این مجموعه دربردارنده هجده داستان کوتاه است که مجموع آنها 280 صفحه میشود. داستانهای این مجموعه مستقل از یکدیگر هستند و آن طور نیست که شاهد تکرار برخی کاراکترها یا اتفاقات در آنها باشید. در این کتاب هم سبک و سیاق خودم را دنبال کردهام، با این حال برخی داستانهای این مجموعه را میتوان تجربههای تازهام دانست. بهعنوان نمونه در همین مجموعه، داستان «جناب نویسنده» در حال و هوایی پست مدرن و شاید تا اندازهای هم رئالیسم جادویی نوشته شده است. هر چند که این نخستین داستانی نیست که در این سبک نوشتهام و پیشتر هم در «رژ قرمز»، نخستین مجموعه داستانیام، اثری به سبک رئالیسم جادویی با عنوان «مهمان هر شب» نوشتهام. غالب داستانهای این مجموعه در حال و هوایی رئال نوشته شدهاند؛ در میان این هجده نوشته، یک داستان بلند هم جای گرفته که «لیلیومهای زرد» نام دارد و حدود پنجاه صفحهای میشود.
هیچ ویژگی مشترکی، اعم از جغرافیا یا مضمون خاصی میان داستانهای این مجموعه وجود ندارد؟
با وجود تأکیدی که بر استقلال داستانها از یکدیگر دارم نکات مشترکی میان آنها وجود دارد؛ از جمله اینکه همه آنها در حال و هوایی رئال نوشته شدهاند. آنچنان که امکان همذات پنداری با شخصیتهای آنها برای مخاطبان ممکن است. عمده علاقهمندی من به موضوعاتی ست که شاید برای خیلیها چندان مهم نباشد اما در بطن زندگی واقعیمان در جریان است. شخصیتهای این داستانها آدمهایی هستند که اطرافمان میبینیم و چه بسا که درباره زندگی خودمان هم صدق پیدا کند. از سوی دیگر اغلب داستانهای این مجموعه در جغرافیای تهران به تصویر کشیده شدهاند که شاید آن را هم بتوان از دیگر ویژگیهای مشترک آنها دانست. نکته دیگری که شاید بد نباشد به آن اشاره کنم موقعیتهای خاصی است که گریبان شخصیتهای داستانها را میگیرد، شرایطی بحرانی که منجر به روایتهایی برخوردار از نگاه روانشناختی میشود که پیش روی شما قرار میگیرند. از سوی دیگر داستانهای این مجموعه همگی طبق روال دیگر نوشتههای من مملو از دیالوگ هستند.
و دلیل توجهی که به دیالوگنویسی دارید چیست؟
گمان میکنم نوشتههای برخوردار از دیالوگ قدرت بیشتری در برقراری تعامل با مخاطبان دارند چراکه به نوعی تبدیل به سوم شخص عینی میشوند. داستانی که حالت دوربین شکل پیدا میکند و مخاطب به ذهن شخصیتها راه پیدا میکند، در این سبک شخصیتها خودشان به حرف میآیند و از زندگیشان به ما میگویند و از طرفی نویسنده هم از امکان بیشتری برای بیان پیچیدگیهای روابط میان آنها برخوردار میشود.
این داستانها عموماً تخیلی هستند یا برگرفته از ماجراهای واقعی؟
اتفاقاً این سؤالی ا ست که اغلب حاضران در مراسم رونمایی کتاب از من میپرسیدند و جالب است که بگویم بخش عمدهای از آنها برگرفته از واقعیت هستند. اغراق نیست اگر بگویم که بخش عمدهای از زندگی خود من در خلال نوشتههایم در جریان است. همان داستان «لیلیومهای زرد» که در چند سؤال قبل به آن اشاره شد دو قسمت دارد، حدود شصت درصد از بخش ابتدایی این داستان واقعی ا ست.
اتفاقاً میخواستم از این بپرسم که مخاطبان با مطالعه این داستانها تا چه اندازه با خود واقعی سیامک گلشیری آشنا میشوند؟
تا اندازه زیادی. بخش عمدهای از ماندگاری نام و آثار نویسندگان در گرو این است که مخلوقات ادبیشان تناقضی با خودشان نداشته باشد. در ارتباط با دیگر آثار هنری هم چنین است؛ شما تصور کنید مردم آثار نویسندهای را بخوانند و با آن ارتباط بگیرند اما به محض مواجه شدن با خود فرد متوجه تفاوتی شوند که میان نوشتهها و خود او وجود دارد. برای مخاطبان این به معنای دروغ است و همین منجر به کنار گذاشتن کتابهای نویسندگان مذکور میشود. بهترین مثال این گفته را میتوان در نوشتههای زنان نویسنده دید، آن دسته از نویسندگان زنی که با وجود محدودیتهایی که در جامعه ایرانی با آن روبهرو هستند از خود واقعیشان مینویسند بیشتر از دیگران با استقبال مخاطبان روبهرو میشوند. هر چند که به هر حال این مسأله چندان جنسیت سرش نمیشود و درباره مردان نویسنده هم حکم میکند. البته بحث دروغ و تخیل فرق دارد و نباید آنها را به اشتباه یکی دانست، دروغ این است که نویسنده فردی غیر از آن کسی که هست را به مخاطبان نشان بدهد.
این هجده داستان در فواصل زمانی مختلفی نوشته شده؟
بله، این داستانها حاصل سالهای بسیاری است که برای خلق آنها صرف کردهام و آنگونه نیست که بگویم در دو یا سه سال آنها را نوشتهام.
طی ماههای اخیر نخستین جلد از چهارگانهتان هم منتشر شده، از این مجموعه هم بگویید.
این مجموعه رمان چهار جلدی «گورشاه» نام دارد که جلد نخست آن با عنوان «دختران گمشده» طی ماههای اخیر منتشر شده است. مجموعهای فانتزی است که داستان آن از تهران آغاز میشود و به جهانی کاملاً خیالی ختم میشود. نوشتار این مجموعه به گونهای است که تنها مخاطبان نوجوان را شامل نمیشود و بزرگسالان هم میتوانند خواننده آن باشند. دختران گمشده هم تقریباً رمان پرحجمی است و در 250 صفحه با همکاری نشر افق منتشر شده که چاپ دوم آن به تازگی روانه کتابفروشیها شده است. جلد دوم آن هم به اسم«به سوی قلمرو شاه یوناس» نیز آماده انتشار است که بهدلیل شرایط پیش آمده چاپ آن به آن طرف سال موکول میشود. کار تألیف قسمت سوم هم به پایان رسیده و در مرحله ویرایش است. جلد سوم هم به احتمال با فاصلهای چند ماهه بعد از جلد دوم در دسترس علاقه مندان قرار میگیرد. این روزها مشغول نوشتن جلد چهارم این مجموعه رمان هستم. ویژگی مشترک این چهار رمان موضوعی است که از همان قسمت نخست آغاز میشود و داستان را تا آخر پیش میبرد.
و در آخر توصیه شما بهعنوان یکی از اهالی کتاب برای این روزها چیست؟
امیدوارم مردم ضرورت قرنطینه خانگی را جدی بگیرند و از رفت و آمدهای غیرفوری پرهیز کنند، حالا که کار از کار گذشته و آن بایدهایی که در قرنطینه قم باید رخ میداد انجام نگرفته است. پس خودمان دست به کار شویم، خانه بمانیم و از این فرصت هم برای مطالعه و تماشای فیلم استفاده کنیم. اگر مردم هنوز متوجه وخامت گسترش و تبعات این بیماری نشدهاند باید از برخی اجبارهای قانونی استفاده کرد، تا جایی که در فضای مجازی و خبرها خواندهام گویا در روسیه برای افراد مبتلا یا حتی مشکوک به بیماری که قرنطینه خانگی را رعایت نمیکنند تا پنج سال زندانی شدن در نظر گرفتهاند.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما