اسدالله شعبانی، شاعر پیشکسوت حوزه کودک و نوجوان و از دوستان محمود مشرف آزاد تهرانی درباره این شاعر و نویسنده پیشکسوت میگوید: او یکی از چهرههای ماندگار و تاثیرگذار در قلمرو ادبیات کودک است که در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران متولد شد و در ۲۹ دیماه ۱۳۸۴ بعد از مدتها تحمل رنج و بیماری در اثر بیماری سرطان خاموش شد. او سالها در آموزش و پرورش به عنوان معلم و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان کارشناس و ویراستارادبیات کودک خدمت کرد، همچنین فعالیتهای زیادی در حوزههای مترجمی، ویراستاری و نقد ادبی داشت و آثار زیادی در همه این زمینهها از او منتشر شده است. اغلب کتابهای صاحبنام و موفق در حوزه کودک و نوجوان مانند «ماهی سیاه کوچولو»، «مهمانهای ناخوانده» و «بابابرفی» با ویراستاری م. آزاد منتشر شده است. همچنین «قصه طوقی» که با روایتی منظوم، شاد و کودکانه از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده نوعی بازآفرینی خلاق است که از ترکیب یک حکایت از کلیله و دمنه و یک متل از ادبیات شفاهی ساخته شده و در آن زبان شعر و قصه با تلفیقی مناسب به کار رفته است.
خالق مجموعه «قصههای عامیانه برای کودکان» در ادامه میافزاید: م. آزاد علاوه بر فعالیتهای گستردهای که در کانون پرورش فکری داشت، به صورت پراکنده در جاهای دیگر فعالیت میکرد. او زمانی درخوزستان به کار آموزگاری میپرداخته. آن زمان ابراهیم گلستان درآنجا شرکتی راه انداخته بود که بعدها نویسندگان، شاعران و مترجمان صاحبنامی مانند اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، دریابندری و... در آنجا گرد آمده بودند و در استودیو گلستان کار میکردند خود این مجموعه جریانهای موثر ادبی را به وجود آوردند. م. آزاد هم با این جمع همراه بود تا این که با افتتاح کانون پرورش فکری به کانون پیوست و در شکلگیری این مجموعه فرهنگی و پیدایش یک دوره طلایی در تولید کتابهای کودکان نقشآفرینی کرد.
شعبانی در ادامه به خاطراتش از م. آزاد اشاره میکند و میگوید: او 10 سال در آموزش و پرورش معلم ادبیات فارسی بود و در سال 1346 به استخدام کانون پرورش فکری آمد و در آن مدت هم اقدامات خوب و موثری انجام داد. قبل از انقلاب، وقتی نوجوان بودم گاهی به کانون پرورش فکری میرفتم، در آنجا م. آزاد را میدیدم که برای مربیان کارگاه برگزار میکرد. بعد از بازنشستگی من او را به شرکت به نوش معرفی کردم. شرکت به نوش در زمینه انتشار نوار کاست و سیدیهای موسیقی کودکان فعالیت داشت. م. آزاد در آنجا کار ترجمه و ویراستاری انجام میداد. در بهنوش ترانههایی را نیز برای کودکان در قالب کتاب- نوار منتشر کرد. بعد از آن هم مدتی در خانه ادبیات فعالیت میکرد اما کماکان کتابهایش در کانون پرورش فکری منتشر میشد. از دیگر کارهایش، فعالیت در مجله ادبی «آرش» بود که از سوی سیروس طاهباز منتشر شد. طاهباز نقش مهمی در گردآوری شاعرانی چون اخوان و فروغ و ... در محفل آرش داشت.
وی همچنین درباره کارهایی که م. آزاد برای حوزه بزرگسال انجام داده، توضیح میدهد: او برای بزرگسالان هم آثاری در زمینه شعر، تالیف و ترجمه منتشر کرده است. البته ویژگیهای شعر او در حوزه بزرگسال در حد اخوان و فروغ نبود اما ویژگیهای خاص خودش را داشت و به نظر من یکی از زیباترین اشعارش در حوزه بزرگسال «برای گذشتن از این رود / رنگین کمانی باید بود» بود.
به گفته شعبانی، م. آزاد بعد از بازنشستگی دیگر توان قبل را نداشت و به صورت مستمر کار نمیکرد، تا اینکه بیمار شد و سالها در خانه و بیمارستان تحت درمان بود. او زندگی سخت و دشواری داشت. برای خاکسپاری هم دچار مصیبت بزرگی شدیم. روز خاکسپاری قرار بود جنازه را در امامزاده طاهر دفن کنند. تعداد زیادی از نویسندگان و شاعران و اهل قلم، آمده بودن. آنها از ساعت 7 صبح تا 8 عصر در سرمای زمستان میلرزیدند ولی اجازه نمیدادند جنازه را دفن کنیم و قبری به م.آزاد نمیدادند تا اینکه با تلاش سیمین بهبهانی در آخرین ساعات روز، در سرمای شدید زمستان، مراسم خاکسپاری انجام شد.
شعبانی میگوید: من و م. آزاد، دوستی زیادی با هم داشتیم و سفرهای زیادی با هم رفته بودیم. بسیار نجیب بود و هرگز از الفاظ رکیک و کلمههای نامناسب استفاده نمیکرد. او بسیار زیرک و معتدل بود و اهل افراط و تفریط نبود. در زمینه قصه کودکان سبک خاصی داشت و از ادبیات عامه و فولکلور کمک میگرفت و آثارش موسیقی ویژه و وزن ایقایی داشت. این ویژگی هم در ترانهها و شعرها و هم در قصههایی که برای بچهها مینوشت، دیده میشد. درواقع قصههایش آهنگین بود و نمیخواست به صورت منظوم کامل باشد و من و بسیاری از شاعران و نویسندگان از او تاثیر گرفتیم و برای ما سرمشق بود.
نظر شما