محسن حاجیزینالعابدینی با اشاره به اینکه کلید ورود به تفکر پرسش است، گفت: اصل و اساس تفکر انتقادی بر این قرار است که ما بتوانیم درباره هر چیزی پرسش کنیم،. ما تا درباره مسایل عکسالعمل نداشته باشیم و پرسشی نداشته باشیم نمیتوانیم درباره آن فکر کنیم. ما درباره مسایل مختلف کنجکاوی اولیه داریم تا بتوانیم مساله را از جنبههای گوناگون مورد ارزیابی دقیق و خردورزانه قرار بدهیم.
وی افزود: هر فعالیتی که بشر شکل میدهد خودبهخود شناخته نمیشود و مورد استفاده قرار نمیگیرد بلکه نیاز به معرفی دارد. همه در همه زمینهها نمیتوانند متخصص باشند و لازم است ترویج و معرفی درباره مسایل مختلف اتفاق بیفتد. کتاب یکی از محصولات بشر است که سخنهای مختلف درباره جایگاه کتاب گفته شده و مورد استفاده قرار گرفته است. کتاب هم به دلیل کثرت انتشارات و به دلیل کثرت مشغلهای که افراد مختلف دارد نیاز به معرفی و شیرین شدن درکام افراد مختلف دارد.
این پژوهشگر ادامه داد: ترویج کتابخوانی به اموری گفته میشود که به معرفی و علاقهمند کردن و تحلیل وضعیت کتابخوانی و گروههای مختلف افراد میپردازد و کتاب را به عنوان یک عنصر ارزشمند و تمدنساز به عنوان یکی از اجزای لاینفک زندگی بشر معرفی کند و همه افراد و گروههایی که در زمینه ترویج کتابخوانی فعالیت میکنند به عنوان مورجان کتابخوانی شناخته میشوند.

حاجیزینالعابدینی افزود: در شبکههای مروجان کتابخوانی بیشتر افراد به صورت مستقل کار میکنند و توان محدودی دارند و سپس این فکر به وجود آمد که شبکهای از افراد و سازمانهای فعال در حوزه مروجان کتابخوانی شکل بگیرد که عمده آنها داوطلبانه و مردمی است که بتوانند همافزایی داشته باشند و بنابراین شبکه مروجان کتابخوانی کشور شکل گرفت که از گذشته تا به امروز فعالیتهای بسیار خوبی را شکل داده است.
وی ادامه داد: وقتی کتابخوانی رایج میشود، فردی که کتابخوان و مجهز به تفکر انتقادی است باعث میشود این تفکر انتقادی در فرد تقویت شود و با دانش و اطلاعاتی که در درون فرد به جوشش میآید با مسایل مختلف با اعتماد به نفس بیشتری برخورد میکند و مسایل و امور مختلف را ارزیابی میکند. اگر در مقابل همه اطلاعاتی که با آن مواجه میشود گارد اولیه خردورزانه داشته باشد نتایجی که به بار میآورد با تفکر بیشتری خواهد بود.
این پژوهشگر افزود: در زمانی که با کثرت اطلاعات و اتفاقات مواجه هستیم باید ابزار و اطلاعاتی داشته باشیم که بتوانیم موقعیتهای مختلف را ارزیابی کنیم و بر اساس ارزیابی خردورزانه راه زندگی را بیشتر به سمت سعادتمندی کج کنیم. یکی از اولین مواردی که درباره تفکر انتقادی گفته میشود آموختن است که باید در مدارس و خانوادهها و در سطح جامعه مطرح شده باشد. علاوه بر آموختن و صحبت کردن باید به آن عمل کرد.
حاجیزینالعابدینی افزود: یکی از مهمترین مواردی که به تفکر نقاد کمک میکند کتابخوانی است که به معنای درست خواندن نه به معنای تکه تکه خواندن که به آن موزاییکخوانی گفته میشود که باعث میشود افراد بیقراری مجازی پیدا کنند و حوصله هیچ کار عمیقی نداشته باشند. کتابخوانی که شبه مطالعه را بهوجود میآورد که در تلگرام و اینستاگرام یک جمله از بزرگی را میشنویم و فکر میکنیم که با افکار مارکس آشنایی آشنایی کامل داریم در صورتی که یک آشنایی سطحی است و عمق لازم را ندارد.
وی در پایان سخنانش گفت: خواندن عمیق به معنای واقعی خواندن یک فعالیت و فرایندی است که پیوسته است، موضوع مدار و باعث ایجاد بینش تفکر مناسب در افراد میشود که با خواندن یک تکه و یا سه تکه و پراکندهخوانی نمیتوانیم به تفکر انتقادی و فعال و خلاق دست پیدا کنیم.

سپس ابراهیم خدایار سخنانش را با اشاره به تاریخ بیهقی آغاز کرد و گفت: ابوالفضل بیهقی تاریخنگار بزرگ و خداوندگار تاریخنویسی در سده پنجم هجری قمری در مجلد پنجم تاریخ بیهقی در مقدمه ذکر روزگار سلطان مسعود غرنوی و بعد از مرگ پدر به قول بیهقی میخواهد داغ تاریخ را به تمامی بدهد میگوید: «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسانتر گرفتند و شمهای بیش نگرفتن اما من چون این کار پیش گرفتم میخواهم داد این تاریخ به تمامی بدهم و گرد زوایا و خوایا بگردم تا هیچ چیز از احوال پوشیده نماند و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مبرمان نشمرند که هیچ چیز نیست که به خواندن نیارزد که آخر هیچ حکایت از نکتهای که بهکار آید خالی نباشد.»
وی افزود: بیهقی در مجلد ششم همین اندیشه را که گویا از باب شهرت و قبول عامش در سده پنجم به یک ضربالمثل مشهور تبدیل شده بود تکرار کرده است که این فصل نیز به پایان آمد و چونان دانم که خردمندان هر چند سخن دراز کشیدهام بپسندند که هیچ نوشته نیست که آن به یکبار خواندن نیارزد. مصصحان کتاب تاریخ بیهقی استاد یاحقی و مهدی سیدی در توضیح این این نگاه بیهقی گفتهاند که به همین صورت در امثال و حکم دهخدا به عنوان ضربالمثل آمده است.
خدایار ادامه داد: در همین سده پنجم هجری در باب سوم کتاب بسیار ارزشمند اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید که زندگینامه این عارف کامل و شخصیت بینظیر تاریخ عرفان ایرانی است. شفیعیکدکنی در همین کتاب اسرارالتوحید در جایی کتاب تاریخ بیهقی، اسرارالتوحید و تذکرهالاولیا را سه متن شاهکار تمام تاریخ زبان فارسی میداند و بعد گلستان سعدی و کلیله و دمنه را اضافه میکند.
وی افزود: ما با تغییر پارادیم در فرهنگ خود مواجه هستیم این تغییر چند دهه پیش از انقلاب مشروطه ایران کلید خورد و با شکست جنگهای ایران و روس مواجه شد و با انقلاب مشروطه تکمیل شد و هفت نسل ایران اندیشه تغییر پارادایمی را لمس کردهاند. ما پس از تجربه 200 سال در این پارادایم هنوز این را به سبک زندگی خود وارد نکردهایم و این جای شگفتی است. نسل نخبه و خاص ما میدانند به جای همهچیز خواندن باید هنر هر چیزی را نخواندن و هر چیزی را نشنیدن و هر چیزی را ندیدن را یاد بگیرند اما چگونه میشود این مساله را در جامعه رواج داد؟ بخش عظیمی از این موضوع به رفتار حاکمان برمیگردد. سهل و آسان گرفتن این موضع و اندیشه انتقادی را در رگ و جان خود حس نکردن و در نظام سیاسی وارد نکردن باعث میشود ما این نوع زندگی را شوخی بگیریم.
خدایار ادامه داد: اینجا اندیشه انتقادی به داد ما میرسد و از غرق شدن در دریای اطلاعات که بعضی اوقات شیطانی و مخرب است و روح انسان را آزار میدهد جلوگیری کند. وقتی ما درست بخوانیم زبان ما گویا میشود اما متاسفانه اطلاعاتی که از شبکههای مجازی وارد ذهن میشود ما را دچار لکنت زبان میکند و اندیشه ما را به محاق و تاریکی میبرد. جامعه دانشگاهی قیم مردم نیستند و نمیتوانند دیدگاههای خود را به مردم تحمیل کنند اما میتوانند با تزریق روح انتقادی به جامعه آنها را در گزینش و انتخاب یاری کنند.

سپس فواد مولودی نیز در سخنانی گفت: تفکر انتقادی مستلزم زمینههایی است که در گام نخست تفکر انتقادی نتیجه تفکر در سکوت است. کتابهای درسی و کمک درسی داریم که در بازار دیدهاید که چگونه است. بحث من متمرکز بر کتابهای علوم انسانی و ادبیات است که کارکرد این کتابها چیست زیرا یک بخش از زیست فرهنگی ما را شامل میشود. ما در روزگاری زندگی میکنیم که به دلیل فشار رسانهای زیاد کتاب به عنوان منبع فضیلت تبدیل به کالا شکل شده است.
وی افزود: کسانی که کتاب تولید و منتشر میکنند چون با صنعت فرهنگی روزگار ما پیوند خورده و بحث سودآوری و تجارت مطرح بود خود مساله تولید در حاشیه رفت. در حوزه فرهنگ نارسیسم فرهنگی بسیار مهم است، اگر تولید کتاب به خودشیفتگی نزدیک شود بسیار زیانبار است. تولید کتاب اگر به این حوزه رسید و متصل به خودشیفتگی فرهنگی شد به دنبال ترویج خودمان نیز هستیم و در اینجا بحث لابیگری و پول مطرح میشود. مساله تجاریسازی بحث کتاب نیز مساله مهمی است و بحث اساسی به این برمیگردد که میان تولید واقعی و شبه تولید نمیتوان تمایز قایل شد.
مولودی اضافه کرد: واسطه و دنیای تجاریسازی کتاب بر تولید واقعی کتاب غلبه پیدا کرده است و وقتی تولید کتاب دچار این آشفتگی میشود نمیتواند مسیر خود را بهخوبی طی کند و میبینیم کتابهای خوب در این میان گم میشود و آدمهایی که اهل کار هستند و مسیر طبیعی این راه را پی گرفتند این افراد هم در این مسیر گم میشوند.
وی ادامه داد: حوزههای تفکر انتقادی کجا پیشرفت میکند و چگونه میتوانیم مطالعه در سکوت و آرامش را تجربه کنیم؟ در فضای اقتصاد زده ما فراهم شدن زمینه انتقادی و خوانش انتقادی بسیار دشوار است. ما در فضای کالانشانه شدن کتاب مثل هر چیز دیگری و سیطره آن فرهنگ در سالهای اخیر که میبینیم فرهنگ روز به روز عقبنشینی میکند جدیترین آسیب در خوانش انتقادی است که روز به روز مساله کتابخوانی در سبد کالاهای ما خود را پس میزند و تسلیم سهلالوصولی صنعت معاصر میشود.
نظر شما