شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۸
ادبیات داستانی اصفهان مثل کارخانه‌های ماشین‌سازی ایران فاقد نوآوری است

سیاوش گلشیری در نشست نقد «داستان‌نویسی اصفهان» گفت: ادبیات داستانی اصفهان مثل کارخانه‌های ماشین‌سازی ایران، نوآوری ندارد و اصفهان، برخلاف روزگاری که مرکززدایی می‌کرد، اکنون دارد در جهت منافع مرکز حرکت می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، به بهانه روز قلم، نشست «بررسی وضعیت داستان‌نویسی اصفهان» از چندزاویه متفاوت با حضور موسوی فریدنی، منتقد،مهرداد چترایی، استاد دانشگاه اصفهان، سیاوش گلشیری، نویسنده و منتقد ادبی، سلمان باهنر و مرضیه گلابگیر، داستان نویس، در خانه خورشید اصفهان برگزار شد.

در این نشست هرکدام از حاضرین از نگاه خود به بررسی فصلی از داستان اصفهان از نگاه خود و با روایتی ویژه پرداختند.

دهه نود، نقطه اوج فعالیت داستان‌نویسان زن در اصفهان
مرضه گلابگیر در ابتدای این نشست گفت: من به عنوان یکی از نمایندگان زنان نویسنده اصفهان، اهل جدا کردن زنان و مردان خصوصاً در داستان‌نویسی نیستم. برای بررسی موضوع سخنرانی در این نشست هم به آقای موسوی فریدنی زنگ زدم که سال‌ها در جنگ زنده رود بودند که ببینم درجنگ زنده رود زنی بوده یا نبوده که ایشان گفتند: خیر، زنی در بین ما نبود. ولی بعد از چند روز پیام دادند که تمرکزت را از روی جنسیت بر جدیت روی مبارزه زنان اصفهان برای نوشتن بگذار.

وی در ادامه افزود: جو مذهبی اصفهان از زمان مادربزرگ من در بسیاری از خانواده‌های اصفهان به نحوی بود که حتی یادگیری الفبا نیز برایشان ممکن نبوده است. خود من نخستین داستان‌هایم را روی کناره کتاب‌ها و جزوه‌ها نوشتم و وقتی مادرم دیدند، پرس و جو می‌کردند که این شخصیت‌ها چه کسانی هستند و مابه‌ازاء هرکدام‌شان در واقعیت چه کسی است. در واقع در فضای مذهبی آن زمان اصفهان هنوز نوشتن چندان زنانه نبود اما از دهه شصت خانواده‌های مذهبی بعد از انقلاب اجازه دادند دختر‌ها به مدرسه بروند و این آغاز راه شد.

گلابگیر با اشاره به اینکه به روایت حسن میرعابدینی در همین دوره فضا در تهران فرق می‌کرده است، گفت: از سال 1359 سیمین دانشور کار را در تهران شروع می‌کند و دیگر نویسنده‌های زن مثل غزاله علیزاده، منیرو روانی‌پور و دیگر نویسندگان پس از انقلاب در داستان‌های حدیث نفس گونه و زندگی وار در پی روایت‌های درونی هستند که پاسخی به حس انزوای آنها بوده است. ولی در حال حاضر تنوع داستان و کیفیت داستان‌های زنانه به جایی رسیده که اثرگذار هستند.

این داستان‌نویس تصریح کرد: این موج در اواخر دهه هفتاد به بار نشست و انجمن ادبی جوانه و سازمان‌های مردم نهاد و حوزه هنری و خانه هنرمندان باعث گسترش داستان نویسی زنان شدند. انتشارات نقش خورشید اصفهان، داستانی چاپ کرد که دو نویسنده آن زن بودند؛ خانم خانسالار و زهرا نصر. من نیز «دهان کاملا باز» را نوشتم و کم کم تعداد کتاب‌های زنان بیشتر از مردان بیشتر شد. در زنده‌رود دهه هفتاد چند داستان انگشت‌شمار از کسانی مثل ماندانا صادقی، منصوره شریف‌زاده و آذرمیدخت بهرامی می‌خوانیم که اصفهانی نیستند.

این نویسنده با اشاره به اینکه نویسندگان زنی مانند زهره کیانی، اعظم منتظرالظهور، رضوان نیلی‌پور، مریم معینی و... اولین کتاب‌هایشان را در دهه هشتاد منتشر کردند، گفت: کانون‌های داستان نویسی در موسسات خصوصی با مدیریت زنانه شکل گرفت. داستان‌ها را در همین محمل‌ها تایید و چاپ کردند. شاید همین کانون‌ها باعث خنثی شدن نثر و یکدست شدن آثار داستان‌نویسی زنان در اصفهان شدند. بررسی کیفی این آثار جای تحقیق و فرصت بیشتری می‌طلبد. 

گلابگیر در پایان تصریح کرد: دهه نود را دهه انفجار نویسندگی و چاپ، در میان زنان اصفهان باید دانست؛ مهری بهرامی (1391)، بهناز رضایی (1394)، مرضیه کهرانی (1394)،لیلا میرباقری (1395)، زهرا نصر (1395)، سمیه سمسار (1393)، نسترن مکارمی (1393)، سیما طاهر کرد (1395)، خدیجه شریعتی (1395)، مهناز طباطبایی (1395)، شهره مرشدی (1395)، خورشید پورمحمدی (1396) شراره تاجمیر ریاحی (1396)،مرضیه عباسی (1397)، اختر کریمی (1397)، فروغ آذر (1397)، نفیسه نفیسی (1398) و یا شاید نام‌های بی‌شماری از گمنام نویسندگان زنی که در این فهرست نیستند.
 

اصفهان روشنفکران خود را فراری داد
محمدعلی موسوی فریدنی، در ادامه این نشست با اهمیت فقر بر نوشتن و تاثیر آن بر ادبیات و نوشتن گفت: فقر، هنرپرور نیست، بلکه دشمن هنر است. عامل عقب‌ماندگی رشد ذهنی و باعث می‌شود شعور در حد نازل و متوسط ثابت بماند و رشد نکند. فقر باعث انحطاط هنر می‌شود. کسی که مجبور است تا هشت شب‌ کار کند و وقتی برای مطالعه ندارد، چگونه می‌تواند هنرمند باشد؟!

این نویسنده و منتقد ادامه داد: اگر حافظ، پشتوانه مالی نداشت، شاگرد نانوایی باقی می‌ماند. در کنار فقر، بحث اصلی در داستان نویسی ما بحث مخاطب است. ما مخاطب نداریم و سطح مخاطبی هم که داریم، نازل است به همین دلیل تابه‌حال نتوانسته‌ایم یک نوبل ادبی را از آن خود کنیم.

موسوی فریدنی در ادامه گفت: فقر، سلیقه ما را به یک سلیقه عامیانه تبدیل می‌کند و سلیقه عامیانه هیچ‌وقت به ظرافت  نمی‌رسد. من از سانسورهای وزارت ارشاد انتقاد نمی‌کنم چون اگر آنها هم این کار را نکنند، ما خودمان این کار را انجام می‌دهیم. بزرگ‌ترین سانسور در واقع در نهاد خانواده اتفاق می‌افتد.

این منتقد ادبی با اشاره به اینکه اصفهان همیشه روشنفکران خود را فراری داده است، گفت: رفتارهای اشتباه باعث شد ابوالحسن نجفی، هوشنگ گلشیری، جمال‌زاده و طبیب اصفهانی از اصفهان فراری بشوند؛ آن‌ها متوجه شدند که اصفهان، سنتی‌ترین شهر ایران است و در یک‌ کلام می‌توان گفت که اصفهان تحمل روشنفکر خودش را ندارد، با روشنفکر می‌جنگد و او را فراری می‌دهد.

وی در پایان با اشاره به داستان‌هایی که این روزها چاپ می‌شود، افزود: متأسفانه هنوز داستان‌هایی نوشته می‌شود که متعلق به عهد بوق است و مدرنیسم و جریان سیال ذهن در آن جایگاهی ندارد.
 
جُنگ اصفهان مرکزیت زدایی کرد  
سیاوش گلشیری نیز در سخنانی در این نشست گفت: معتقدم وقتی درباره مسئله بوم صحبت می‌شود، باید این موضوع برایمان روشن باشد که وقتی نویسنده‌ای به مکانی می‌رود، نباید از او انتظار داشته باشیم، بر اساس همان مرزوبوم بنویسد.

نویسنده کتاب «مثل کسی که از یادم می‌رود» تصریح کرد: کار مهمی که جُنگ اصفهان کرد، مرکزیت‌زدایی بود و ادبیاتی را که در تهران در دست امثال شاملو و... بود، به چالش کشید و جوانان اصفهانی با این جُنگ موجی را ایجاد کردند که هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها تأثیر آن را در ادبیات امروز می‌توان حس کرد. این جُنگ حاصل جو سیاسی حاکم بود.

گلشیری با اشاره به اینکه درباره ادبیات سال 1398 باید بگویم که فضای داستان‌نویسی ما نسبت به فضای جُنگ اصفهان  افول کرده است، افزود: ادبیات داستانی اصفهان، مثل کارخانه‌های ماشین‌سازی ایران، نوآوری ندارد. اصفهان، برعکس روزگاری که مرکززدایی می‌کرد، اکنون دارد در جهت منافع مرکز حرکت می‌کند.

این مدرس داستان‌نویسی در ادامه افزود: ما به‌عنوان مدرس با بودجه کمی که آموزشگاه‌ها می‌دهند، تمام‌وقت و انرژی را برای آموزش نسل جدید صرف می‌کنیم، اما نویسندگان شهرستانی به دلیل اینکه فکر می‌کنند امکانات ندارند، از هر چیزی برای نمایش استفاده می‌کنند و حاصل آن ادبیات داستانی‌ای می‌شود که تنوع ندارد.
 

نگاه جنسیتی به نوشتن ندارم
در ادامه این نشست سلمان باهنر گفت: تا بررسی و پژوهش نباشد، با عنوان مکتب موافق نیستم و با عنوان‌هایی مثل داستان‌نویسی جنوب، اصفهان، مشهد و... هم موافق نیستم، دلیل آن‌ هم این است که پژوهشی عمیق روی آن صورت نگرفته است. حتی نباید به مقوله داستان‌نویسی و نوشتن با نگاه جنسیتی نگاه کرد.

وی افزود: باید در صورت این مسئله که ادبیات داستانی ما وضعیت خوبی دارد یا نه، تجدیدنظر شود چرا که ما اساساً هنوز معیار درستی برای سنجش این وضعیت نداریم و چون معیارها نامشخص است، بحث‌هایی که در این‌ باره می‌شود نیز، بیهوده خواهد بود.

باهنر ادامه داد: کارگاه‌های داستان‌نویسی بدون خروجی نیست و توانسته در داستان نویسی تحول ایجاد کند. سختی کار داستان‌نویس به نظر من در این است که باید معادله‌ای سه‌مجهولی را حل کند و در عین حال نیز، هم خودش باشد، هم فرزند زمانه‌اش باشد و هم خیلی سالم و خوب دیده و شنیده شود.

جُنگ اصفهان خط ادبی ویژه‌ای داشت
مهرداد چترایی دیگر سخنران این نشست بود که در سخنانی با اشاره به اهمیت جُنگ اصفهان در تحول داستان‌نویسی گفت: جُنگ اصفهان با این دغدغه که چرا در آثار داستانی ایرانی بعد از بوف کور تا دهه 40 اثر مدرنی شکل نگرفت، تشکیل شد. شهرهایی مثل رشت، مشهد و خرم‌آباد با همان دغدغه مشترک، یعنی پر کردن خلأ داستان‌نویسی مدرن، جنگ‌هایی ایجاد شد اما هیچ‌یک از آن‌ها قابل‌مقایسه با جُنگ اصفهان نیستند.

این استاد دانشگاه نجف‌آباد با اشاره به اینکه حسن میرعابدینی، در کتاب «صد سال داستان‌نویسی ایران» می‌گوید جُنگ اصفهان با چاپ نوشته‌های به‌هم‌پیوسته خط ادبی ویژه‌ای را دنبال کرد، افزود: هوشنگ گلشیری، در مقاله «30 سال رمان‌نویسی» درواقع مرام‌نامه جُنگ اصفهان را نوشته است. ما در این مقاله می‌خوانیم که چرا رمان باید پاره‌ای از طول و نه عمق زندگی‌مان باشد.
 
چترایی ادامه داد: محور فعالیت جنگ اصفهان بر اساس سه ‌اساس شعر، داستان و ترجمه شکل‌گرفت. ابوالحسن نجفی و احمد گلشیری در ترجمه و محمد حقوقی در شعر، هوشنگ گلشیری در داستان به نوعی هرکدام بنیان‌گذار بودند. این سه شاخه در همه شماره‌های جُنگ، وجود دارد و تأثیر آن‌ها بر بهرام صادقی و جعفر مدرس صادقی دیده می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها