فرایند نیمهکاره تامین کتاب
این کتابخانه 3300 مترمربع مساحت دارد و قرار است در آن 70 هزار جلد کتاب ارائه شود. همچنین قرار است کتابهای این کتابخانه از سوی 16 کتابدار فهرستنویسی شوند تا مراجعان بتوانند کتاب مورد نیاز خود را از میان انبوه کتابها پیدا کنند. ابراهیم عمرانی از کتابدارن پیشکسوت به عنوان مدیر این کتابخانه انتخاب شده است.
گفته میشود طریقه انتخاب کتابها توسط لیستی است که به کمک صاحبنظران در این زمینه تهیه شده اما بررسی قفسهها و منابع چنین توضیحی را با چالشهایی همراه میکند؛ آنچنانکه به نظر میرسد معیارهای خاص و مشخصی در انتخاب برخی کتابها مورد نظر نبوده است. البته باید منتظر ماند تا ببینیم در آینده، کتابداران و مسئولان این کتابخانه چه رویکردی و اقداماتی را در راستای تکمیل و غنیسازی قفسهها خواهند داشت. همچنین قرار است در آینده فرایند نظرسنجی از مراجعان نیز به این رویه کمک کند تا مشخص شود مراجعان چه کتابهایی را نمیخوانند و کدام کتابها برایشان جذابتر است.
کتابهای پرمخاطب و کتابهای خیلی قدیمی و زبانشناسی نیز در این مجموعه قرار دارند. در این بخش قفسههایی به کتابهای روز در زمینه مذهبی، جامعهشناسی، اخلاق فلسفه، داستان و شعر در طبقه نخست اختصاص داده شده است. در همین طبقه بخشی به عنوان قرائتخانه در نظر گرفته شده که در ماههای آینده تکمیل خواهد شد. در طبقه دوم کتابخانه هم بخشی به آرشیو روزنامهها و مجلات اختصاص داده شده که منابع آن از مجموعههای چند کلکسیونر خریداری شده است؛ مجموعههایی با ارزش اما خاک خورده که بعضا نیاز به صحافی دارند.
در حال حاضر بخش کافه را میتوان پرکارترین بخش کتابخانه خواند؛ محل شیکی که فضای مناسبی برای قرارهای ملاقات فراهم کرده و البته با توجه به قیمت خوراکیها و نوشیدنیها، هرکسی نمیتواند از آن خدمات بگیرد.
قسمتی از طبقه سوم در آینده به کودکان اختصاص داده خواهد شد. همچنین قرار است در بخشی از طبقه همکف، یک کتابفروشی ساخته شود.
پرکردن قفسهها با کتابهای دست دوم
چنانچه گفته شد، هنوز فهرستنویسی و چیدمان مشخصی و قابل اتکایی در این کتابخانه صورت نگرفته و بهتبع امکان جستجوی و دسترسی به کتاب چندان وجود ندارد؛ هرچند کتابداران سعی میکنند بر اساس چینشهای اولیه موضوعی، به مراجعان خود راهنمایی بدهند. البته به گفته یکی از نیروهای فعال در این کتابخانه، حضور آزادانه مراجعان در ایام پر رفتوآمد نوروز، موجب شده بخشی از کتابها جابهجا شود.
یکی دیگر از مواردی که از ابتدای تاسیس این کتابخانه به چشم میآید، مستعمل بودن کتابهایی است که نشان میدهد بخش قابل توجهی از آنها از بازار دست دوم فروشیها تهیه شده؛ کتابهایی که اکثرشان را میتوان در بازار کتاب و کتابفروشیها پیدا کرد. کتابهایی با جلدهایی پاره و صفحاتی کهنه در قفسهها قرارداده شدهاند؛ در صورتی که کتابخانهای به این بزرگی که تا این اندازه برایش هزینه شده، میتوانست در راستای کمک به بازار نشر از ناشران و کتابفروشیها خریداری کند.
معماری جذاب و صفِ سلفیبگیران
گفته میشود در معماری کتابخانه برای اینکه تداعیگر بافت متنوع و دانش جهانی باشد ترکیبی از معماری گوتیک و ایرانی به کار گرفته شده است که در کنار پلکان مجلل بخش شرقی، آسانسورهای پانوراما، سرکتیبه ستونها و قفسهها و... فضایی را برای این کتابخانه ساختهاند که نمونه آن در کتابخانههای ایران نیست؛ فضایی که شاید بتواند برخی را به کتابخانه بکشاند.
بهنظر میآید طراحان این کتابخانه در مقوله جذب مخاطب، نمره قبولی گرفتهاند. این مساله را میتوان از حجم بازدید و علاقه مردم به گرفتن عکسهای یادگاری و سلفی دریافت اما نباید فراموش کنیم که یک کتابخانه باید فاکتورهای مهمتری از جذابیت داشته باشد! بههرحال کتابخانهای با معماری چنین، محیط مناسبی برای عکسهای سلفی است و این رفتار تا اندازهای در این مکان زیاد است که به سختی میتوان افراد کتابخوان و در جستوجوی کتاب را در میان انبوهی سلفی بگیران یافت و این مساله چالشهایی را با خود به همراه دارد که با ذات و هویت یک کتابخانه در تناقض است.
ورودی برای این کتابخانه رایگان است البته کتابها را فقط در فضای کتابخانه میتوان خواند. بعدها که کتابخانه نظم بیشتری پیدا کند، قرار است کتابها دارای کد گذر باشند اما فعلا به مردم، دوربینها و مراقبان اعتماد شده و کتابها آزادانه در اختیار مراجعان قرار گرفته است. همچنین در آینده قرار است فضایی به کودکان اختصاص داده شود تا خانوادهها بتوانند با خیال راحتتری به گشتوگذار خود در کتابخانه یا حتی بخشهای مختلف مال پردازند.
بهانههایی برای مجاورت با مرکز تجاری
اواخرِ دهه ۱۹۲۰، والتر بنیامین به الهام از پاساژهای پاریس اثری را در فکر پروراند که بعدها این مقاله «پروژه پاساژها» عنوان گرفت. عباس کاظمی، مدرس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در بخشی از مقاله خود درباره پروژه پاساژها نوشته است: بنیامین در پروژه پاساژها و از خلال بررسی آنها که شکل نخستین مراکز خرید امروزیاند به آسیبها و بیماریهای مدرنیته پی میبرد. هدف بنیامین بیدار کردن «جمع رویابین» است. این امر از طریق نشان دادن دروغین بودن ایماژهای آرزویی ممکن میشود که با کالاهای گوناگون درون پاساژها برساخته شدهاند. بنیامین وظیفه خود میداند که این توهمات را آشکار و آن بازنماییهای دروغین را برملا کند.
سوال این است که چرا باید در یک مرکز تجاری با این وسعت، کتابخانه ساخته شود. معمولا افرادی که علاقهمند به حضور در مراکز خرید هستند، با افرادی که تمایل به سکوت و مطالعه دارند، از نظر شخصیتی متفاوتاند. جمع کردن این دو قشر در کنار هم و در یک مرکز، دلیل ساخت کتابخانه در دل یک مرکز تجاری عنوان میشود، زیرا در همه خانوادهها افرادی هستند که علاقه به حضور در چنین مکانی ندارند یا خیلی زود از چنین فضایی خسته میشوند. تفکر این افراد معمولا باعث میشود سایر افراد خانواده یا گروهها و دایره دوستان کمتر به چنین مراکزی مراجعه یا دیگران را مجبور کنند که زودتر این مرکز را ترک کنند؛ اقدامی که خلاف خواستههای مدیران مراکز تجاری است. البته همه این مباحث بیرون از این مقوله است که چنین مرکز تجاری چند درصد از مردم کشور ما را هدف قرار میدهد. مردمی که در نوسانات ارزی بخش بزرگی از سرمایههای خود را از دست دادهاند و طبقه متوسط به فرودست و شرایط زیست سختتر رسیده است.
30 درصد ایران مال را بخش فرهنگی تشکیل میدهد. این فضا متشکل از سالنهای سینما، گالری آثار تجسمی و کتابخانه است که دلیل این مساله ترویج فرهنگ و در دسترس بودن کتاب عنوان میشود؛ عملی برای ساده کردن دسترسی مردم به کتاب تا حتی در یک مرکز تجاری هم بتوانند به مطالعه بپردازند! به راستی چنین روندی را چه گروهی برای مردم تصمیم میگیرند؟ آیا این سهولت دسترسی به سود انسان است؟ آیا میتوان گفت که سرانه مطالعه در ایران پایین است؛ به این علت که مردم نمیتوانند به کتاب دسترسی داشته باشند؟
در ادامه آیا پاسخ به سوالهای مورد اشاره، ساخت چنین کتابخانهای را در دل یک مرکز تجاری، توجیه میکند؟ البته نباید فراموش کنیم که وجود جاذبههای بخشهای فرهنگی و هنری نیز در نهایت بر جذب مشتری بیشتر و افزایش درآمدهای اقتصادی این مجموعه تاثیر مستقیم خواهد داشت بنابراین چهبسا توجیه اقتصادی از چنین اقداماتی بر توجیهات فرهنگی و انسانی اولیت داشته باشد.
فرهنگسازی یا تبلیغات منفی علیه کتاب؟
کتابخانه ایرانمال، جندیشاپور نام گرفته است. جندیشاپور یا گندیشاپور، شهری کهن در شمال استان خوزستان، شهری است که امروز ویرانههایی از آن باقی مانده است. هنگامي که امپراطور روم(زنو) مرکز علمي بزرگ شهر رها را تعطيل کرد، دانشمندان نسطوری آنجا را با آغوش باز پذيرفت و پزشکان آن را به گندیشاپور فرستاد. اين مهاجرت در انتقال ميراث فرهنگی يونان به گندیشاپور اهميت به سزايی داشت.
بر این اساس؛ استفاده از نام «جندیشاپور» بار مسئولیت بزرگی بر دوش مدیران کتابخانه تازهتاسیس ایران مال میگذارد. این در حالی است که احداث این مکان در دل یک مال تجاری بزرگ، در مجاورت فروشگاهها و با ورود آزادانه افرادی که برای خرید و تفرج به این مجموعه میروند؛ نه برای مطالعه و کسب دانش، با اهداف و کارکردهای آن کتابخانه تاریخی در تناقض است.
برخی منتقدان معتقدند که تبدیل کتاب به کالایی دمدستی، بهنوعی بیارزش کردن کتاب و فرهنگ کتابخوانی در نظر گرفته میشود که نه تنها منجر به افزایش و تکرار این عادت نمیشود، بلکه ممکن است در ساختار ذهنی افرادی که در چنین شرایطی قرار میگیرند، تصویر منفی از کتاب ترسیم کند.
دوری کتابخانه به مرکز شهر
کتابخانه ایران مال بعد از کتابخانه ملی، بزرگترین کتابخانه ایران است، اما دسترسی به آن از کتابخانه ملی هم سختتر است. وقتی از مسئولان کتابخانه جندیشاپور دلیل این دوری را میپرسیم، وسعت فضای مورد نیاز را به عنوان علت آن اعلام میکنند. دلیل دیگر، رونق دادن منطقه 22 تهران است، اما به چه بهایی؟ بیشتر مراجعان این کتابخانه و در کل ساختمان تجاری، کارمندان و افرادی هستند که مجبورند تا ساعت پنج عصر کار کنند و با اینکه این مرکز تجاری فعال نشده است، ساعات عصر شاهد ترافیکی از شرق به غرب هستیم، چراکه تعداد زیادی از افرادی که در غرب و کرج ساکن هستند، هر روز برای کار به مرکز و نقاط شرقی تهران میروند.
آیا در ساخت چنین بنای بزرگی در بخش غربی تهران به مساله ترافیک اندیشیده شده است یا باید مانند آنچه برای نمایشگاه بینالمللی رخ داد شاهد ترافیکهای سنگین در این بخش شهر باشیم. پاسخ را استفاده از مترو اعلام میکنند اما در صورت استفاده از مترو نیز افراد باید با یک خط تاکسی یا اتوبوس خود را از ایستگاه چیتگر به این مال بزرگ برسانند که خود مشکلات دیگری را به همراه خواهد داشت.
شاید بتوان ترویج اندیشههای تجاری و ساخت مراکز بزرگ را به نوعی انحراف از طبیعت دانست که خود خطری برای طبیعت است؛ انحرافی که از زیست انسان سود کسب میکند اما در نهایت موجب نابودی او خواهد شد.
نظرات