دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۴
ذات‌گرایی جدید همان ذات‌گرایی ارسطویی است

ایراهیم دادجو، عضو هیات علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در کرسی علمی ترویجی با موضوع «ذات‌گرایی قدیم و گذر به ذات‌گرایی جدید»، گفت: ذات‌گرایی جدید در راستای ذات‌گرایی قدیم و در عرصه فلسفه ارسطویی است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، کرسی علمی ترویجی با عنوان «ذات‌گرایی قدیم و گذر به ذات‌گرایی جدید» توسط گروه معرفت شناسی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با حضور صاحب‌نظران این حوزه در سالن فرهنگ این پژوهشگاه در قم برگزار شد.
 
ابراهیم دادجو، عضو هیات علمی گروه معرفت‌شناسی و
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ارائه دهنده کرسی در ابتدای جلسه با طرح این سوال که ذات‌گرایی جدید در راستای ذات‌گرایی قدیم است یا خیر، بیان کرد: بحث ذات‌گرایی قدیم در عرصه فلسفه ارسطویی، فلسفه اسلامی و فلسفه قرون وسطی مطرح بوده است، دوره ذات‌گرایی جدید از نیمه دوم قرن بیستم به بعد در کشورهای آمریکا و استرالیا شکل گرفت. چند پرسش اصلی در میان بوده و این است که آیا ذات‌گرایی جدید واقعاً وجود دارد؟ به عنوان یک جریان است یا یک مابعدالطبیعه؟ اگر وجود دارد چه ارتباطی با ذات‌گرایی قدیم دارد و چه لوازمی خواهد داشت؟

دادجو افزود: بر اساس دیدگاه بنده ذات‌گرایی جدید تاثیرات بسیار زیادی بر ذات‌گرایی قدیم و فلسفه اسلامی می‌تواند بگذارد، حال این تاثیرات را چگونه می‌توان نشان داد؛ من تلاش زیادی کردم برای اینکه نشان دهم ذات‌گرایی جدیدی وجود دارد، دو کتاب اصلی معرفت‌شناسی را ترجمه کردم. ذات‌گرایی جدید جریانی است که بعد از سال 1975 شروع شده و در سال 2001 توسط برایان الیس (Brian David Ellis
) جهش بسیار بالایی پیدا کرد و هنوز هم استمرار دارد. برایان الیس کسی است که هنوز با وجود آنکه زنده است و حدود 90 سال سن دارد هم فکرانش چیزی به نام الیس‌گرایی را بوجود آورده‌اند؛ ذات‌گرایی جدید در مابعدالطبیعه تاثیر بسیار عظیمی داشته است، او لوازم ذات‌گرایی جدید را در عرصه علوم طبیعی در کتاب ذات‌گرایی علمی نشان داده که متن انگلیسی آن موجود است و کاملاً توسط بنده ترجمه شده و آقای قائمی‌نیا و سرکار خانم کریمی نیز تحلیل و بررسی و ارزیابی‌هایی روی آن داشته‌اند.

عضو هیات علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه با بیان دیدگاه‌های ارسطو در فلسفه اسلامی و ذات‌گرایی، تصریح کرد: اینکه در ذات‌گرایی قدیم بحث این است که آیا در باب موجود یا جوهر که بحث می‌کنیم، این بحث یک بحث ماهوی است یا یک بحث وجودی هم هست؟ وقتی ارسطو در مورد وجود و ماهیت صحبت می‌کند در بحث‌های منطقیات و تحلیلات فلسفی بین آنی که هست و آنی که چیست فرق می‌گذارد؛ یعنی بین وجود و ماهیت؛ و در مابعدالطبیعه این را از طریق موجود شروع می‌کند. یعنی ما موجود داریم یا جوهر است یا عَرَض به تبع جوهر موجود است؟ جوهر آنی است که از اقسام مختلف تشکیل شده یک وجود و یک ماهیت دارد. این ماهیتش آیا همان وجودش هست یا خیر؟! از منظر ارسطو وقتی از ماهیت یا ذات صحبت می‌کنیم منظور آن نیست که در تعریف موضوع یا موضوع در تعریف محمول می‌آید که همان جنس و فصل است؛ یعنی بحث ماهُوی است. وقتی از جوهر یا ذات صحبت می‌کنیم یا می‌گوییم ماهیت این شیء، منظورمان همان جنس و فصل مفهومی و ماهیتی نیست، منظور آن واقعیت خارجی است.

وی ادامه داد: این ذات به معنای واقعیت که در فلسفه اسلامی یا الهیات شفا یا اسفار ملاصدرا می‌گویند این ذات را بحث می‌کنند نه ذات به معنای ماهیت. به این معنا می‌گوییم فلسفه اسلامی ذات گراست، ارسطو ذات‌گرا است. به این معنا که در ما بعدالطبیعه قائل به ذات و خواص ذاتی اشیاء است، خوب با این مقدمه بحث اصلی را شروع می‌کنم، حال می‌خواهیم بگوییم این ذات‌گرایی یا همان ذات‌گرایی قدیم چه لوازمی دارد، یا چه نتایجی از آن گرفته‌اند؟

در ادامه این کرسی نخستین ناقد حجت‌الاسلام علیرضا قائمی‌نیا نیز با بیان اینکه این نظریه دارای ابهامات اساسی و عدم شفافیت در تعاریف و واژگان است گفت: ذات‌گرایی در فلسفه از بحث‌های مهم و جدید است و نمی‌توان آن را انکار کرد اما نکته‌ای که وجود دارد آن است که این اصطلاح یک مشترک لفظی است، مشترک لفظی از چند جهت در حوزه‌های مختلف به کار می‌رود، مثلاً در حوزه فلسفه، بحث‌های متافیزیک، بحث‌های معرفت‌شناسی، حتی فلسفه دین و … مورد توجه قرار می‌گیرد. گذشته از این بحث، ذات‌گرایی مخالفانی نیز دارد. خیلی از جاها باید مقابل اینها را هم تعیین کرد. باید بدانیم که در هر حوزه‌ای مقابل ذات‌گرایی چیست؟ “تُعرفُ الاشیاء بِاَزدادها” تا حدی اشاره‌ای به این نکته‌ می‌کند، تا وقتی این اصطلاحات و کاربردهای گوناگون آنها را با مقابلشان تعیین نکنیم بحث مبهم می‌ماند.

قائمی‌نیا با بیان اینکه ذات‌گرایی جدید هم یک ابهام دارد، ادامه داد: به خصوص این کاری که باید شمادر معنا انجام می‌دادید و به فهم ما از مساله کمک می‌کردید این بود که مقصود شما از ذات‌گرایی قدیم و جدید چیست؟ ادعای آنها را باید منقّح بیان می‌کردید مثلاً می‌گفتید در هستی شناسی دو ادعا دارند در معرفت‌شناسی سه دارند اینها را به خوبی باید دسته‌بندی می‌کردید تا به توافق برسیم. باید بدانیم که بایستی از کجا شروع کنیم. واقعا وقتی نوشتار شما را مطالعه می‌کنم خودم نمی‌توانم تجمیع کنم. البته در ذهن شما یک تصور واضح و جامعی از این قضیه وجود دارد ولی ما هنوز ابهام داریم و به آن تصور نرسیده‌ایم.

این استاد معرفت‌شناسی با انتقاد از تفکرات فلسفی داخل کشور بیان کرد: ما تفکر فلسفی نداریم، تفکری که واقع‌بین باشد و مبتنی بر آثاری باشد که در دنیای امروزی وجود دارد و بهره گرفته از سنت دیرینه و فلسفی باشد. کاری شبیه کار مرحوم علامه طباطبایی (ره) وجود ندارد؛ بیشتر درجا زدن است! یکی از محورهایی که می‌تواند گشایش ایجاد کند گفت‌وگو با دیدگاه‌ها و مباحث جدید و درگیر ساختن فلسفه اسلامی با مباحث جدید فلسفی مثل ذات‌گرایی است.

وی ادامه داد: من این را انکار نمی‌کنم و اصلاً خودم هم دنبال این هستم و شاید اختلاف‌نظر من و شما هم در مسئله و هم در روش باشد! که آیا ذات‌گرایی به عنوان یکی از دیدگاه‌ها می‌تواند مشکل را حل کند؟ بنده معتقد هستم که خیر، نمی‌تواند متحول کند، گرچه می‌تواند بحث‌های جدیدی را بوجود بیاورد. تردیدی وجود ندارد که فلسفه اسلامی سه جریان اصلی و کلیدی دارد مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه. شاید نتوانید حکم کلی و واحدی راجع به اینها صادر کنید که همه مبتنی بر ذات‌گرایی هستند، این از دو جهت است یکی از جهت اشتراکاتی که با ذات‌گرایی دارند، دوم از جهت اختلافی که خود این‌ها با هم دارند.

در ادامه جلسه خانم کریمی دیگر ناقد نشست نیز با طرح این سوال که ذات‌گرایی را تا چه حد می‌توان نظر فلسفه علم را بسط داد گفت: آیا واقعاً تمام آنچه که ما به دست می‌آوریم فقط ذات‌باوری است و ذات باوری اصیل است؟ این را کسی نمی‌پذیرد حال به فرض که ذات باوری اصیل باشد می‌خواهم این تناظر را برقرار کنم، همانطور که ما از تجربیات متفاوت علمی و رسیدن به یک قانون طبیعی که الان من اسم این را هم قانون طبیعی می‌گویم، برای اینکه خود این هم بحث‌های متفاوتی دارد و چندین نوع تقسیم‌بندی برای قانون طبیعی هست. آیا می‌توانیم بگوییم صرفاً این نظریه درست است و آیا وقتی یک نظریه متافیزیکی را مثل ذات‌باوری گرفتیم آیا می‌توانیم بگوییم صرفاً واقع‌گرایی از آن حاصل می‌شود؟ نمی‌دانم این تناظر از کجا آمده و سوال من از شما این است که این تناظر را از کجا آوردید؟ و همین باعث می‌شود که به کل بحث خدشه جدی وارد شود و از پراکندگی و آشفتگی برخوردار باشد که در ذهن جمع نشود و سخت بتوان درباره آن صحبت کرد. مثلاً اینکه ما مبانی ذات باوری را تعریف نکرده‌ایم. خودتان اشاره کردید علم جدید یکی از نظریات اصلی آن کوانتوم است و ذات باوری بر آن اساس است خوب از کوانتوم نظرات دیگری هم در آمده و فقط ذات باورها نیستند که آن را تفسیر می‌کنند.

وی ادامه داد: اینکه هدف علم ذات‌باوری و کشف ویژگی‌های ذاتی است دلیل نمی‌شود که از این نظریه برسیم به اینکه پس ما این نظریه را در فلسفه بنیان فلسفه دیگری قرار دهیم و بخواهیم فلسفه را احیا کنیم یا ارتقا و تحول بخشیم. مشکل من با ایده شما دقیقاً این است که ما فکر می‌کنیم به یک روش قطعی رسیدیم و واقع را به شکل قطعی کشف می‌کنیم و واقع همین است و جز این نیست. انگار که با این ایده در هر سه حوزه به قطعیت رسیده‌ایم و این‌گونه علم تعطیل می‌شود!

کریمی در ادامه تصریح کرد: شما در ارائه نظریه خود می‌گویید که من یک روش مطلقی را کشف کرده‌ام و می‌خواهم به واقع دسترسی پیدا کنم، حداقل از مسیر ذات‌باوری نمی‌توان این روش را کشف کرد. حال می‌خواهم باز هم بیشتر وارد جزئیات نظریه ذات‌باوری شوم. نظریه ذات‌باوری قائل به سلسله مراتب است، یعنی می‌گوید من یک ذات‌باوری در کشف انواع دارم مثلا از اتم، مولکول، از آن بیشتر نوع و جهان، برایان الیس نیز همین ادعا را دارد. این مسائل با بخش بزرگی از مابعدالطبیعه و فلسفه اسلامی سازگار نیست که ما آنها را کنار هم بگذاریم و بخواهیم یکی را باعث ارتقای دیگری قرار دهیم.

وی در پایان یادآور شد: ابن‌سینا ذات را در سه معنا به کار می‌برد، یکی معنی وجود، یکی ماهیت و یکی طبیعت. آنجایی که به معنی وجود به کار می‌برد ما نه به اعتبار اینکه در منطق و فلسفه به کار برده در همه جا همین است، مصادیقی را از وجود سوا می‌کند و اینجا که می‌خواهد به مصادیق این که هویت شیء را مشخص می‌کند، اشاره‌کند، ذات باریء را می‌آورد و می‌گوید اینجا ماهیت او این هویت است پس اینجا ماهیت یا ذات را به عنوان وجود به کار می‌برد اما جایی که به معنی ماهیت به کار می‌برد، یعنی به معنی ذاتی که الان مدنظر شماست به کار می‌برد، این عدم تفکیک را نکردید و در بحث شما آشفتگی ایجاد کرده است، اینجاست که می‌گوید ما از انواع طبیعی می‌توانیم به ذات قدیم پی ببریم. ولی ابن‌سینا باز ذات فردی را هم مطرح می‌کند یعنی دیدگاه او خیلی شبیه بِرد و مخالف نظریه ارسطو است. ولی می‌بینیم ابن‌سینا برای ذات فرعی هم اعتبار قائل است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها