وی تاکید کرد: در سده‌های نهم تا دوازدهم هجری، شاهنامه در گرجستان به عنوان اثری جذاب، خواندنی و آموزنده، در کنار «پلنگینه پوش» (حماسه ملی گرجی) در نظام آموزش و پرورش جوانان و نوجوانان، جایگاهی والا یافت.

چولوخادزه گفت پس از تصرف گرجستان توسط روسیه، فرهنگ روسی و سپس غربی، اندک اندک گسترش یافت و تا اندازه‌ای باعث کم‌رنگ شدن عناصر فرهنگ و ادبیات ایرانی شد. با این حال، ما در قرن بیستم، شاهد انتشار پژوهش‌های زیادی در حوزه شاهنامه‌شناسی هستیم. همچنین کسانی که در سال ۱۹۳۴ میلادی، بخش‌هایی از شاهنامه را به گرجی ترجمه کردند، بنیان‌گذاران دانشگاه دولتی تفلیس هستند.

این استاد دانشگاه گرجستان، ضمن برشمردن ترجمه‌های معاصر شاهنامه، تاکید کرد که ترجمه منظوم خانم بلا شالواشویلی، شاعر و ادیب گرجی که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، یکی از بهترین ترجمه‌های شاهنامه به زبان‌های خارجی است؛ زیرا خود وی به شعر و ادبیات تسلط دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها