در این مقاله چهار شاهکار ادبی عاشقانه را به شما معرفی میکنیم که هر یک از آنها درخشش بسیاری داشتهاند و اقتباسهای سینمایی زیبایی هم از روی آنها ساخته شده است؛ اما خواندن کتاب کجا و دیدن یک اقتباس کجا.
در این مقاله چهار شاهکار ادبی عاشقانه را به شما معرفی میکنیم که هر یک از آنها درخشش بسیاری داشتهاند و اقتباسهای سینمایی زیبایی هم از روی آنها ساخته شده است؛ اما خواندن کتاب کجا و دیدن یک اقتباس کجا.
ربکا
به تصویر کشیدن یک شاهکار عاشقانه با مایههای معما و رگههای جنایی کار آسانی نیست؛ اما دافنه دوموریه، نویسنده کتاب جذاب و هیجان انگیز ربکا نشان داد که در این کار یک استاد تمام است و گواه این ادعا همین بس که این کتاب در زمره شاهکارهای ادبی جهان قرار دارد و به جز آلفرد هیچکاک، کارگردان معروف و خبره که فیلمی را با اقتباس از داستان ربکا ساخت، در سال 2020 هم از روی این کتاب، فیلم دیگری ساخته شد. این داستان هنوز هم بسیار گیرا و خیره کننده است.
داستان ربکا با روایت دختری آغاز میشود که خدمتکار زنی ثروتمند است و برای تعطیلات با او به سفر آمده. در طول این سفر این دختر در هتل با مردی بسیار متمول به نام آقای دوینتر آشنا میشود. این آشنایی منجر به رشد علاقهای دو طرفه بین دختر و آقای دوینتر میشود. در نهایت آقای دوینتر از دختر خواستگاری کرده و با او ازدواج میکند. آنها برای زندگی به عمارت آقای دوینتر میروند و اینجاست که روند داستان عوض میشود. آقای دوینتر سابق بر این همسری به نام «ربکا» داشته که از دنیا رفته اما به طرز عجیبی رد پاهای او در خانه پیدا میشود و حضور او قابل احساس است. به حدی که دختر جوان داستان کمکم خود را شیفته شخصیت ربکا پیدا میکند و تلاش میکند شبیه او شود؛ اما این کار عواقب شدیدی به دنبال دارد که هیجان را در شما به اوج خواهد رساند. پیشنهاد میکنیم خواندن رمان عاشقانه و معمایی ربکا، این شاهکار دافنه دوموریه را به هیچ وجه از دست ندهید. خرید این اثر یکی از بهترین خریدهای فرهنگی شما خواهد بود.
بر باد رفته
کمتر کسی است که فیلم زیبای «بر باد رفته» را ندیده باشد؛ اما خیلیها هستند که به دیدن فیلم اکتفا کرده و سراغ خواندن کتابی که فیلم بر اساس آن نوشته شده است، نرفتهاند؛ کتابی بسیار جذاب و سرگرم کننده که جزئیات بسیار بیشتری نسبت به فیلم در اختیار خواننده میگذارد و میتواند دنیایی به مراتب سرگرم کنندهتر برای او بسازد.
بر باد رفته، نوشته مارگارت میچل، داستان دختری به نام اسکارلت اوهارا است که در مزرعه پدریاش به نام تارا زندگی میکند. اسکارلت چیزی در زندگیاش کم ندارد، او زیباست، جسور است، ثروتمند است و پدر و مادری دارد که او را دوست دارند؛ اما دریافته که دل در گرو مردی بسته که گویی به او توجهی چنان که باید نشان نمیدهد. نام این مرد جوان اشلی ویلکز است؛ یک جوان آرام و سر به زیر که خلقیات او به هیچ وجه شبیه به اسکارلت به نظر نمیرسد؛ اما اسکارلت مصر است که عشقش را به اشلی اعتراف کند و مانع نامزدی او با دختر خالهاش، ملانی همیلتون شود. این چالش تنها قدم اول از ماجرایی بسیار بزرگ است که در یک روز تابستانی شروع میشود و به شکل یک مثلث عاشقانه زیبا جلو خواهد رفت. اگر هنوز هم بر باد رفته را نخواندهاید، ابتدا خودتان را به خواندن این اثر مهمان کنید و بعد سراغ خواندن کتاب «اسکارلت» بروید که به نوعی دنباله این کتاب محسوب میشود.
اگر میخواهید درباره این شاهکار ادبی بیشتر بدانید اینجا را بخوانید.
دزیره
وقتی صحبت از ناپلئون بناپارت میشود، واژههایی مثل جنگ، امپراتوری، فرانسه و قدرت به همراه این نام به کار میروند؛ اما چیزی که کمتر کسی به آن فکر میکند این است که ناپلئون یک داستان عاشقانه عجیب را از سر گذرانده که سالها بعد از مرگ او و معشوقش توسط آن ماری سلینکو به رشته تحریر درآمده است. آن ماری سلینکو، نویسنده کتاب معروف دزیره یک روزنامه نگار و نویسنده موفق بود که بر حسب اتفاق در سوئد با نوادگان دزیره، معشوقه ناپلئون هم کلام شد و داستان عاشقانه او را از زبان آنها شنید. همین روایت کافی بود تا ذهن خلاق آن ماری سلینکو سوژه کتاب جدیدش را به دست آورد و یکی از شاهکارهای ادبیات جهان را به شکل رمان عاشقانه دزیره بنویسد.
جریان دزیره و ناپلئون با نامزدی برادر ناپلئون با خواهر دزیره شروع میشود. در آن زمان ناپلئون جوانی است با آرزوهای بزرگ که هیچ شباهتی به تصویری که از ناپلئون قدرت طلب میشناسیم، ندارد. او و دزیره به هم علاقمند شده و با هم نامزد میکنند، یک نامزدی عاشقانه که کمی بعد توسط ناپلئون به هم میخورد؛ چون او قصد دارد با زن دیگری ازدواج کند و شروع تغییر شخصیت او به سمت ناپلئون بناپارت از این قسمت به وضوح دیده میشود. دزیره که بسیار غمگین شده بعد از مدتی با ژنرال ژان باتیست برنادوت ازدواج میکند، ازدواجی که قرار است او را در مسیری عجیب قرار دهد و اتفاقهای جالبی را برای او ناپلئون رقم بزند.
عشق در زمان وبا
گابریل گارسیا مارکز معمولا با نام دو کتاب «صد سال تنهایی» و «عشق در زمان وبا» شناخته میشود و عشق در زمان وبا شاهکار عاشقانه او به شمار میرود. عشق در زمان وبا داستان پسری فقیر به نام فلورنتینو است که دلش را به دختری ثروتمند به نام فرمینا میدهد. عشق او به حدی بزرگ است که خواب و خوراک را از او میگیرد تا اینکه بعد از تلاشهای بسیار میتواند نامهای بنویسد و در این نامه عشقش را به فرمینا اعتراف کند. فرمینا نیز از این عشق مطلع شده و عاشق فلورنتینو شده است. این دو تصمیم دارند با هم ازدواج کنند که پدر فرمینا از این قضیه باخبر شده و مانع این عشق میشود؛ تا حدی که دخترش را به شهر دیگری میبرد. فلورنتینو هم قسم میخورد پای عشقش به فرمینا بماند؛ اما سرنوشت خواب دیگری برای این دو دیده است.
عشق در زمان وبا یک روایت طولانی از عمر فرمینا و فلورنتینو است که از نوجوانیشان شروع میشود و در میانسالی هم آنها را دنبال میکند؛ روایتی از عشقی عجیب که علی رغم مشکلات بسیار تلاش در زنده ماندن دارد.
نظر شما