نیره دلیر گفت: بنیانهای اصلی سیر الملوک از قدسی سازی دور است و به همین دلیل احتمال نوشتن آن در دوره خواجه نظام الملک به ذهن متبادر میشود. مولف مرتب عقوبتهای زیادی برای سلطان در نظر گرفته و به او مصونیت نداده است.
نیره دلیر نیز در این نشست بحث خود را در ارتباط فضای اندیشگانی که در سیرالملوک در انتساب به خواجه نظام الملک وجود دارد طرح کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بحث خود را با در نظر گرفتن صحت انتساب سیرالملوک به خواجه نظام الملک آغاز کرد و گفت: از منظر تحلیلی و اندیشهای اصالت با متن است و نه مؤلف. ضمن آن که این اثر، یک کار منحصر بفرد در تاریخ اندرزنامههای ایران است که آثار فکری و اندرزی متقدم و متاخر سنخیتی با آن ندارد و نشان دهنده مسائل عصر خواجه نظام الملک است، و با توجه به تحقیقاتی که در زمینه ظل اللهی در دوره مغول انجام دادهام باید اذعان کرد فضای اندیشگانی سیرالملوک به دور از فضای قدسی سازی و ظل اللهی که در سده های 8 به بعد رواج مییابد، نگاشته شده است و همچنین مساله و مسائلی که در این اثر بدان پرداخته شده متفاوت از مسائلی است که در آثار سدههای 8 و 9 به بعد به نگارش درآمده است. از این منظر سیرالملوک را نمیتوان محصول دوره مغول به بعد دانست بلکه با توجه به فضای اندیشهای و مسائل مطرح شده و دغدغههایی که مولف بیان میکند نگارش آن در همین دوره خواجه نظام الملک باید باشد و نه در سدههای بعد.
او سپس به بحث اصلی درباره بررسی سه گانه (خداوند ـ سلطان ـ مردم) و مناسباتی که به شکل دو به دو میان این سه حوزه برقرار خواهد شد پرداخت و با بررسی این مناسبات سهگانه در سیرالملوک اشاره کرد که در سطح نخست دوگانه خداوند ـ سلطان مطرح است و باید گفت در این سطح طبق نظرات مؤلف و از همان سطور ابتدایی کتاب برگزیدگی از سوی خداوند است. اما به دور از قدسی سازی رایج در دوره سنت که برای حاکمان به تصویر درآمده است.
به گفته این مدرس دانشگاه، با بررسی سطح دوم؛ یعنی دو گانه سلطان ـ مردم دلالتهای معنایی عدم تصویر سازی قدسی برای سلطان آشکار میشود. خواجه نظام الملک سلطان را مسئول مردم / رعیت معرفی کرده که باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود در قبال مردم باشد. مؤلف اثر هیچگونه مصونیت و قدسیتی به سلطان نداده است از این منظر از اندیشه ایرانشهری به عنوان گفتمان شاه آرمانی فاصله میگیرد. البته در توضیح خود اشاره کرد، منظور از اندیشه ایرانشهری در معنای گفتمان فکری دوره باستان است و نه اطلاق معنا و عنوان در همان دوره. سطح سوم نیز رابطه سلطان ـ خداوند است که در عالم ماوراء به وقوع خواهد پیوست. از آنجا که قدرت ماهیت سلسله مراتبی دارد و قدرت اعطا شده به سلطان از سوی خداوند بوده و پس بازخواست سلطان نیز به خداوند سپرده شده است که در این مرحله نیز عقوبتهای سخت و سنگینی برای سلطان ظالم به تصویر کشیده شده است.
دلیر عنوان کرد: سیرالملوک بر اساس محور «عدالت» نگاشته شده و تا بدانجا عدالت برای مولف از اهمیت برخوردار بوده که جمله معروف «الملک یبقی مع الظلم و لایبقی مع الکفر» را برخلاف فضای اندیشهایی دنیای سنت بیان میکند. همچنین در بخشی از سخنان خود به استناد حکایت پادشاه ساسانی و موبد موبدان به نقد این روایت و این که توزیع قدرت در این روایت چگونه صورت گرفته و در کل این اثر بحث توزیع قدرت بوده یا خیر اشاره کرد. در نتیجه گیری نهایی نیز اشاره داشت، از آنجا که خواجه نظام الملک به توزیع قدرت بنا به دلایل متعدد که ناشی از مسائل زمانهاش بوده است نپرداخته بنابراین به توزیع صحیح مناسبات عدالت نیز نتوانسته دست یابد از این رو در اثر مرتب گلایه خود را از ظلم و ستم بیان میکند. و این همان معمای بزرگ تاریخ ایران است
حسنزاده نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه خوانشهایی که تاکنون درباره خواجه نظام الملک صورت گرفته ممکن است نقض شود عنوان کرد: واقعیت این است که او و تفکرش در دوران ملی گرایی افراطی که از دوره رضا شاه تا انقلاب اسلامی شکل گرفته پدید آمده و سردمدار این تکفر هم عباس اقبال بود که با کتابش این بحث را برجستهتر کرد و بعدها جواد طباطبایی آن را به یک نظریه بنیادی در تفکر ایرانیان مطرح کرد.
او ادامه داد: اما بحث من معطوف به اقدامات خواجه نظام الملک است تا دیدگاهیش چون سیاستنامه را از خواجه نمیدانم و معتقدم این سیاستنامه در دورههای متاخرتر قرن هفتم و هشتم نوشته شده است و برای این ادعا نیز دلایل سلبی بیشتری دارم تا ایجابی.
این مدرس دانشگاه افزود: چندماه پیش در همین پژوهشگاه بیان شد این کتاب سیاست نامه مربوط به محمد معزی است نه خواجه نظام الملک. یکی از اشتباهات بارزی که در سیر الملوک اتفاق افتاده مرتبط به تاریخ قراخانیان است. اگر بپذیریم خواجه نظام الملک با این دوره همزمان است اشتباهات مربوط به این دوره تاریخی به ایشان نیز تسری یافته است. از سوی دیگر ما بحث مبسوطی داریم درباره غرامته و خرمیه در قلمرو ایران به ویژه در قلمروهای غربی. سیر الملوک این موضوع را تهدیدی علیه سلجوقیان دانسته در حالی که ما ردپای خرمیه را در قلمروهای ماورا النهر داریم اما در قلمروهای غربی نداریم پس خلطی بین اقدامات خرمیه در شرق ایران با غرب ایران صورت گرفته و این در کتاب سیر الملوک آورده شده است. همچنین در اوایل قرن هفتم یکی از نوادگان خواجه نظام الملک کتابی درباره اخلاق و سیرت او مینویسد و طبق گزارشات در این منابع هیچ ذکری از سیرالملوک نمیکند. هیچ منبعی در دوره سلجوقی هم هیچ اشارهای به این کتاب نمیکند.
به گفته حسن زاده، اما در دو کتاب از سیرالملوک یاد میشود که یکی عوفی است که در قلمرو هند نوشته شده و در اینجا هم خواجه نفوذی نداشته و حتی داستانی هم که در این کتاب هست دربارهاش اختلاف نظر است. کتاب تجارب سلف نیز اثر دیگری است که در قرن هشتم نوشته شده و در آن یک جایی درباره خواجه نظام الملک صحبت میشود و فقط میگوید یک رساله دو صفحهای از او در قالب نصیحت نامه وجود دارد. در بخش دیگری از این کتاب به سیرالملوک خواجه نظام الملک اشاره میشود که باز منبعش به هند بر میگردد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: من باز تاکید میکنم جنبههای سلبی درباره اینکه خواجه نظام الملک کتابی به نام سیرالملوک داشته بیشتر است و به نظر میآید این کتاب از قرن هشتم یا نهم به بعد در هند است. نسخههای ما از قرن دهم به بعد در اختیار ما قرار گرفته است.
او افزود: اندیشه ایرانشهری که سوار بر خواجه نظام الملک در سیرالملوک کردیم دیدگاه جعلی به معنی وضعی و تفسیری است و حتی این دیدگاه مال خواجه نیست بلکه یک نوعی تحریفی از اندیشه شاهی دوران باستانی ایران است. ما در ایرانشهر، ایران زمین زیاد داریم که ناظر بر بعد جغرافیایی است اما اندیشه شاهی ایرانشهری مبتنی بر اندیشه است و احیای تفکر شاهی آرمانی است و چون با قرائت ما قابل خواندن نبود این دو با هم عجین شده و ایرانشهری را شکل داده است.
حسن زاده به برخی از اقدامات خواجه نظام الملک اشاره کرد و گفت: من مقالهای با عنوان ثبات و بی ثباتی در دوره سلجوقی دارم و در آن از خواجه نظام الملک تعریف کردم. کارهای خواجه در سه مقطع قابل بررسی است که یکی از آنها نهادسازی و اصلاحات محدود از طریق تقلیل گرایی است. همچنین او اصلاحات همه جانبهای داشته است. زندگی 30 ساله خواجه اصلاحات تحمیلی و مشکل زایی را هم داشته که این اصلاحات جامعه سلجوقی را دچار بی ثباتی کرد.
نظر شما