سه‌شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۹
تکرار در تصحیح متون کلاسیک ادبیات فارسی؛ دوباره‌کاری یا امری لازم؟

تصحیح و چاپ آثار کلاسیک ادبیات فارسی همواره بر مدار تعادل نبوده و آثار بعضی شاعران بارهاو بارها چاپ می‌شود و بعضی آثار مغفول می‌مانند، در این گزارش سعی شده به این موضوع پرداخته شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) اگر از شما نام چند کتاب کهن یا آثار کلاسیک ادبیات فارسی پرسیده شود، بی‌گمان دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی مولانا، رباعیات خیام و تذکره‌الاولیای عطار اولین آثاری هستند که به ذهن‌تان خطور می‌کنند. حتی برای برخی ادبیات کلاسیک محدود می‌شود به همین چند اثر، یا آثار دیگر همین چند شاعر. اما چه چیزی سبب شده که ادبیات کلاسیک ما محدود به همین چند شاعر و چند اثر خاص آن‌هاست؟ چه می‌شود که آثار دیگر ادبیات کلاسیک ما مغفول و مهجور مانده است؟ آیا تکرار در تصحیح این آثار به دلیل لزوم آن است یا به دلیل استقبال بیشتر مردم این اتفاق می‌افتد؟ در این گزارش تلاش کرده‌ایم با نظرخواهی از استادان زبان و ادبیات فارسی دلایل این موضوع را واکاوی کنیم.
 
شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ و مثنوی مولانا درصدر پرتکرارترین تصحیحات
اگر تصحیح محمدعلی موحد از مثنوی مولوی را هم جزو کتاب‌های منتشر شده در سال 97 قلمداد کنیم، طی سالی که گذشت، تنها دو تصحیح جدید از شعر کلاسیک فارسی منتشر شده است. یکی همان تصحیح مثنوی و دیگری تصحیح مثنوی «حدیقه‌الحقیقه» سنایی که توسط محمدجعفر یاحقی و مهدی زرقانی، استادان دانشگاه فردوسی مشهد صورت گرفته است. البته در بخش نثر هم تصحیحاتی صورت گرفته، اما ‌اگر بخواهیم به طور کلی نگاه آماری هم به مسئله داشته باشیم؛ از لحاظ تعداد، پرتکرارترین تصحیح و چاپ مربوط به دیوان حافظ است، پس از آن به ترتیب شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی مولانا و آثار سعدی بیشترین تجدید تصحیح و چاپ را داشته‌اند و آثار دیگر ادبیات کلاسیک در درجه بعدی آثاری است که نام برده شد.

شاید بتوان گفت امروز حافظ محبوب‌ترین شاعر ما است و در ایران کمتر خانه‌ای یافت می‌شود که دیوان حافظ در آن نباشد. بیشترین نسخه خطی به ‌جا مانده از یک متن کهن فارسی هم مربوط به حافظ است و در مجموع تاکنون بیش از 1700 نسخه خطی از دیوان حافظ شناخته شده است و هر سال چند ده‌هزار نسخه از دیوان حافظ منتشر می‌شود. برای مثال طبق آمار تنها در سال 1397 هشتصدهزار نسخه از دیوان حافظ در قالب 164 نوع چاپ مختلف منتشر شده است که رقم کوچکی نیست. و این شامل تصحیحات فراوانی که از دیوان حافظ صورت گرفته می‌شود از جمله دیوان حافظ قزوینی، قاسم غنی، خانلری، عیوضی، حافظ سایه (هوشنگ ابتهاج) و دیوان حافظ سلیم نیساری جزو شناخته‌شده‌ترین آن‌ها هستند.
 

 
پس از دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی بیشترین تصحیحات را داشته است. محمدجعفر یاحقی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد در این باره به ایبنا می‌گوید: «از شاهنامه چاپ‌های مختلفی در دست است. اولین بار در هند چاپ شد، بعد در فرانسه، بعد در روسیه و البته همزمان چاپ‌های هندی در ایران هم تجدید شده و در ایران هم چاپ‌هایی وجود دارد. شاهنامه به دلیل اینکه بسیار مورد توجه بوده، هم نسخه‌های خطی و هم چاپ‌های آن زیاد است و به دلیل اینکه حجم آن زیاد است، هر چاپ آن بر اساس یک یا چند نسخه خطی صورت گرفته است که به خودی خود متناسب با آن زمانی که این چاپ صورت گرفته، خوب بوده است. چاپ‌های هندی معمولا از روی نسخه‌ای به صورت سنگی چاپ شده که خیلی مطمئن نبوده‌اند؛ بعدا یکی از چاپ‌های منقح خوب توسط خاورشناس آلمانی‌الاصل فرانسوی، «ژول مل» در فرانسه صورت گرفت که یکی از چاپ‌های بسیار معروف شاهنامه است و تا مدت‌ها مورد استفاده بود. در ایران هم بر اساس همین چاپ و چاپ‌های هندی، چاپ‌هایی به دست داده شد.»

 
وی افزود: «در سال 1313 که جشن هزاره فردوسی برگزار شد، مجتبی مینوی، محیط طباطبایی، تقی‌زاده و دیگران یک دوره چاپ شاهنامه در ایران را تجدید کردند و تا مدت‌ها مورد توجه بود. بعدها دکتر دبیرسیاقی از این چاپ شاهنامه یک چاپ دیگر در ایران منتشر کرد و این روند همین‌طور ادامه داشت، تا اینکه در اتحاد جماهیر شوروی سابق، چاپ بسیار معروفی از شاهنامه طی حدود 16سال و در 9 جلد منتشر شد که خیلی شهرت پیدا کرد و هنوز یکی از معروف‌ترین چاپ‌های شاهنامه همین چاپ مسکو است.»

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی اینگونه ادامه داد: «این چاپ به همراه مقدمه روسی آن را در ایران هم تجدید چاپ کردند که خیلی مورد توجه قرار گرفت، چنان که یکی از معروف‌ترین و پرکاربردترین چاپ‌های شاهنامه در ایران همین چاپ مسکو است. از سال‌ها پیش جلال خالقی‌مطلق در آلمان تصحیح دیگری را شروع کرده بود و نسخه‌های خطی جدیدی پیدا کرده بود که این‌ها را با هم مقایسه کرده و براساس روش خاصی به تصحیح شاهنامه اقدام کرد، که این کتاب هم در 8جلد، ابتدا در آمریکا و سپس در سال 1386 توسط مرکز دایره‌المعارف اسلامی در ایران به همراه توضیحات و یاداشت‌های آن مجموعا در 12 جلد منتشر شد و الان در دسترس است. چون خالقی‌مطلق بر اساس نسخه‌های خطی جدیدی که پیدا شده بود، تصحیح خود را انجام داده‌ بود، تصحیح او مورد توجه قرار گرفت و الان شاید جدیدترین و شاید نزدیک‌ به‌واقع‌ترین شاهنامه‌ها، همین شاهنامه چاپ خالقی‌مطلق باشد؛ در عین حال که اشکالات زیادی بر آن گرفته‌اند و همچنان شاهنامه منتظر تصحیحات دیگری هم خواهد بود؛ چون نظرها و دیدگاه‌های متفاوتی برای تصحیح شاهنامه پیدا شده که در کار خالقی‌مطلق رعایت نشده است. از طرفی هر زمان که نسخه خطی جدیدتر و بهتری هم پیدا شود، طبعا نیاز است که تجدید تصحیح و چاپ شود؛ کمااینکه الان هم افرادی مشغول بازنگری و بازبینی چاپ خالقی‌مطلق و تطبیق آن با چاپ مسکو و نسخه‌های خطی نویافته دیگر هستند. بنابراین هرچند که چاپ مسکو هم چاپ خوبی است، ولی عجالتا شاهنامه تصحیح خالقی‌مطلق را بهترین تصحیح آن می‌دانیم.
 
 
 
طبیعتا درمورد بقیه آثار هم اهمیت تصحیحات ضرورت خودش را نشان می‌دهد؛ کمااینکه در مورد مثنوی مولانا، حافظ و سعدی هم مرتب تصحیحات بسیاری انجام می‌شود که درباره حافظ بیش‌تر از همه است، به دلیل اقبال زیادی است که مردم به آثار مهم و معتبر زبان و ادبیات فارسی دارند و نیاز است که مرتب به روز شود. از طرفی هم به دلیل نسخه‌های خطی فراوانی که از این کتاب‌های محبوب در کتابخانه‌هاست و نسخه‌های جدیدی که پیدا می‌شود، ضرورت تصحیح مجدد آن‌ها انجام می‌شود. مثلا اخیرا محمدعلی موحد چاپ خوبی از مثنوی به دست داد که خیلی بهتر از چاپ‌های قبلی است، یا دیوان حافظ که مرتب چاپ‌های جدیدی عرضه می‌شود. هر کتاب به هر میزان که شهرت داشته باشد و از آن استفاده شود، ضرورت تجدید نظر و تجدید چاپ‌های جدید دارد که شاهنامه و دیوان حافظ، مثنوی و آثار سعدی از این قبیل است و باقی آثار در مراتب و درجات پایین‌تری از تصحیح قرار دارد.»
 
به نظر می‌رسد استقبال مردم از این آثار یکی از دلایل مهم تجدید تصحیح  آن‌هاست و دیوان حافظ به دلیل رابطه عمیق و تنگاتنگی که با زندگی مردم و برخی رسوم ایرانی دارد؛ در جایگاه نخست قرار گرفته است. شاهنامه فردوسی هم که یک حماسه ملی است و همین جنبه ملی بودن آن، می‌تواند شرط لازم و کافی برای اهمیت و شهرت آن باشد. مثنوی مولوی سومین اثر کلاسیک است که بیشترین توجه را به خود جلب کرده و موجبات تصحیح‌های مکرر آن را فراهم آورده است؛ که شاید جنبه دینی، اخلاقی و عرفانی آن از دلایل این توجه باشد.
 
ایرج شهبازی، مولوی‌پژوه و عضو هیات علمی دانشگاه تهران و موسسه لغت‌نامه دهخدا در این باره می‌گوید: «در مورد کل متون ادبیات فارسی یک مشکل خیلی بزرگ وجود دارد و آن هم فاصله زیادی است، که بین زندگی شاعر و نویسنده با اولین نسخه موجود از آثار آن‌ها است. مثلا فرض کنید قدیمی‌ترین نسخه‌های شاهنامه فردوسی مربوط به 200سال بعد از مرگ فردوسی است و در آن دویست سال چیزی برای ما نمانده است؛ یعنی یا در آتش‌سوزی و جنگ‌ها، یا در حوادث طبیعی یا بر اثر دخالت حکومت‌ها از بین رفته‌اند و به هر ترتیب نسخه خیلی قدیمی از شاهنامه فردوسی نداریم؛ اما «مثنوی معنوی» مولانا خوشبختانه این شانس را داشته است؛ چرا که اولا مولانا انسان مقدسی بوده و غالبا به سخن او هم به چشم قداست نگاه می‌کردند؛ بنابراین زیاد در آن دخل و تصرف نمی‌کردند و حتی خودشان را متعهد به حفظ آثار او می‌دانستند و از همان زمان فوت مولانا کسانی بودند که بر مزار او مثنوی می‌خواندند، که به «مثنوی‌خوان» معروف بودند.»

وی ادامه داد: «از طرفی کسانی چون حسام‌الدین چلبی و فرزندش اهتمام فراوانی داشتند که آثار مولانا خصوصا مثنوی را حفظ کنند، که در نتیجه خوشبختانه مثنوی مانده و به دست ما رسیده است. هیچ اثری در ادب فارسی از این حیث با مثنوی قابل مقایسه نیست که نسخه‌های بسیار قدیمی داشته باشد که نزدیک به زمان مرگ مولف است. قدیمی‌ترین نسخه کامل مثنوی که به نسخه قونیه معروف است، پنج سال با مرگ مولانا فاصله دارد و هر 6 دفتر مثنوی را هم به‌طور کامل دارد. گذشته از این نسخه کامل، چند نسخه دیگر هم پیدا شده‌اند که از نسخه قونیه هم قدیمی‌تر هستند، ولی آن‌ها یک دفتر یا تعداد محدودی از ابیات مولانا را دارند.

از قدیم تصحیح مثنوی مورد توجه بوده؛ چنان که «عبدالطیف» عباسی که با ما فاصله زمانی زیادی هم دارد، به سلیقه خودش بیش از 50 نسخه مثنوی را جمع کرده و براساس آن‌ها تلاش کرده که یک متن منقح از سروده‌های مولانا بدست آورد. بعد از آن تصحیحات دیگری از مثنوی صورت گرفته، تا اینکه «نیکلسون» انگلیسی‌زبان به مولانا علاقه‌مند می‌شود و حدود 18سال از عمر خود را برای تصحیح مثنوی از روی نسخه‌های معتبر می‌گذارد و با نوشتن شرحی بر آن، این اثر را به انگلیسی ترجمه می‌کند. هنوز هم به نظر می‌رسد که یکی از معتبرترین تصحیح‌های مثنوی نسخه استاد نیکلسون است.»

این مولاناپژوه ادامه داد: «نیکلسون بر اساس نسخه‌هایی از مثنوی که در دسترس داشته، شروع به تصحیح آن می‌کند. به اواسط دفتر سوم که می‌رسد، یک خاورشناس مشهور در ترکیه، نسخه قونیه را پیدا می‌کند و به نیکلسون معرفی می‌کند و زمانی که نیکلسون این نسخه را دریافت می‌کند، متوجه می‌شود این همان نسخه‌ای است که آرزوی به‌دست آوردن آن را داشته، بنابراین از اواسط نسخه سوم به بعد، نسخه قونیه را با علامت اختصاری «g» به عنوان نسخه اساس انتخاب می‌کند و تا آخر کار بر اساس همین نسخه پیش می‌رود. این نسخه قونیه بعدا به‌وسیله عبدالکریم سروش یک بار دیگر چاپ شد و بهاء‌الدین خرمشاهی و توفیق سبحانی هم این نسخه را چاپ کردند؛ در واقع الان خود نسخه قونیه، علاوه بر نسخه عکسی آن که توسط مرکز نشر دانشگاهی چاپ شده است، سه نسخه دیگر هم به صورت تایپ شده در دسترس دارد.

به نظر می‌رسید که کار تصحیح مثنوی به پایان رسیده، تا اینکه محمد‌علی موحد براساس همین نسخه قونیه و چند نسخه دیگر که شامل دفترهایی قدیمی از مثنوی بودند، مثنوی را تصحیح کرد که سال 96 به بازار آمد. به نظر می‌رسد پس از این کار تصحیح مثنوی به پایان رسیده است و نمی‌توان از این جلوتر رفت و ای کاش برای بوستان و غزلیات سعدی، شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ هم چنین نسخه‌ای داشته باشیم تا با اطمینان خاطر روی آن کار کنیم و تحقیقات را بر اساس آن پیش ببریم.
 

 
 در حال حاضر بهترین تصحیح‌های مثنوی، تصحیح نیکلسون و نسخه دکتر محمدعلی موحد از این اثر است و به لحاظ تعدد تصحیح هم، در آثار مولانا مثنوی بیش از همه تصحیح و شرح شده، بعد از آن «دیوان شمس» و در درجه بعدی «فیه ما فیه» بیش‌تر از دیگر آثار مولانا تصحیح شده‌اند.»
 
حال به سراغ مسئله اصلی می‌رویم؛ یعنی همان دوگانه بودن و نبودن. اینکه اصلا این تجدید تصحیح‌ها نیاز هست یا خیر؟ و اگر نیاز است، در درجه چندم اهمیت قرار دارد. برخی صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که تصحیح و چاپ‌های مکرر این چند اثر خاص راه را بر شناخت و مطرح شدن دیگر آثار ادبیات کلاسیک فارسی بسته است. این افراد هرچند تصحیح این آثار را در جای خود ارزشمند و مفید می‌دانند، ولی تجدید تصحیح‌های مکرر آن‌ها را کاری بیهوده قلمداد می‌کنند و معتقدند به جای تصحیح چندباره این آثار شاخص باید به آثار دیگر ادبیات کلاسیک و شاعران دیگر هم توجه کرد.
 
 به جای تکرار تصحیح، مقاله بنویسید
حسن ذولفقاری، متخصص فرهنگ عامه‌ ایرانی و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس می‌گوید: «این اشکال درستی است، چون ما یک گنجینه بسیار غنی از ادبیات کهن داریم که اگر به فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌های فقط ایران نگاه کنیم، می‌بینیم که طبق برآوردی که ما در حوزه آثار داستانی کرده‌ایم، تقریبا هفتاد درصد آن هنوز چاپ نشده و فقط حدود 30 درصد آن به چاپ رسیده است. حال اگر این را به دیوان‌ها، متون تاریخی، تفسیری و انواع و اقسام دیگر نوشته‌های فارسی تسری دهیم؛ چنین رقمی به دست می‌آید که از حجم آثار ما حدود 70 درصد آن‌ها هنوز ‌مانده است؛ اما چه می‌شود که با توجه به کثرت کارها، می‌بینیم یک دیوان چندین و چند بار تصحیح می‌شود و به بهانه چند مورد اشکالاتی که طبیعی هم هست؛ تصحیحات تازه‌ای صورت می‌گیرد؛ چون در هر صورت یک تصحیح به طور طبیعی اختلافاتی با نسخه‌های دیگر دارد، اما این دلیل نمی‌شود که ما 50 مورد را پیدا کنیم و به خاطر آن تصحیح جدیدی انجام دهیم؛ در صورتی که می‌توان این موارد اختلاف را به صورت مقاله‌ای درآورد و ارائه داد و حتما لازم نیست که دیوان از نو تصحیح شود.

گاهی شده که یک دیوان 4 بار تصحیح شده، علی‌القاعده تصحیح چهارم باید اشکالات نسخه‌های قبلی را نداشته باشد، اما باز هم اشکالاتی مشهود است. در هر حال نمی‌دانم دلیل این کار چیست، ولی شاید سیاست‌گذاری دقیقی در این حوزه نمی‌شود یا جایی وجود ندارد که سرمایه‌گذاری کند. همچنین بانک اطلاعاتی درباره این آثار وجود ندارد، گاهی بی‌خبر یک نسخه چاپ می‌شود و دیگری چون از آن تصحیح و چاپ اطلاع ندارد، دوباره آن را چاپ می‌کند. گاهی هم هست که اصلا افراد از این مسئله شناخت ندارند که ما در کنار این آثار، آثار دیگری هم داریم که باید تصحیح شوند و تا زمانی که این‌ها تصحیح نشوند، ما نمی‌توانیم سیر تاریخ ادبی و سبک‌شناسی خودمان را بنویسیم. به هر حال یک برنامه‌ریزی لازم است که از کارهای تکراری پرهیز شود و دیگر دست از سر متون اصلی که چندین نوبت تصحیح شده، برداریم.

چون گاهی پیش می‌آید نسخه جدیدی از یک اثر پیدا می‌شود، که شاید تفاوت چندانی هم با نسخ قبلی نداشته باشد و می‌توان در قالب یک مقاله، نسخه جدید و ویژگی‌های آن را معرفی کرد و در اختیار عموم قرار داد و به جای تصحیح مجدد آن اثر، به کارهایی بپردازیم که هنوز چاپ نشده و نفیس هستند.»
 

محمدجعفر یاحقی

محمدجعفر یاحقی، مصحح و عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد نظری مخالف با ذولفقاری دارد ومی‌گوید: «اهمیت کارها بیشتر به موضوع آن‌ها است و به استقبالی که مردم به آن‌ها نشان می‌دهند و در نتیجه تعداد نسخه‌های خطی زیادی که از آن‌ها موجود است و نسخه‌های تازه‌ای که پیدا می‌شود، بنابراین طبیعی است که در این فرصت کارهایی مثل حافظ و فردوسی و مثنوی و سعدی در اولویت باشند و این به آن معنی نیست که دیگر آثار مورد قبول نیستند یا اهمیتی ندارند.»
 
برخی از استادان و صاحب‌نظران حوزه شعر و ادب فارسی نظری خلاف آنچه که گفته شد، دارند و معتقدند آثاری مثل شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، مثنوی مولوی و آثار سعدی گلچین و سرآمد ادبیات کلاسیک فارسی هستند و در ذات خود آنقدر مهم هستند که طی قرن‌ها پس از مرگ شاعر یا نویسنده خود، همچنان پرتکرار مانده‌اند و تعدد نسخ خطی باقی‌مانده آن‌ها را گواه بر اهمیت آنان می‌دانند.
 
 یک اثر برای توجه باید ویژگی‌های یک شاهکار را داشته باشد
ایرج شهبازی، مولوی‌پژوه می‌گوید: «برای اینکه یک کتاب مورد توجه قرار گیرد، باید در ذات خودش یک شاهکار داشته باشد. اثری که ارزشمند نباشد، طبیعتا مورد توجه قرار نمی‌گیرد، هرقدر هم که روی آن تبلیغ شود و مردم به شکل‌های مختلف به سمت آن کتاب تشویق شوند، ولی خود کتاب فارغ از ظرفیت نویسنده و خارج از حیطه اقتدار نویسنده ویژگی‌های یک شاهکار را نداشته باشد؛ طبیعتا مورد توجه قرار نمی‌گیرد. در آثار ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی، رباعیات خیام، آثار سعدی، دیوان حافظ و مثنوی و دیوان شمس بدون شک مهم‌ترین آثار شعری هستند که مورد توجه قرار گرفته‌اند و بیش‌ از حد تصحیح شده‌اند و اتفاقا همین آثار هم هستند که نیاز به تصحیح دارند؛ چرا که کتاب‌هایی که خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرند، از آن‌ها نسخه‌های مختلف هم برداشته نمی‌شود؛ چون خوانده و نقل نمی‌شوند و نسخه‌های متعدد هم از آن‌ها وجود ندارد، طبیعتا دستخوش تغییر و تحول، نسخه‌بدل‌ها و متون مختلف نمی‌شوند.»

وی ادامه داد: بسیاری از کتاب‌هایی که ما در فارسی داریم، تک نسخه هستند و همان نسخه اصلی است که نویسنده نوشته است؛ ولی مثلا دیوان حافظ که بیش از 80نسخه از آن در سراسر دنیا وجود دارد، به این دلیل است که بیش‌ از حد خوانده و دست‌به‌دست شده است و طبیعتا به تعداد کسانی که آن را می‌خوانند و از آن نسخه می‌نویسند، تغییر و تحول و کم ‌و زیاد در آن اتفاق می‌افتد. در آثار زبان فارسی چند اثری که اشاره کردم، بیشتر از همه در معرض دسترسی، دگرگونی و تغییر و تحول قرار گرفته‌اند و طبیعتا بیشتر تصحیح داشته‌اند. گذشته از این، وقتی که ما امروز به متون قدیمی خود نگاه می‌کنیم، غالبا متونی بیشتر مورد توجه ما قرار می‌گیرند که مسائل انسان امروز را بیشتر مطرح کرده باشند؛ یعنی ما پرسش‌ها و نیازهایی داریم که در متون گذشته به دنبال پاسخ آن‌ها می‌گردیم و طبیعی است به قدری که در آثار مولانا یا حافظ یا سعدی یا خیام، می‌توانیم نیازهای امروزی خودمان را برآورده کنیم، در آثار دیگران نمی‌شود؛ به همین خاطر این شاعران بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند و تصحیح می‌شوند.»
 

ایرج شهبازی

عده‌ای از اساتید استقبال مردم را دلیل اهمیت اینگونه آثار و تجدید تصحیح و چاپ آن‌‌ها می‌دانند، اما برخی صاحب‌نظران عقیده‌ای مخالف آن‌ها دارند و می‌گویند برعکس چون اینگونه آثار زیاد چاپ می‌شوند و جلوی چشم مخاطب هستند، مخاطب باالاجبار محکوم به انتخاب آن‌هاست و گزینه دیگری ندارد.
 
تجدید چاپ باعث شهرت یک کتاب نمی‌شود
محمدجعفر یاحقی در پاسخ به این نظر معتقد است که: «تنها تجدید چاپ نیست که باعث شهرت یک کتاب می‌شود، بلکه هر اثر باید اصالت‌هایی داشته باشد که موجب شهرت آن شود که این را تاریخ مشخص می‌کند. و این آثار در طول تاریخ شهرت پیدا کرده‌اند. کار چاپ کتاب هم مانند بازار عرضه و تقاضاست؛ یعنی معمولا به نیازی که در بازار است پاسخ داده می‌شود. یکی هم مسئله نسخه‌های خطی جدید کتاب‌هاست، چون نسخه‌های جدید و کهن‌تر که پیدا می‌شود، نیاز به تجدید چاپ را ایجاد می‌کند. آن کتاب‌هایی که کمتر تصحیح یا تجدید چاپ شده، نسخه‌های خطی کمتری دارد و کم‌تر هم در بازار تقاضا دارد، به همین خاطر کسی به سراغ آن‌ها نمی‌رود. مثلا اثری مانند سمک عیار چاپ خوبی دارد و نیاز به تجدید تصحیح ندارد، از طرفی هم آنقدر اهمیتی در فضای فرهنگی ندارد که بخواهد بیش از این به آن پرداخته شود. فرهنگ ملی ما به شاهنامه مرتبط است یا فرهنگ دینی ما به مثنوی و دیوان حافظ مرتبط است؛ اگر در این‌ها تغییری ایجاد شود، تاثیرگذار است.»

نگاه دیگری هم وجود دارد که می‌گوید عدم شناخت پژوهشگران از گنجینه غنی ادبیات و متون کهن فارسی موجب عدم توجه به دیگر آثار شده است. در نگاه حامیان این عقیده اگر مرکزی وجود داشته باشدکه متون کهن ادب فارسی و نسخه‌های خطی مختلفی که از آن‌ها به جای مانده را ارائه دهد، پژوشگر و مصحح را به سمت تصحیح آثار دیگر ادبیات، غیر از دیوان حافظ، شاهنامه، مثنوی، بوستان سعدی و این قبیل آثار سوق می‌دهد.
 
حسن ذولفقاری عقیده دارد که: «برخی از محققان و متن‌شناسان حرفه‌ای باید آثار چاپ نشده و نفیسی که در کتابخانه‌ها وجود دارند را در اختیار محققان، مصححان و دانشجویان علاقه‌مند قرار دهند تا آن‌ها را بشناسند؛ چون یکی از مشکلات ما این است که بسیاری از این متون ناشناخته هستند و بسیاری برای اینکه چه کتابی را تصحیح کنند، از ما راهنمایی می‌خواهند و ما نسخه‌های تصحیح نشده و نفیس و درجه یک را به آن‌ها پیشنهاد می‌دهیم تا دانشجویان از انجام کار تکراری صرف نظر کنند. اما به هر حال همیشه این کمک‌ها و راهنمایی‌ها نمی‌شود و مرکزی وجود ندارد که این مشاوره‌ها را به محققان و مصححان بدهد. البته موسسه میراث مکتوب هست و بخشی از کار را انجام می‌دهد، اما باید یک بخش مشاوره‌ای هم همان‌جا راه بیندازند که حداقل اینترنتی کمک‌رسانی کند تا این نسخه‌ها شناسایی شوند. آنچه که مهم است این است که کمیته‌ای آثار قابل تصحیح و مهم را به اهل تحقیق معرفی کند.

 هر دو بخش دانشگاهی و پژوهشگران مستقل به اندازه هم مقصر هستند. بخش دانشگاهی ما اغلب اینقدر درگیر کار های آموزشی هستند که کمتر به این حوزه پژوهشی توجه دارند و همان مقدار کم توجه هم معطوف به زمینه‌های خاصی است که مورد پسند و علاقه خودشان است. مثلا استادی به متون عرفانی علاقه‌مند است، در همان حوزه کار می‌کند و به حوزه‌های دیگر خیلی اشراف و دسترسی ندارد. البته باید حوزه‌بندی شود و حوزه‌های مختلف متخصص خودش را داشته باشد.»

ذوالفقاری ادامه می‌دهد: «از طرفی ما رشته تصحیح متون یا متن‌شناسی و نسخه‌پژوهی هم نداریم که به صورت تخصصی به این حوزه وارد شویم. اگر این رشته یا گرایش تاسیس شود، می‌تواند به ارتقای سطح دانش پژوهشگران و تربیت نسل پژوهشگر کمک کند. مشکل دیگر ما این است که تجربیات نسخه‌پژوهان گذشته ما به نحو شایسته‌ای منتقل نمی‌شود. بعضی از دانشجویان هم برای راحتی کار، به جای پژوهش میدانی، کارهای تحلیلی و گرفتن پایان‌نامه‌های و رساله‌های نوآورانه، دست به تصحیح می‌زنند، چون گمان می‌کنند کار راحتی است؛ در صورتی که سخت‌ترین کار است. بعد نتیجه آن می‌شود که یک کار ضعیف و بدون آشنایی با اصول تصحیح ارائه می‌دهند. این‌ها بخشی از ایرادهایی است که به این مسئله وارد است و باعث می‌شود که تصحیح یک متن بارها تکرار شود.»
 

حسن ذولفقاری

در پایان می‌توان گفت که هرچند جای نظر صاحب‌نظران بزرگ دیگری در این زمینه خالی است اما طبق تجربه و آنچه که اساتید فن اشاره داشتند، تجدید تصحیح و چاپ آثار خاص از شاعران مشهور و خاص به چند دلیل صورت می‌گیرد. ابتدا اینکه این آثار فی‌نفسه شگرف و به لحاظ ادبی و هنری سرآمد هستند و به خاطر همین ویژگی در طی قرن‌ها که از تولد آن‌ها می‌گذرد، مورد توجه و اقبال عام و خاص بوده‌اند که وجود نسخ خطی فروان آن‌ها دلیلی بر این مدعاست.

مسئله دیگری که توجه به آن خالی از لطف نیست، تصحیح متون کلاسیک فارسی در خارج از کشور است که در آنجا هم عموما همین آثار و شاعران خاص مورد توجه بوده‌اند و ترجمه و تصحیح شده‌اند که در این میان می‌توان به شاهنامه چاپ مسکو یا مثنوی چاپ نیکلسون به عنوان نمونه‌های برجسته در این زمینه اشاره کرد.

از طرفی از برخی آثار فقط یک نسخه باقی مانده که همان یک‌بار تصحیح و چاپ، نیاز مخاطب به آن را پاسخ می‌دهد؛ ولی از برخی آثار چندصد یا هزار نسخه باقی مانده که گاه پیدا شدن هر نسخه جدید، بهانه‌ای برای تصحیح مجدد جهت تکمیل اثر است.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۰
    حسن ذوالفقاری پرت و پلا گفته. اولا خودش یکی از مصححینی هست که پرغلط ترین تصحیحات را انجام می دهد و کارهایش اصلا قابل اعتماد نیست ثانیا کجا 70 درصد آثار خطی هنوز چاپ نشده اند. ایشان بی اطلاع هستند و خبرگزاری کتاب نباید برای این نوع مصاحبه ها سراغ کسانی چون ایشان برود که نه سواد درست و حسابی دارند و نه افراد خوشنامی هستند. تا زمانی که نسخه خوب پیدا شود از هر اثری باید مجددا تصحیحش کرد حتی کلیله استاد مینوی را
    • ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۱
      عدم رعایت ادب خود نشان دهنده نادرستی استدلالها و کلی گویی است ثانیا آثار ایشان اکنون مرجع درسی و علمی به خصوص ادبیات عامه است. اگر چنین است چرا بریکی نقد نمی نویسید.
  • Ali ۲۰:۳۱ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۲
    هرچند که ذوالفقاری آدم کم‌سوادی است؛ اما حرف ایشان در مورد تصحیح و چاپ نشدن متون خطی صحیح می‌باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها