در نشست نقد و بررسی مجموعه داستان خیلی کوتاه آناناس مطرح شد
جزینی: ذهن داستانساز نویسنده و جوهره داستانگویی او چشمگیر است
جواد جزینی گفت: چیزی که در مجموعه آناناس بهشدت چشمگیر است، ذهن داستانساز نویسنده و جوهره داستانگویی اوست.
این جلسه روز دوشنبه دهم تیرماه 1398، با حضور جواد جزینی، منتقد و پژوهشگر حوزه داستان کوتاه کوتاه و مینیمالیسم و مجید اسطیری، نویسنده و منتقد و با اجرای الهه هدایتی، داستاننویس و نماینده انجمن ادبی قاف برگزار شد.
در ابتدای جلسه وحید حسینی ایرانی دو داستانک از کتاب آناناس را برای حاضرین در جلسه خواند.
در ادامه مجید اسطیری به بیان نکاتی درباره داستانکهای این مجموعه پرداخت. وی به توضیح کوتاهی درباره مفهوم مینیمالیست پرداخت: چیزی که برای من هنگام خواندن این مجموعه جالب بود گستردگی نظرگاه نویسنده به جهان بود. علیرغم قیود فراوانی که این شیوه جلوی پای نویسنده مینیمالیست قرار داده، وحید حسینی ایرانی توانسته داستانهای کوتاه کوتاه فراوانی (هفتاد و هفت داستان در این مجموعه) خلق کرده که نمیتوان همه آنها را در یک دسته مشخص گنجاند. قضاوت دراین باب که نویسنده تا چه اندازه به مفاهیم شناختهشده مینیمالیست پایبند بوده، کار دشواری نیست. اما ما در مجموعه او باید دنبال خواندن داستانهایی با رنگ و بوی ایرانی بگردیم.
اسطیری در ادامه گفت: برای اولین بار است، کتابی را نقد میکنم که فقط نسخه الکترونیکی کتاب را دارم و کتاب چاپی را نتوانستم تهیه کنم. بسیار متاسفم که اوضاع نشر سامانی ندارد.
الهه هدایتی با اشاره به جریان مافیای نشر امروز گفت: البته همین ناشر، روی کتابهای دیگرش بسیار تبلیغات دارند. حتی در نمایشگاه کتاب امسال کتاب آناناس عرضه نشد. ای کاش ناشر محترم حضور داشتند تا سوالهایی ازشان درباب این کتاب و شرایط چاپ بپرسیم.
جواد جزینی گفت: به نظر میرسد خیلی از ناشرها سیاست خاصی دارند برای مطرح کردن یک کتاب. آناناس اما کتابی ارزشمند بود. من و وحید حسینی آشنایی دهدوازده ساله داریم. روی جلد کتاب نوشته داستانهای خیلی کوتاه. اما نویسنده و یا ناشر نیفتاده در چاله مینیمالیست. کتاب فهرست ندارد! به نظر میآید اشکال مربوط به ناشر است. من وقتی مجموعه را خواندم حس کردم مجموعه بسیار متنوعی است از آنچه ما ذیل داستان کوتاه میشناسیم و نه داستان خیلی کوتاه.
اسطیری درباره تفاوت داستانها با هم به بیان برخی از آنها پرداخت: برای دستهبندی داستانها باید هم تفاوت ظاهری را در نظر گرفت و هم مضمونی. به نظرم مسامحتاً میشود داستانهای این مجموعه را از نظر ساختار در دو گروه دستهبندی کرد: گروه اول، آن داستانهایی که مخاطب را به سمت معنای ضمنی سوق میدهند و گروه دیگر، داستانهایی که به شکل روشن، مخاطب را به سمت معنای ضمنی سوق نمیدهند. مثلاً داستان پسری که لال بود، بهروشنی معنای ضمنی خاصی ندارد.
اسطیری اضافه کرد: در بیشتر داستانکهایی که روابط زن و مرد را نشان میدهند قرار نیست مخاطب کنکاشی به لایه زیرین مفهوم داشتهباشد.
جواد جزینی در ادامه به نکاتی درباره فرم داستانها اشاره کرد: داستان کوتاه و داستان خیلی کوتاه و انواعش اینقدر شبیه است که بیشتر مخاطبان را به اشتباه میاندازد. نویسنده انگار نسخه ایرانی ایننوع از داستاننویسی را شناخت داد. مورد دیگر تقسیمبندی میشل فوکو برای مضمون این داستانهاست. خیلی از داستان ها تصریحی است که مضمون اجتماعی را نشان میدهد. برخی از داستانکهای این مجموعه تلویحی است اما نویسنده با زیرکی مضمون پوشیدهای دارد. تعدادی از داستانهای آناناس هم، اصلِ داستان گفته نمیشود. مخاطب مجبور است بعد خوانش تفکر کند. مبادا جایی از بدن.. یا داستان زنی که... از این دست داستانها هستند. نکته کلیدی داستان را مخاطب اولیالالباب میفهمد. بعضی داستانها لطیفوار بود. داستان معافی از این دست داستانهاست. نمونه فلشفیکشن یا داستانهایی که در کوتاهترین کلمات بیان میشود.
وحید حسینی داستان بیپدرومادرها را برای حاضرین خواند.
جزینی ادامهداد: میکروفلشفیکشنهایی در کتاب بود که خیلی جالب بود. میکروفلش فیکشنها داستانهای خیلی خیلی کوتاه هستند که در حد یکی دوجمله و یا گاهی چند کلمه است. اما تاثیر داستانی این باید بسیار بالا باشد. ظاهراً دو جمله است اما حسی که ایجاد میکند با یک داستانکوتاه، میتواند یکی باشد.
جزینی در دفاع از مجموعه اضافه کرد: نویسنده علاوه بر این که فرم های متنوعی را به کار گرفته، موضوعات بسیار متنوع اجتماعی روانشناختی، خانوادگی و سیاسی را مطرحمیکند. خیلی از مجموعه داستانهایی که میخوانیم از جهانبینی به این گستردگی برخوردار نیستند. دغدغههای وحید حسینی ایرانی در نوشتن این مجموعه بسیار قابل توجه است. مورد سوم اینکه هر مخاطبی هر مجموعهای- حتی از بزرگان داستاننویسی- میخوانیم ممکن است چند داستان را خیلی بپسندیم. چیزی که در مجموعه آناناس بهشدت چشمگیر است، ذهن داستانساز نویسنده و جوهره داستانگویی اوست. من سالها از این دست مجموعه زیاد خواندهام. برخی از این مدل مجموعهها را که میخوانیم، انگار نویسنده دیگر داستانی ندارد. اما در آناناس اینطور نیست.
در این بخش از جلسه، جزینی به تاریخچه بهوجود آمدن کاریکلماتور در ایران اشاره کرد و گفت: بعضی داستانها خودبسندهاست. یعنی برای فهمیدن نکات باید خواننده داستان یک سری اطلاعات داشته باشد. برخی منتقدین معتقدند این حسن داستان است و برخی اعتقاد دارند که خودبسنده نبودن عیب است. یکی از داستانها هم فراداستان است به نام اگر کافکا ایرانی بود مسخ را. این داستان که سطر ماقبل آخر آن را به یک فراداستان میکند.
وحید حسینی این داستان را برای حاضرین خواند. جزینی ادامه داد: کاش این داستان را در ابتدای کتاب میگذاشتید که حال و هوای کل کار را تغغیر میداد!
اسطیری اضافه کرد: خیلی از این داستانها بینامتنیت دارند. این دایره مخاطبان را کوچکتر میکند. مثل دن ژوان یا ایرج که اگر کسی ایرج و دن ژوان را نشناسد به لایه زیرین راهنمیبرد. بعضی از داستانها هم طنز سطحی دارند. مثل وقت شوخی یا احواپرسی. بعد یک بار خواندن دیگر لطفی نخواهد داشت. بعضی دیگر از داستانها هم در حد بازی زبانی هستند. مثل داستانک مناظره جویس و گراس یا بیپدرومادرها و غواصها.
در ادامه جلسه، اسطیری به دو میکروفلشفیکشن این مجموعه اشاره کرد و گفت: از این نکته نباید بگذریم که نوع خوانش زبانی ما باعث جذابیت این دو داستان شده. شاید عیب این نوع نگارش این است که قابلیت ترجمه به همه زبانها را از دست میدهد.
بعضی دیگر طنزی عمیقتر دارند. مخاطب بیشتر به اندیشیدن دعوت میشود. آن دسته داستانهایی که تاویل فلسفی و اجتماعی پیدا میکنند، بیشتر سبک سلیقه من بود.
الهه هدایتی از استاد جزینی پرسید: جریان مینیمالنویسی و کوتاهنویسی سالهای گذشته تا اواخر دهه هشتاد بسیار پررنگتر از امروز بود. آیا شما هم همنظرید؟
جزینی این گفته را تایید کرد و اضافه کرد: تاحد زیادی با شما موافقم. پژوهشی را که تا پایان سال 1385 من انجامدادهام و در کتابی هم منتشر شده. از اواخر دهه بیست اولین بار صادق چوبک با چشم شیشهای و یک چیز خاکستری و خانم سعیده پاکروان سال 1329 با مجموعه کشاوان تجربه این نوع از داستاننویسی را دارند. شاید معروفترین کار هم در خانه اگر کس است... نیری در این کار اولین بار یک مجموعه کامل نوشته. اتفاقا سالی که هدایتپور و نیری در ایران این کتاب را زیر چاپ بردهاند در غرب ، جان آپدایک برنده جایزه این نوع داستان ها میشود. درباره پیشینه آن اطلاعات روشنی در دسترس نیست. اما میدانیم اولین مجموعه کوتاه کوتاه است.
جزینی در ادامه بیان کرد: تب این جریان در ادبیات داستانی ایران، تا سالهای آخر دهه هشتاد بسیار پررنگتر از امروزبود. یک عده با آمدن این تب به ایران پیروی کورکورانه میکنند. مدتی مارکز و ریالیسم جادویی مُد بود. البته وحید حسینی با دغدغههای ایرانی و بومی خودمان این تجربه را داشته. درآخر برای وحید حسینی آرزوی موفقیت دارم.
نظر شما