چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۸
کتاب‌هایی که به جرم فقدان ویراستار رها شده‌اند

جای خالی ویراستاران در نشر علمی کشور، علت اصلی کتاب‌های رها شده در کتابخانه‌ها است. قطعا توانمندی یک ویراستار در کتاب‌ها تنها در مهارت ویرایش ادبی نیست، بلکه باید اطلاعات وسیع‌تری از موضوع حتی نسبت به نویسنده اصلی کتاب داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بسیاری از مخاطبان و کتاب‌دوستان علمی معتقدند؛ بارها کتاب‌هایی با عناوین جذاب و ماهیت علمی فراگیر را تهیه کرده‌اند اما نتوانسته‌اند تا انتها با نویسنده و کتاب همراه باشند؛ در نهایت این آثار تبدیل می‌شوند به کتاب‌هایی رها شده. همواره ویراستاری نقش و نگار محتوای یک کتاب محسوب می‌شود. یک محتوای علمی هر چقدر هم که ماهیت جذاب و خواندنی داشته باشد، اگر ویراستار دستی بر آن نکشد و سیر تا پیازش را زیر و رو نکند، فهم محتوای خام برای خواننده به ویژه افرادی که اطلاعات آکادمیک هم در آن زمینه خاص ندارند، دشوار خواهد بود و  کتاب تنها در گوشه‌ای یک کتابخانه خاک می‌خورد.
 
صاحبنظران در حوزه‌های مختلف علمی معتقدند، کمتر کسی در دنیای دانش یافت می‌شود که علم و ادبیات را در تالیفاتش با هم به کار ‌گیرد؛ به همین دلیل وجود یک ویراستار مسلط را در کتاب‌های دانش عمومی لازم می‌دانند. شاید علت این امر که اغلب کتاب‌های علمی در سراسر دنیا جزو پرفروش‌ها می‌شوند، همواره جایگاه ویژه‌ای است که ویراستاران در محتوای این کتاب‌ها دارند. اگر نگاهی گذرا هم به کتاب‌های علمی منتشر شده از ناشرانی چون اشپرینگر یا پیرسون بیاندازیم کاملا به اهمیت این موضوع پی خواهیم برد؛ قطعا ویراستاری و ویراستار کتاب برای این ناشران جاگاه خاصی دارد.
 
عبدالحسن بصیره، فیزیک‌دان و نویسنده در گفت‌وگویی که با خبرنگار ایبنا داشته است معتقد است، گرانی چاپ و کاغذ در هیچ زمینه‌‌ای سودمند هم که نباشد در نوع نگرش ناشران در تولید انتشار کتاب تاثیر مثبتی گذاشته است. می‌توان گفت بعد از کش و قوس‌های فراوانی که ناشران متحمل شدند، آن‌ها تلاش می‌کنند محتوایی که به فروش برود را روانه بازار کتاب کنند. قطعا توجه بیشتری به صرفه اقتصادی هر کتاب خواهند داشت و این باعث می‌شود از مترجمان و ویراستاران توانمند‌تری در کتاب‌ها بهره ببرند. شرح مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
 
چقدر تالیف‌ها و ترجمه‌های علمی منتشر شده  به ویراستاری تخصصی علمی نیاز دارند؟
چون پرسش شما اختصاص به تألیف‌ها و ترجمه‌های کتاب‌های علمی است باید بگویم که نقش ویراستار علمی برای چنین کتاب‌هایی بسیار مهم است. در مورد ویراستاری آثار تالیفی باید بگویم، چون در ایران تألیف کتاب علمی بسیار کم صورت می‌گیرد، نقش ویراستار نیز بسیار کمرنگ است، به این دلیل نیز ناشران به نقش ویراستار توجهی نمی‌کنند. اخیرا که چاپ کتاب بسیار پرهزینه و محدود شده است، برخی ناشران کتاب‌های علمی که می‌دانند چنین کتاب‌هایی مخاطبان خاص خودشان را دارند برای پاسخگویی به سلیقه مشکل‌پسند مخاطبانش به ویراستاری چنین کتاب‌هایی روی آورده‌اند و نقش ویراستار را مهم دیده‌اند.

اما شاید نقش ویراستار در ترجمه کتاب‌های علمی بارزتر باشد. متن اصلی کتاب در زبان مبدأ، که عمدتا‌ انگلیسی است ویراستار باید ترجمه را با متن اصلی به دقت مطابقت کند که مطلبی از قلم مترجم نیفتد یا به اشتباه ترجمه نشده باشد. به دیگر سخن، مترجم امانت را در ترجمه کتاب رعایت کرده باشد، همراه با آن، ویراستار باید به ویرایش ادبی ترجمه نیز بپردازد که ترجمه شیوا و روانی به دست خواننده برسد.
 
به نظر شما اساساً ویراستار علمی چه استانداردهای علمی باید داشته باشد و در کل یک ویراستار علمی کیست؟
نخست آنکه ویراستار علمی باید به نثر شیوا و روان مأنوس و آشنا باشد. دوم باید با دانش آن متن علمی که ویرایش می‌کند تا حد بسنده‌ای آشنا و مسلط باشد. ویرایش کردن تنها جاگذاری یا جابه‌جایی چند ویرگول (،) یا انجام چند نقطه‌گذاری نیست. بی‌تردید ویراستار باید با مؤلف یا مترجم اثر هماهنگی داشته باشد و خودسرانه یا به دلخواه ناشر یا احیاناً برای رعایت برخی خط قرمزها، نباید بر اساس آنچه را سلیقه‌اش می‌پسندد و شرایط اقتضا می‌کند متن را تغییر دهد، بلکه باید با نوعی مشورت با صاحب‌اثر کار خود را انجام دهد.
هرچند ویراستار باید نوعی استقلال کار داشته باشد چون قطعاً برای ویرایش خود دلیل‌هایی دارد. حال اینکه به چه کسی بگوییم ویراستار علمی -چون این حرفه هنوز در فرهنگ نشر ما جای خود را به درستی باز نکرده است- مشکل است.

آیا می‌توان با بهره‌گیری از ویراستاری علمی تألیف‌های دانشگاهی و آکادمیک را در جریان جامعه انداخت و در حوزه دانش عمومی گام‌های موثری برداشت؟
جا انداختن هر تفکر و اندیشه نویی در جامعه زمان‌بر است. اگر منظور شما درباره نگارش آثار علمی برای مخاطبانی فراتر از خواص آکادمیک است، در آن صورت باید بگوییم آن کار صرفاً ویراستاری علمی نیست. تألیف‌های دانشگاهی و آکادمیک معمولا مخاطبان خاص خود را دارد. حالا فرد یا افرادی بیایند و این تألیف‌ها را به آثاری علمی برای مخاطبان بیشتری فراتر از مخاطبان خاص دانشگاهی تبدیل کنند، نویسندگانی حرفه‌ای را می‌طلبد که  در این کار تخصص دارند. برای نمونه چندی پیش گزارشی درباره کتاب «زنبورداری تجربی» اثر آقای سینا رادمنش را خواندم که یک دامپزشک است. از این گزارش چنین برداشت کردم که این کتاب، یک کتاب تخصصی کشاورزی یا دامپزشکی نیست بلکه برای مخاطبی چون من که مصرف‌کننده عسل هستم می‌تواند سودمند باشد و این مرا مشتاق کرده که آن را تهیه کنم. مولف این کتاب حاصل 8سال تجربه خود را در یک اثر کاربردی و تجربی و برای مخاطب عام نگاشته است. قطعاً این مولف محترم دغدغه‌ای داشته و آن یافتن مخاطب عام برای انتقال تجربه‌اش به اوست. بنابراین، این دغدغه‌ها را هر کسی نمی‌تواند داشته باشد.
 
از آخرین فعالیت‌های خودتان در امر تالیف کتاب و کتابی که در دست تألیف دارید بگویید؟
کتاب «فرهنگ واژگان فیزیک و رشته‌های وابسته» در یک‌هزار و سیصد صفحه، فرهنگی دوسویه (فارسی ـ انگلیسی و انگلیسی ـ فارسی) شامل بیش از سی‌هزار واژه فیزیک و رشته‌های وابسته است که افزون بر سر واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژه‌های متداول و متعارف نیز در آن دیده شده است.

کتاب دیگری که از سال‌ها پیش مشغول نگارش آن هستم، حاصل بیش از بیست تدریس درس تاریخ علم فیزیک من است که در کنار درس‌های تخصصی فیزیک آن را در چند دانشگاه ارائه داده‌ام. کتاب «فرهنگ دانشمندان فیزیک و فلسفه طبیعی» حاصل یادداشت‌‌برداری و گردآوری درس گفتارها و پرسش و پاسخ‌های موشکافانه دانشجویان کلاس است که اینک در چند هزار صفحه با استفاده از بیش از یکصد و بیست مرجع فارسی، عربی و انگلیسی از دانشنامه‌های بیست جلدی علمی گرفته تا کتاب‌های زندگینامه یا خودنوشت دانشمندان و آثار علمی آن‌ها انباشته شده است. این فرهنگ که پیش‌بینی می‌کنم به حدود سه هزار صفحه برسد شامل دانشمندانی است که هر یک در فیزیک و فلسفه طبیعی، قانون یا نظریه‌ای تاثیرگذار ارائه داده‌اند. شامل دانشمندان یونان باستان، دانشمندان ایرانی ـ اسلامی در دوران شکوفایی علم، دوران سده‌های میانه (معروف به قرون وسطا)، دوران نوزایی علم در اروپا، تا پایان قرن بیستم و تمام برندگان جایزه نوبل فیزیک از سال 1901 تا 2015 است.
 
آیا در نگارش زندگینامه این دانشمندان، افزون بر کارهای علمی آن‌ها، به زندگی خصوصی آنان نیز اشاره‌‌ای داشته‌اید؟
بله و این بیشتر به شیطنت‌های دلنشین دانشجویانم در سال‌های تدریسم بازمی‌گردد که من را بسیار به این موضوع علاقه‌مندتر می‌کرد. برای من جالب بود که وقتی پرسشی می‌کردند پاسخ آن را با اسنادی مستند در آستین داشتند که این منابع مستند اینک برای من بهترین مرجع شده‌اند. برای نمونه، می‌پرسیدند چرا ابن‌‌سینا در تمام طول زندگیش ازدواج نکرد؟ آیا ایشان زن گریز بود؟ یا برخی دختران از من می‌پرسیدند: آیا درست است مادام کوری که به قول شما در دانش فیزیک و شیمی با دریافت سه جایزه نوبل در خانواده‌اش و به تعبیر شما در دانش زنی مردانه‌تر از هرچه مردان بود، چندسال پس از مرگ همسر دانشمندش، عاشق دانشجوی متأهلش شود که تقریبا هم‌‌سن و سال دخترش باشد؟ یا چرا فلان دانشمند معروف و نابغه زنش را طلاق داد؟ به یاد دارم در این مورد به مزاح داستانی از استاد فاضل‌ تونی برایشان نقل کردم که روزی وی رساله‌هایی را برای دانشجویانش تعیین می‌کرد. دانشجوی دختری که سیمای چندان زیبایی نداشت از وی خواست که استاد رساله‌ای را برایش تعیین کند. استاد ظاهراً نگاهی به سیمایش می‌کند و می‌گوید «تو برو مصیبت‌نامه عطار را تصحیح کن» به دانشجو گفتم شاید آن دانشمند گرفتار مصیبت‌نامه عطار بوده است!!
 
در واقع هر آنچه که از زندگی خصوصی دانشمندان می‌دانید و پژوهش کرده‌اید در کتابتان آورده‌اید؟  
هر آنچه را که بسیار خصوصی می‌شود نیاورد‌ه‌ام. نمی‌خواستم آن قداستی را که از خواندن علم و دانش آن دانشمند فرا گرفته‌ایم یکباره به هم بریزم. برای نمونه در مورد مادام کوری در کنار نگارش شکوه دانش این زن فرهیخته، اشاره‌ای به این مطلب کرده‌ام. در بسیاری از موارد این چنین خودسانسوری کرده و خط قرمزهایی را رعایت کرده‌ام تا برداشت‌های ناروایی به وجود نیاید.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها